سلام وقت بخیر
میخواستم خدمتتون یک مشکلی رو بگم
راستش یکی از چیزایی که اذیتم میکنه این ناامیدی مفرط هست
از همه کس همه چیز مخصوصا خودم
احساس میکنم هیچ کسی نیست که منو درک کنه و واقعا اکثر شب ها
یک فشاری و در گلوم احساس میکنم انگار که یک چیزی گیر کرده در گلوم
از سرزنش های بقیه خسته سدم از این که بهم میگن این عقب انداختن کار ها از تنبلی هست
به قدری که نه دست و دلم به کتاب و درس میره نه دوست دارم دانشگاه و کلاس زبانم رو برم
من اکثر وقت ها همش تو خودمم ناراحتم
دلم میخواد این ناراحتیمو اون روی دیگمو کسی نبینه به همین دلیله که دلم نمیخواد برم
و اصلا اصلا اصلا تمرکز ندارم
خیلی فکرم شاخه ب شاخست
خیلی طول میکشه ک بخوام درس بخونم😔😔😔
من افسردگی دارم قرصم مصرف میکنم لامورتریژین و سرترالین
الان هم ۲۰ سالمه
و اینکه اصلا اصلا حال خودمو نمیفهمم و خیلی هیجاناتم بی ثباتن
خیلی یک کارایی میکنم که به بقیه خوب بودنمو ثابت کنم
و توجه گدایی کنم؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید