2794

سلام 

۲۰ سالمه دو ساله که ازدواج کردم الانم باردارم تا قبل بارداریم انقد احساس بی کسی نمیکردم از زمان مجردیم مادرم بی عاطفه و احساس بود نه که بلد نباشه بلد بود خوبم بلد بود جلوی من قربون صدقه داداشام میرفت اما اصلا به یاد ندارم یک بار به من بگه دخترم؟ همیشه باهام خشک و جدی برخورد میکرد با یکی از دوستام ارتباط خانوادگی داشتیم  همیشه حسرت رابطه اونو مادرشو میخوردم ولی خب هر چقدر هم بی عاطفه بود وجودمو تو خونه احساس میکردم  بازم کمی بهم توجه داشت همین که الکی بهم گیر میداد کیفمو چک میکرد  الان حسرت همون هارو میخورم خیلی تو مجردی اذیت شدم حق اظهار نظر راجب خواستگارامو نداشتم پدرم یک شخصیت کاملا گوش به فرمان مامانمو از خودش هیچ اختیاری نداره مامانم بگه بمیر میمیره اینو گفتم بدونید که پدرم هم هم همیشه طرف مامانم بود تا اینکه تصمیم گرفتم به ازدواج از شر اون جهنم خلاص شم انقد بهم گفته بود ترشیده و بیریخت و... که خودم هم تو سن ۱۷سالگی باورم شده بود که ترشیدم!! من ازدواج کردم با همسرم خداروشکر همسرم آدم منطقی هست تو دوران عقد مادرم رابطمونو تا مرز جدایی بهم زد باورتون نمیشه اگه براتون تعریف کنم مامان بزرگم که مادر مادرم باشه فوت کرد و شوهرمو مقصر میدونست و میگفت نحس که مامان من مرده اینو نمیگفت که مامانش داشت با سرطان دست و پنجه نرم میکرد دوران عقد افتضاح بود حتی دلم نمیخواد راجبش فکر کنم بعد عروسی به طرز کاملا عجیبی کنار کشید از زندگیم جوری که اگه زنگ نزنم اون اصلا مهم نیست براش. یک بار سه ماه بهش زنگ نزدم بعد که زنگ زدم اصلا براش مهم نبود که حالم خوبه یا نه رابطمون خیلی ضعیف بود بعد بارداریم هم ادامه داره اصلا براش مهم نیست بچم خوبه یا بده اصلا حالمو نمیپرسه الان یک هفته است درگیر اسباب کشی هستم هشت ماهمه با اینکه چند بار بهش گفتم اما حتی یک تعارف هم نزده که بیام کمکت کنم آبروم داره میره جلو فامیل شوهرم دبشب با جاریم صحبت میکردم گفت کارگر بگیر کاراتو بکنه گفتم نه خونم زیاد کارنداره به مامانم میگم بیاد کمکم جاریم گفت تو نباید به مامانت بگی اون خودش باید بیاد اولش از حرفش ناراحت شدم اما الان می بینم راست گفته خب دلم گرفته به خدا این روزا خیلی نیاز دارم که کمک داشته باشم همسرم شغلش سخت و طولانیه و الان رو اون حساب میکردم

فقط خواهشا نگید که با مامانت راجع به اینا صحبت کن مامان من کسی نیست که با حرف زدن قانع بشه خودشو پیغمبر زاده میدونه 

لطفا کمکم کنید آرامش از زندگیم رفته خیلی بی قرار و غمگینم

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۰ جنسیت زن شغل محصل وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام عزیزم. وقتتون بخیر،

گلم شرایط شما رو کاملا درک میکنم و میدونم اصلا شرایط نامطلوبی نیست. اما یه سری چیزها در زندگی هر کسی وجود داره که نمیشه کتمانشون کرد و واقعیت زندگیه.

من در خصوص اینکه اصلا شما چند فرزند در خانه پدری بودید و اینکه شما فرزند چندمین اطلاعی ندارم ، قاعدتا همه اینها و شرایط منزل پدری برای قضاوت لازمه و اطلاعات برای کمک کردن به شما خیلی کنه.

با این حال شما الان شرایط خاص دارید و باید آرامش داشته باشید فعلا به نظر من از فکر کردن به مادرتون و رفتارهاش باید دست بردارید البته فکر نکنید این کار ساده است و من متوجه نیستم چه درخواستی ازتون میکنم اما چاره ای به جز این نیست چون تمام تفکرات و احساسات منفی شما روی فرزندتون تاثیر مستقیم داره و به فرزندتون صدمه میزنه.

توصیه من به شما اینه که هر چه سریعتر به روانشناس مراجعه کنید تا بیش از این افکار و احساسات منفی شما آسیب جدی تری به زندگیتان نزند .

چون شما نیاز به چندین جلسه مشاوره دارید و با چند کلام نوشتن من و سایر همکاران مشکل شما حل نمیشه .

با احترام

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

لجبازی و بی عاطفه بودن همسر

پاسخ سلام دوست عزیز چند وقته ازدواج کردید؟ از اول هم اینگونه رفتار میکردن؟ شما چگونه خواسته های خود را مطرح میکنید؟ در یک رابطه سرد و غیر عاطفی اگر ازدواج اجباری نبوده، یک دایره بوجود می آید که همسران با...

سلام خسته نباشید. عاطفه هستم 24 ساله و 3 سال هم از عروسیم میگذره ولی هنوز باکره هستم و موقعی که تصم

پاسخ با سلام مشکل شما واژینیسموس است که یک مشکل شایع در میان زنان است. این مشکل قابل درمان است .

چطوری میتونم نطفه ی 3هفته ای رو سقط کنم

پاسخ با سلام با پزشک خود در این مورد مشورت کنید تا با توجه به شرایط سلامتی شما روش مطمئن را به شما تجویز کند. با تشکر

ضعیف بودن نطفه در بارداری ناخواسته

پاسخ سلام الان باردار هستید و نباید به مسائل دیگری فکر کنید اگر جنین مشکلی داشته باشد در ادامه بارداری مشخص میشود یا در اوایل ممکن است حذف شود .با توجه به سنتان حتما تحت نظر پزشک باشید و بررسی ها و غربالگر...