2794

خشمگین بودن و افسردگی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 37 بازدید

سلام. من یک سری اخلاق ها و ویژگی دارم خودم میدونم که نرمال نیست ولی نمیدونم دقیقا چیه هر بیماری روانی رو که میخونم ویژگیهاش بهم میخوره. 

من خیلی پرحرفم تا به روم بخندن کلی صحبت میکنم حتی اگه قبلش به خودم گفته باشم که فلان چیز و نگم. بعدش ولی پشیمون میشم. و رفتارم سرد میشه با اون طرف بهم میگن هی کانال عوض میکنی.

خیلی زود با کوچکترین حرفی عصبی میشم.

سایقه خودکشی داشتم. به مرگ خیلی فکر میکنم وقتایی یک جورایی حالم غمگینه.

خیلی تو عصبانیت واکنش هایی دارم که بعدا پشیمون میشم.

احساساتم به عقل و منطقم غلبه  داره

خیلی تصمیماتمو در لحظه و آنی میگیرم جوگیر میشم ولی بعد چند وقت بیخیالش میشم.

از کاه کوه میسازم

اگه کسی بهم حرفی بزنه الخصوص خانواده شوهر فقط و فقط جنبه منفی و بد حرف و میبینم هی با خودم میگم یک قصد و غرضی داشته که گفته.

خیلی ظاهربینم. یعنی از ظاهر و قیافه آدما خیلی قضاوت میکنم. یعنی اگه کسی قیافش بد باشه رو نظرات و تصمیماتم موثره.

تو خیابون که میرم یا تو فامیل و مهمونی افراد که میبینم اولین چیز ایرادات چهره و زشتی هاشون به چشمم میاد. همش دنبال ایراد گرفتن و کوبوندن خانواده شوهرمم و دوست دارم به اصطلاح بچزونمشون. 

شدیدا از طلاق و زندگی تنهایی میترسم دلم میخواد به هر نحوی که هست حتی با متوسل شدن به دروغ طرف و تو زندگیم نگه دارم. چه تو دوستیم چه حالا که ازدواج  کردیم.

حس می کنم از همه بدم میاد و متنفرم مگر اینکه به مرور خلافش ثابت بشه. یعنی در برابر همه این گارد و دارم !

دلم میخواد همسرم فقط و فقط به من توجه داشته باشه منو دوست داشته باشه خواهر مادرشو دوست نداشته  باشه.

(دلم میخواد خواهرشو کتک بزنه حتی مخصوصا  از خواهرش بد میگفتم پیشش. دوست داشتم تو خونشون دعوا بشه. دلم میخواست دورش کنم از خانوادش). البته اینا که داخل پرانتزه بخاطر اینه که خودم تو نوجوونی داداشم کتکم میزد و زنشو به ما ترجیح  داد و تو خونمون همش دعوا بود و ما صمیمیت و محبت بین اعضای خانواده (مامانم  و من و داداشم.  پدرم ۵ سالگیم فوت کرد) نداشتیم

پیش روان پزشک رفتم بخاطر افسردگی و خشمگیم بودنم قرص سرترالین و دیسپریدون تجویز کردن. 

حالا میخوام بدونم واقعا مشکلم فقط افسردگیه یا نه؟

اطلاعات تکمیلی

سن 22 شغل دانشجو وضعیت تاهل درحال جدایی
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام
وقت بخیر
با توجه به توضیحاتی که فرمودید بعد هیجان در شما قوی تر از منطق هست و این موضوع باعث بروز رفتارهای هیجانی و آنی در شما میشود که وجود محیط پرتنش در اطراف شما باعث تشدید رفتارهای آسیب زننده در شما شده است. با توجه به این که این هیجانی رفتار کردن باعث بروز مشکلاتی در زندگی شما و ارتباطتون با اطرافیان شده بهتره برای بررسی ریشه های این مساله که بخشی از آن در گذشته ی شما و بخشی به مسائل فیزیولوژیکی مرتبط میباشد به یک متخصص روانشناس با تجربه مراجعه کنید و جلسات مستمر مشاوره داشته باشید. مطمنا با آگاه شدن به مساله تان کمک بزرگی به مدیریت رفتارتان خواهد شد

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

سلام خدمت خانوم دکتر من در ماه دوم بارداری هستم خیلی بی اشتها و افسرده و غمگین شدم. قبلا هم بودم اما

پاسخ سلام غذا نخوردن شما برای جنین ضرر داره در صورت اینکه فکر میکنید دچار اقسردگی شدید مشاوره با روانشناس لازمه و از همین الان پیشگیری کنید البته تا حدودی در 3 ماهه اول بارداری این علایم شایع است

غمگین بودن و کنکور

پاسخ سلام و وقت بخیر این پایین اومدن مود میتونه علت های مختلف داشته باشه مثلا نداشتن هدف های کوتاه مدت و میان مدت که با رسیدن به اون ها تقویت شوید و انرژی بگیرید .برنامه ریزی داشته باشید و تغییراتی در سبک ...

غمگین بودنو دوس دارم😐😐😐😐

پاسخ باسلام دقيقا يكي از مهم ترين دلايل همون برخورد خانواده با ما هست كه باعث حال بد برامون ميشه وقتي كه حس خوبي نداريم ولي ميخواهيم پشت نقابي مخفي بشيم كه كسي متوجه غمگيني و اسيب پذيري ما نشه ولي پشت اين...

سلام به همگی من تازه عضو این سایت شدم من 3ماهه عقد کردم،و با همسرم مقاربت داشتم ولی همیشه از بارداری

پاسخ سلام اول چک آپ شوید و بعد قرصهای مانند روکین یا یاسمین یا ال دی استفاده کنید