بدرفتاری همسر

سلام و خسته نباشید خدمت شما،خانمی ۲۶ ساله هستم که به مدت ۴ سال و نیم هست که ازدواج کردم و یک دختر ۱۶ ماهه دارم، قبل از ازدواجم با همسرم دوست بودم، پسر داییم هستن، قبل از ازدواج مشکل داشتیم، یعنی جوری بود که میتونیم بگم از نصف بیشترشو من گریه کردم، بعد ازدواج تا یه مدت خوب بودیم، ولی به علت مشکلات مالی که همسرم داشت یه بار بهم گفت که کاش ازدواج نمیکردیم...گذشت تا من باردار شدم، بماند که در دوران بارداری خیلی اذیت شدم،بی اعتنایی همسرم و خانوادش کلی آزارم داد. اینم بگم من ازدواج کردم و اومدم تهران،یعنی یه جورایی غریبه ام،خانواده همسرم که میشن داییم هستن ولی پدر و مادرم نه،زایمان که کردم همسرم اخلاقش بهترشد ،ولی اصلا وقتی برای ما نمیذاشت، پیش پدر و مادرم عصبانی میشد و متوجه میشدن،بدیش این بود که علت عصبانیتش گردن من مینداخت،در حالیکه من سعی میکردم اصلا جوابشو ندم یا ناراحتش نکنم.

همه اینا گذشت تا همین اواخر که من تو خونه بودم وقتی اومدم رفتم استقبالش ولی چون چندین هفته بود که بیرون نرفته بودم خیلی کم حوصله و بیحال بودم،بهش که گفتم عصبانی شد و بد و بیراه گفت،منم گریه کردم متاسفانه و ایشون بدو بیراهاش رو بیشتر کرد...بعد از چند روز برگشتیم به روال عادی،تا امروز که اومد خونه و سر سفره گفت که بهار عمرم حیف و تلف شد منم با خنده گفتم که این چه حرفیه خستم کردیا تو هم،که بازم عصبانی شد و داد زد که از چی خسته شدی،جوابشو ندادم ولی بهش گفتم که ناراحت شدم ولی دریغ از یه معذرت خواهی،و دائما هم میگه که نه من عصبانی نیستم.

دیگه نمیدونم چیکار کنم یا چه جوری حرف بزنم که عصبانی نشه. خیلی بهش گفتم بریم پیش مشاور ولی قبول نمیکنه. منم خیری راه هارو امتحان کردم،به مادرش گفتم یه بار تا مدت ها خوب بود ولی دیگه نمیتونم حتی به ایشون بگم،دیگه واقعا بریدم...امروز چندین هفته هم هست که بیرون نرفتم و نور خورشید رو ندیدم،خرابی ماشینمون رو بهونه میکنه و به منم اجازه نمیده برم بیرون یا حتی یه پیاده روی ساده. با ۲۶ سال سن موهای سرم سفید شدن از بس که هیچی نگفتم و ریختم تو خودم،سکوت کردم که بیشتر عصبانی نشه..‌ولی واقعا دیگه بریدم...شما آخرین راهم هستین خواهش میکنم کمکم کنین...