اختلاف با همسرم سر موضوعات ساده

با سلام خدمت مشاور محترم

من هشت ساله با همسرم ازدواج کردم یک پسر سه ساله داریم. روزی که به خواستگاری همسرم رفتم هیچی نداشتم حتی شغلم هم نصفه و پاره وقت بود.‌ همسرم و خانواده اش بعد از تحقیقات مرا پذیرفتند یک سال بعد از ازدواج خونه خریدیم ‌‌‌‌. دو سال بعد از ازدواج صاحب شغل مناسب با جایگاهی مناسب شدم ماشین خریدیم ولی در طی این سال زنم همیشه من و خانواده ام را تحقیر میکرد در حالیکه خانواده. من معمولی و بی آزارند و خانواده خودش هم یک خانواده معمولی و همسطح خانواده من هستند و شاید هم پایینتر یعنی پدر مادرش تحصیلات ابتدایی دارند و کاملا معمولی  هر چیز کوچک و پبش پا افتاده را بزرگ میکنه و باعث دعوا میشه. بیشتر دنبال حاشیه است..من به خانواده اش احترام میزارم بارها گفتم بهش صحبت کنیم مشکلی هست حل بشه بهش گفتم دنبال حاشیه نباشی بهتره تمرکز رو زندگی خودمان داشته باشیم. وقتی با صحبتهای منطقیه من جوابی نداره عصبی میشه از مادر من انتظار داره براش کادو بگیره و از این جور مسائل..در رحالیکه مادر من یک پیرزن هشتاد ساله مریض که خرجش را پسر بزرگش یعنی برادر بزرگم میده و اون میدونه بهش میگم مشکت چیه. میگه باید حقوقت را کامل به من بدی و از من پول تو جیبی بگیری و رابطه ات را با خانواده ات قطع کنی 

خنده دار اینه که من  سالی یک بار هم خونه خواهرم و برادرم نمیرم و شاید هفته ای یک بار یک بعدازظهر به مادرم سر میزنم اون هم به خاطر دل خودم به پدر و مادرش هم گفتم اونها ازش حمایت کردند دو تا برادرش و زنداداشها. به اونها گفتم دختر شما سر یک بحث کوچیک اسم طلاق را میاره.چرا؟ تو این هشت سال صد بار اسم طلاق را آورد من و خانمم هر دو لیسانس هستیم و خانمم مطلقه بدون بچه بودش که من ازدواج کردم باهاش.. و من ازدواج اولم چهل سال اون سی و پنج خانواده اش یک جهیزیه به من دادند دو سه تا وسایل را خودم خریدم و پنج میلیون پول بابت خرید خونه به من دادن بقیه پول خونه را خودم دادم و خونه را همان سال اول کامل به نامش کردم. که دلخوش به زندگی باشه. دیگه نمیدونم از من چی میخوان .دو تا برادر و زنداداشهایش تحویلش نمیگیرن حتی بهش زنگ نمیزنند خونه اونها نمیره حالا از برادر و زنداداشهای من انتظار داره و منو تحت فشار قرار میده؟