سلام
من با خواستگارم تقریبا دو ماه داریم آشنا میشیم . تو این مدت ۵ بار رفتیم بیرون (اگه از ایشون بود بیشتر میرفتیم راستش ترس از ازدواج باعث شد من خیلی راغب نباشم بریم بیرون)
اولین بار سینما، دومین بار مشاور و بعد از اون دربند، سومین بار مشاور و بعد از اون پل طبیعت، چهارمین بار تئاتر، پنجمین بار سفره خونه که فقط اون روز تونستیم یکم صحبت کنیم (البته یک بار هم تو مرحله خواستگاری تو خونه صحبت کردیم)
سری آخر که رفتیم بیرون ایشون در مورد مهمونی شب قبل صحبت کردن که زنگ زده بود به من با هم بریم که جواب ندادم و خودشون تنها رفتن .تولد پسر همکارشون بوده. وقتی رفتن دیدن که طبقه بالا زنونست و گاهی بی حجاب رفت و آمد داشتن پایین و گفت من سرم پایین بود اگه خانما می اومدن ولی یک لحظه سرمو اوردم بالا پاهای یک خانمو که لباس کوتاهی پوشیده بودن و دیدن. و نوشیدنی های غیرمجاز میخوردن که ایشون گفتن نخوردن. من اونجا خیلی واکنش نشون ندادم فقط گفتم گناه کردی و باید اون مکان و ترک میکردی. گفت من نمیدونستم که اونجا اینطوریه وقتی هم رفتم دیگه بد بود بیام بیرون (من توجیه نشدم)
وقتی برگشتم خونه خیلی فک کردم که شاید این یک نشونه باشه از طرف خدا که این مرد اعتقادات قوی ندارن و تا صبح فکر و گریه که چرا زودتر نشناختم و من که اول گفتم اعتقادات برام از همه مهمتره .....
همون شب پیام دادم که من نمیتونم با مردی که چنین مهمونی میره ازدواج کنم و شما از خط قرمز من عبور کردین. از اون روز تا الان که سه روز میگذره ایشون آنلاین نشدن ... ولی حدس میزنم که پیاممو خونده باشه ولی باز نکرده باشه چون تیک نخورده. و اینکه مادرشون فردای اون روز اومده پیش مامانم که اگه اجازه بدیم بیان خواستگاری رسمی . بعد حرف مهمونی دیشب شده که گفته پسرم اشتباه کرده اومده تعریف کرده و شاید برای این تعریف کرده که ببینه واکنش من چی بوده ....
یک بارم که رفته بودیم بیرون گفت داشتم می اومدم کی خانمه رو دیدم که از زیر مانتو هیچی نپوشیده بود و من چشمم خورد دیدم اون روز من اصلا واکنش نشون ندادم و خندیدم فقط....
نمیدونم چیکار کنم میشه راهنماییم کنین به نظرت بیمار نیستن؟ هیز نیست؟ میترسم بیمار باشه؟ بنظرتون دوباره بریم پیش مشاوره ؟مشاوره تائید کرده ... امکان داره اشتباه کرده باشه آ زمون تست گرفت و تحلیل کرد. نمیدونم چیکار کنم
من ۲۷ سالمه
ایشون ۳۴ سالشونه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید