2794

نفوذ مادرشوهر روی همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 139 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام

شش سال از ازدواج ما میگذره 

همسرم فرزند آخر خانواده و یک برادر و خواهر دارد

مادر همسرم علاقه زیادی به همسرم دارد. و این علاقه دو طرفه است

شغل همسرم آزاد است و با پدرش شریک است. و ما از نظر مالی هم وابسته ایم. محل کار همسرم نزدیک خانه  مادرش است. روزی چند بار همدیگر را می بینند و یا تلفنی با هم در ارتباط هستند

جوری که با مادرش بیشتر از من ارتباط دارد. رابطه آنها مانند مادر و دختر است

شوهرم همه مسائل را به مادرش میگوید. حتی چیزهایی که بارها به همسرم تاکید میکنم بین خودمان بماند

مادر همسرم بسیار روی او نفوذ دارد . و خواه و ناخواه این مسئله روی زندگیمان تاثیر میگذارد. هر حرفی که مادرش بزند گویی وحی از سوی خداست

مثلا بگوید ماست سیاه است شوهرم میگوید حتما سیاه است

بارها پیش آمده دخترم مریض شده و احتیاج به دکتر داشت.ولی مادرش میگفت چیزی نیست استامینوفن بدهید خوب میشود. و شوهرم هم دخترم را دکتر نمیبرد

یا میگفت کمتر پول خرج کنید و پس انداز کنید. کار به جایی کشید که شوهرم حتی مایحتاج خانه را نمیخرید که مبادا پولی از حقوقش کم بشود .یا مادرش میگفت نزار زنت انقدر پول خرج کند. 

شوهر من آدم متعصب و بد دلی است. مادرش با شناختی که روی پسرش دارد باز به او میگفت مثلا این لباس زنت نا مناسب است و ... جوری که بد دلی شوهرم بدتر میشد 

من واقعا خسته شدم و نمیدانم چجوری با این مسائل کنار بیام؟


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۷ جنسیت زن شغل خانه دار
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام 

بهترين راهكار اين است كه با آرامش اوضاع و چهارچوب زندگيتان را در دست بگيريد 

جذب كردن همسرتان به خودتان به شگردهای خاص خود و بهبود رابطه خودتان از راهكارهای مهمی است كه ميتواند كمک زيادی كنند 

با همسرتان با آرامش صحبت كنيد از او بخواهيد مرزهای زندگی زناشويی را حفظ كنند  و درک كنند كه خيلی مسائل مربوط به دو شخص خاص است .

اگر امكان و شرايط داريد با آرامش با مادر همسرتان صحبت كنيد و راجع به اين حساس كردن همسرتان با ايشان صحبت كنيد روابط خودتان با مادر شوهرتان را بهبود ببخشيد از راه دوستی به ايشان نزديک شويد .


 

تجربه شما

login captcha

سلام عزیزم اگه شوهر ومادر شوهر قابل حرف زدن بودن و منطق حالیشون بود اون وقت بودن فرشته ومادر فرشته. شوهرم بیشتر وقتها متوجه هست که حق بامنه ولی همیشه مادرش رو به من وحتی به بچش ترجیح میده دیگه دارم به این نتیجه دارم میرسم که قبول کنم که اون اول پسر مادرشه دوم پسر مادرسه سوم پسر مادرشه وقتی اینو قبول میکنم از ش هیچ توقعی حتی دوست داشتن رو ندارم توقع نداشتن آرومترم میکنه واطلاعاتم نمیدم که بره بذاره کف دست مامانش(البته شوهرم هرچیزی رو نمیگه ولی زیاد متوجه نیس که چی نباید به مامانش نگه و چی بگه)

پرسش ها و پاسخ های مشابه

من با همسرم به مشکل خوردیم.راستش خواهر همسر من تو خانوادشون خیلی نفوذ داره و روی همسرم خیلی بیشتر.ما

پاسخ سلام و ممنون که سوال تون رو با ما مطرح کردید. قاعدتا تا زمانی که هر کدام تان مستقل رفتار نمیکنید و وابستگی به خانواده دارید ، وضعیت همین هست. یکی از شروط ازدواج استقلال فکری هست. و متاسفانه این عدم اس...