2794

ناسازگاری همسر در دوران عقد

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 348 بازدید

سلام خدمت شما وقت بخیر.میخواستم کمکم کنید واقعا خسته شدم از این اوضاع دو سال دارم‌ میجنگم. دیگه افسرده شدم اعصابم و روانم داغون شده .در دوران عقد هستیم من ۲۲ سال و همسرم ۲۶ سالشه . اوایل ازدواج خوب بود تا ۴ ماه یعنی هنوز شناخت کافی از هم نداشتیم که همه چی خوب بود مثلا اخلاق و رفتارش احترام گذاشتنش اینکه مشورت میکرد باهام مهربون بود کلا خوب بود. خیلی احترام میذاشت خونشون میرفتم خیلی هوامو داشت همیشه حواسش بهم بود تحویل میگرفت. ولی حالا رفته رفته به مرور زمان نقاب از چهرش افتاد و بد شد هر روزی بد و بدتر هر روز دعوا اعصاب خوردی . واقعا بعضی وقتا میگم خوبی بهش حرومه حقش نیست خیلی دلم پره ازش. مثل یک بچه ۵ ساله رفتار میکنه خیلی خودخواه و مغرور شده. دعواهای ما از ۴ ماه بعد عقد شروع شد. همش بخاطر اخلاق بدش بود اینکه خیلی چیزارو اصلا نمیفهمید ابراز علاقه زبانی بلد نبود نمیفهمید که مناسبت هارو فراموش نکنه. یا کلا زن گرفته باید خرجشو بده . مثلا شارژ نمیگرفت برام همش باید خودم میگرفتم یا هیچوقت تو این ۴ ماه اصلا زنگ نزد همیشه از طرف من بود.نمیپرسید هم که تو پول از کجا میاری  وشارژ یا خرجای دیگتو میدی .یا مثلا میگفت ارایشگاه نرو هیچوقت پول نمیداد بابت لباس و آرایشگاه و ... نه عیدنوروز نه تولد نه محرم اصلاهیچوقت یه تعارف هم نمیکرد که تو چیزی لازم نداری کلا خیلی خسیس بود. ولی حالا من بابام میگفت شاید بلد نیست شاید نمیدونه تو این کارها رو بکن تا یاد بگیره عکس العمل نشون بده. ولی متاسفانه یاد نگرفت که هیچ بدتر هم خودخواه و مغرور بار اومد.همه چی از طرف من بود انگارمن شوهر اونم. مناسبت هارو بهش کادو دادم تولد گرفتم خیلی باهاش مهربون خوش اخلاق شدم هیچوقت یه تو بهش نگفتم ولی تغییر نکرد حتی یک تشکر هم نمیکنه. بهم گفتن تو باید اول خوب بشی باهاش احترامشو نگه داری و... تا اونم ببینه تو باهاش خوبی اونم خوب میشه ولی فایده ای نداشت همین جور موند و بدتر شد.بی نهایت لجبازه و کوچیکترین چیزی برخلاف میلش باشه لج میکنه ولی طرف دیگشو نمیببنه که خب اونم مثل خودش آدمه احساس داره.  خیلی نادونه و کله شق .چندین بار دعوامون شده بخاطر این اخلاق گندش بعدم بجای اینکه من قهر کنم اون لج کرده و قهرشده یک بار تا ۱۵روز بار دیگه ۱ ماه نیومد. تازه رفت و آمد ما هم خیلی کمه .با اینکه راهمون نزدیکه ولی نمیاد باید بهش التماس کنم گریه کنم تا شاید هفته ای یکبار بیاد خونمون کلا از من فراریه با این همه محبتی که بهش کردم واقعا حرومه این همه لطف در برابر همچین آدمی دیگه خسته شدم واقعا .خونشون میرم مثل حیون با من رفتار میکنه  انگار هفت پشت غریبه ایم یا مثلا موقع آشپزی یا هرکار دیگه میدونه کارم درست و دقیق و مخصوص میاد سر و صدا راه میندازه و ایراد الکی میگره که منو ناراحت کنه یا یه خراب کاری میکنه منو مقصر کنه. خیلی باهام بد رفتارمیکنه سر سفره حتی اشک آدمو درمیاره.  منم دیگه تحمل ندارم دلم میخواد بمیرم و راحت بشم از دستش .اصلا منو دوست نداره فکر میکنه نوکرشم‌ با این همه خواستگار که داشتم. بهم توهین میکنه که اگه من نیومده بودم بگیرمت هیچکس نگاهتم نمیکرد .خودش سرکار نمیره تنبله تو خونه خوابیده همه ازدستش در عذابن اونوقت به من میگه چرا درس نخوندی که بری تو کار دولت چرا سرکار نمیری .همش میخواد یه کاری کنه که منو از خودش دور کنه. باهاشم که حرف میزنم دلم میخواد خفش کنم خیلی بداخلاق و خودخواهه. مثلا یک روز مخصوص وقتی پیش هم بودیم و کسی نبود شروع کردم خیلی قشنگ و محترمانه خیلی خوب و بدون جر و بحث باهاش حرف بزنم هر چی من میگفتم یا میگفت نه بیخیال یا کی گفته و اینجور نیست یا همینه که هست میخواستی قبول نکنی هرچی صبر و تحمل و آرامش باز هم حرف خودش بازم خودخواهی فهمیدم که حتی یک سر سوزن هم منو دوست نداره چون گفتم بهش بیا بریم مشاوره گفت من خودم یه پا مشاورم به این مسخره بازیا نیاز ندارم اگه میخوای طلاقت بدم و یکی بهتر پیدا کردی فردا صبح آماده باش البته شرط داره مهریتو میبخشی و ۱۵میلیون خسارت میدی بهم بعد طلاقت میدم. من نمیدونم چیکار کرده برای من بدبخت که خسارت دیگه هم میخواد. آرزوم بود یکبار هزار تومن پول بده بهم بگه اینم شارژ بگیر یا یک بار هم که شده منو ببره بیرون . همش با رفیقاش خوش گردش و تفریح میره من بیچاره که زنشم زندونی ام تو خونه. پیام میدم جواب نمیده نباید ناراحت بشم و بگم چرا ولی اگه من جواب ندادم لج میکنه و هر جورتهمت میزنه بهم که نمی فهمه شاید شارژ ندارم حتی زنگم نمیزنه نگرانی تو وجودش نیست. دلتنگی تو وجودش نیست .فقط حرف حرف خودشه. نصیحت پذیرم نیست .دیگه متنفرم ازش هرچ ی بهش محبت کردم اثر نداشت به سنگ این همه محبت کنن ذوب میشه ولی این آدم جدیدا احساس میکنم با کس دیگه ای در ارتباطه چون گوشیشو مخفی میکنه دائم سرش توگ وشیه و نمیذاره ببینم چی داره حتی فکر میکنم همجنس بازه خیلی شک دارم بهش چون اصلا رابطه جنسی هم نداریم هیچوقت نگفته یا اگر هم صحبتش بوده حرف همجنس بازی دوستاش بوده. کمکم کنید دارم دیونه میشم .هیچ راهی ندارم 

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۲ جنسیت زن شغل .. وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خدمت شما خانم محترم

فرمودید که در ابتدا رابطه ی خوبی با همسرتان داشتید و مشکلات از جایی شروع شد که همسر شما نسبت به چیزهایی که برای شما مهم بودند بی اعتنایی کردند. اولین نکته ای که در دوره شناخت باید به آن توجه کنید اعلام کردن خواسته هاتون به صورت شفاف اما غیر متوقعانه است و اینکه ببینید هردوی شما درباره براورده کردن انتظارات همدیگر چقدر میخواهید و میتوانید که کاری را انجام دهید، ممکن است چیزی که از نظر شما خیلی مهم است از نظر فرد مقابل شما اصلا مهم نباشد یا لااقل به اندازه ای که برای شما مهم است نباشد ، باید بدونید که ما نمیتوانیم  شخصیت افراد رو تغییر بدیم و تنها میتونیم درباره انجام شدن خواسته هامون با یکدیگر به توافق برسیم مثلا درباره خرید شارژ باید ببینید همسر شما تا چه اندازه ای مایل به حمایت مالی از شما هستند برخی از آقایون مایل به خرید جزییات ریز و درشت برای همسرشون هستند و برخی فقط به تامین مایجتاج روزمره منزل اهمیت میدن، بعضی آقایون دوست دارن همسرشون کار کنند و کمی استقلال مالی داشته باشند باید درباره وظایف مالی با یکدیگر به توافق برسید.در درجه بعدی باید ببینید در حل کردن مشکلاتی که داشتید هر کدام از شما تا چه اندازه به شیوه منطقی حل مساله کرده اید به طور مثال تکرار خواسته ها از سوی شما در صورتی که برای همسرتون ضرورت انجام نداشته باشه موجب ایجاد خشم در شما و لجبازی و بی اعتنایی در ایشون میشه برای جلوگیری از جر و بحث بهتره درباره دیدگاهتون از موضوعات مختلف با هم صحبت کنید مثل انتظارات مالی، رسم و رسومات خانوادگی که بعدا در دوران جشن به آن مشغول خواهید شد ، انتظارات درباره رفت و آمدها و تفریحاتتون و ببینید هرکدوم از شما چقدر میتونید همینطور که هستید همدیگر رو بپذیرید و تمایلی به تغییر دادن همدیگر نداشته باشید. در ادامه به همسرتون پیشنهاد مراجعه به مشاوره را برای برطرف کردن کدورتها بدهید و اگر ایشان موافقت نکردند خودتان به تنهایی برای گرفتن تصمیم درست درباره زندگی تون مراجعه کنید. موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

ناسازگاری دو فرزند

پاسخ سلام دوست عزیز با توجه به توضیحاتتون بنظر میرسه فرزند بزرگتر نسبت به برادرش حس حسادت دارد. توصیه میکنم به پسر بزرگترتون بیشتر توجه کنید پسر ۱ساله بخاطر شرایطی که دارد ناخوداگاه بیشتر جلب توجه میکند و...

ناسازگاری با پسر همسر

پاسخ سلام دوست من، امیدوارم که خوب باشید. شما یک مادر هستید و یک مادر هیچ وقت دوست نداره به بچه اش صدمه ای بزنه و مهر‌مادری انقدری قدرت داره که قابل تقسیم بین بچه ها باشه. مشکلات شما با پسر همسرتون تا زمان...

بد اخلاقی و ناسازگاری همسرم با دختر ۱۳سالم

پاسخ سلام شرايط سني دختر شما در سن بلوغ رفتاري و عاطفي حكم ميكنه والدين رفتارمتعادلي در پيش داشته باشند. همسر شما با مقاومت ذهني كه براي مراجعه به روانشناس داره سخت ميشه موضوع رو بررسي و رفع كرد.پيشنهاد مي...