سلام من ۲۶ مرداد ۹۶ عقد کردم و هنوز عقد هستم. شوهرم ۸ سال به خواستگاری من اومد تا پدرم قبول کرد و رضایت به ازدواج ما داد. رابطمون با هم خیلی خوبه شوهرم از چیزی کم نمیزاره چه از نظر مادی چه محبتی واقعا کم نمیزاره. ولی مادر شوهرم با حرفاش آزارم میده. پدر شوهرم فوت کرده و بچه ها هوای مادرشونا دارن با این قضیه اصلا مشکل ندارم خودمم همیشه چیزی و که فهمیدم احتیاج داره به عنوان کادو خریدم براش ولی به زور شوهرم ازشون استفاده میکنه یا به کل استفاده نمیکنه
من دختر نازک نارنجی هستم چون پدر مادرم همیشه حتی اسم کوچک ما را بدون خانم صدا نزدن و خیلی با احترام در خانواده رفتار میکنیم. مادر شوهرم با من این طور نیست وقتی میگم با من یعنی حتی بقیه عروس ها و خواهر شوهرا هم میگن با تو انگاری سر لج داره. چند شب پیش که خونشون بودیم شوهرم به شوخی لپ منو کشید منم به شوخی با مشت زدم رو دستش آروم بعد مادر شوهرم گفت تو خیلی پرویی هر چی من هیچی بهت نمیگم منم جوابی ندادم باز گفت زن انقد پرو من حرفی نزدم شوهرم گفت با من شوخی نکنه با کی شوخی کنه.من رفتم در اتاق بعد یه ساعت شوهرم اومد و عصبی هلم داد. گفت چرا احتراممو نداری و تو جمع بهم بی احترامی میکنی من تعجب کردم این رفتار شوخی بی احترامی نبود و کلا بینمون تا این حد عادی بود ولی یک دفعه بعد یک ساعت کا اومد در اتاق از این رو به اون رو شد من حرفی نزدم فقط اشکام اومد وقتی شوهرم فهمید گریه میکنم دو تا زد تو صورت خودش و بغلم کرد و هی معذرت خواهی کرد یک دفعه بلند شد با عصبانیت بره تو سالن پیش مادرش جلوشو زوری گرفتم نمیدونم تو اون یک ساعت چی بهش گفته بود که شوهرم این طور شد ولی خیلی عصبی بود. و من میخوام به شوهرم بفهمونم که میشه با حرف بدون عصبانیت مشکلمون رو حل کنیم نمیدونم چه جوری بفهمونم بهش؟ کلی حرف تو دلم جز شوهرم نمیخوام به کس دیگه بگم ولی نمیدونم چه جوری بهش بگم چون حتی در بهترین موقعیت هم میخوام بهش بگم عصبی میشه و داد میزنه چیکار کنم
سلام همراه عزيز ✋🏻
ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد
از نوشته های شما مشخص است كه رابطه خوبی با همسرتان داريد و همديگر را دوست داريد .بنابراين اجازه ندهيد كه مشكلات خانواده بر روابط شما تاثير بگذارد . هنر ارتباط و گفتگو بسيار مهم است.نحوه بيان و ابراز كلمات در ارتباط موثر است .سعی كنيد هميشه شرايط آرام و صميمی برای گفتگو انتخاب كنيد .دوست عزيز هيچ وقت فكر نكنيد همسرتان باید ذهن شما را بخواند که چه چیزی دوست داريد و چه چیزی دوست نداريد مشكلی كه در ارتباط با ذهنخوانی وجود دارد اين است كه شما به هيچ وجه نمی توانيد پی ببريد طرف مقابل حتی همسر يا صميمي ترين دوست تان به چه چيزی فكر می كند. جای اينكه ذهن همسر خود را بخوانيد، از او بپرسيد چه اتفاقی افتاده است. می توانيد بگوييد: «فكر می كنم از موضوعی ناراحت هستی. آيا به من مربوط می شه؟ سعی كنيد جملات تان درخواست باشد نه تحكم و دستور .باهم صحبت كنيد درباره نيازها و خواسته های همديگر بيشتر بدونيد .پيام خودتان را شفاف و محترمانه و از موضع من بيان كنيد
بدون خشم و عصبانيت و قضاوت .خيلی صميمی و آرام گفتگو كنيد و احساسات خود را بروز دهيد .به هيچ عنوان از مادر همسرتان بدگويی نكنيد .احساسات همسرتان را در نظر بگيريد و به زبان بياوريد .با همسرتان همدردی كنيد جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید:
میفهمم چی میگی
شاید در این مورد حق با تو باشه
و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید.با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید. بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید.فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است.انتقاد نكنيد .لحن بيان به شدت تاثير گذار است .يادتان باشد تمسخر لجبازی ،توهين ،تحقير رابطه را سردتر ميكند .کلمه های مثل «تو» و «چرا» افراد را وارد وضعیت تدافعی میکنه ،مردها طبیعتا دوست دارن رقابت کنند پس وقتی شما این حس را با بعضی از کلمات به همسرتون میدید
یعنی او را به چالش میکشید که با شما مبارزه کند .بهتره شکایت های خود را به درخواست تبدیل کنید:
مثلا اول جمله های خود را با
دوستت دارم وقتی که ...
خیلی خوشحال میشم وقتی که....
شروع کنید.وقتی از ادبیات مناسب استفاده میکنید باعث میشود همسرتان خواه ناخواه به حرف های شما گوش کند. مهارت کلامی بسیار مهم است
در رشد این مهارت کوشا باشيد .
قبل از گفتگو با همسرتان ،ابتدا عین آن را روی کاغذ بنویسید. به این ترتیب سهم خود را در مسئله پيش آمده بهتر خواهید دید. از سوی دیگر نوشتن ماجرا از ابتدا تا انتها باعث آرامش میشود . پیش از صحبت سعی کنید خود را جای همسرتان بگذارید. با این کار بهتر به نتيجه ميرسيد.
شاد و موفق باشيد🙏🏻🌷
پاسخ سلام دوست عزیز با توجه به توضیحاتتون بنظر میرسه فرزند بزرگتر نسبت به برادرش حس حسادت دارد. توصیه میکنم به پسر بزرگترتون بیشتر توجه کنید پسر ۱ساله بخاطر شرایطی که دارد ناخوداگاه بیشتر جلب توجه میکند و...
پاسخ سلام دوست من، امیدوارم که خوب باشید. شما یک مادر هستید و یک مادر هیچ وقت دوست نداره به بچه اش صدمه ای بزنه و مهرمادری انقدری قدرت داره که قابل تقسیم بین بچه ها باشه. مشکلات شما با پسر همسرتون تا زمان...
بد اخلاقی و ناسازگاری همسرم با دختر ۱۳سالم
پاسخ سلام شرايط سني دختر شما در سن بلوغ رفتاري و عاطفي حكم ميكنه والدين رفتارمتعادلي در پيش داشته باشند. همسر شما با مقاومت ذهني كه براي مراجعه به روانشناس داره سخت ميشه موضوع رو بررسي و رفع كرد.پيشنهاد مي...
عزیزم مادرشوهرت یه زن بیوه هست پس بهتره جلوش با شوهرت شوخی نکنی چون عصبیش میکنه و نمیتونه بپذیره حتی اگر پدر شوهر داشتی باز بهتر بود حریم ها ی خصوصیتونو تو جمع حفظ کنید
از طرفی چیزی که وظیفت نیست انجام نده تا دلخور نشی مثلا نیاز نیست شما هدیه برای مادرشوهر بخری یا نیازهاشو رفع کنی که اگر اون بی توجهی کرد بهت بربخوره
توقعی ازش نداشته باش و به عنوان مادر عشقت بهش احترام بذار
منم تقریبا مشکل شمارو دارم اوایل شوهرم بیشتر طرف من بود ولی مدتیه مثل قبل نیست و همش تقصیر خودمه چون بلد نیستم چطور با شوهرم حرف بزنم متاسفانه من مهارت کلامی ندارم با این که میدونم باید چیکار کنم اما تو موقعیت که قرار میگیرم یادم میره
با سلام. به نظر من شما نباید جلوی مادرشوهرتون شوخی میکردین. این شوخیا واسه وقتیه که تنها هستین. به نظرم مادرشوهر حق داشته بهش بربخوره و اینکه این شوخیا جلوی هرکسی زشت و زننده ست. اول شوهرتون اشتباه کرده لپتون رو جلوی مادرش کشیده و دوم شما که با مشت زدین دستش با شوخی. اینا مختص خلوت خودتونه نه جلوی مادرشوهر یا هر کس دیگه.
باسلام. من شوهرم خیلی از خانواده اش طرفداری میکنه حالا بماند که چه عذابی از مادر شوهر کشیدم فقط یه سوال شوهر من زیادی خودشو دست بالا میگیره با کاراش کاری کرده بود که من اعتماد به نفسمو از دست داده بودم در صورتی که از همه لحاظ خانواده من از خانواده همسرم بالاترند، ولی یه مدتی که دیدم همش بهم میگه اینکارو بکن اون کارو نکن زشته کاری کرده بود که من خیلی کم حرف شده بودم یعنی خودمو از همه پایین تر میگرفتم،،، ولی الان چندین ماهه که من اعتماد بنفسمو از اول ساختم و الان دارم کاری میکنم که اعتماد بنفسمو همسرم پایین بیاد و همینطورم شده بنظرم این روشم خیلی خوبه آخه همسرم خیلی منو افسرده کرده بود.
خوب به نظرم چون تو دوران عقد هستید شوهرتون نتوانسته مرزی بین شما و مادرش قرار بده .من با اینکه با مادر شوهرم در یک ساختمون زندگی می کنیم خدارو شکر هنوز به مشکل برنخوردیم.اینم بگم بخاطر سیاست شوهرم بوده