2794

مادرشوهر حسود

3259 بازدید 8 تبادل تجربه

با سلام خدمت شما عزیزان ممنون که وقتتون رو در اختیار ما میگذارید 

دیروز پدر شوهرم از کارخونه ایی که کار میکنه پنیر آورد من چون تو ساختمان اونا زندگی میکنم رفتم بالا که سلام بدم یعنی کار هر صبح من اینه بعد پدرشوهرم گفت پنیر آوردم برو بردار مادرشوهرم گفت اگه میخواستی بدی به اون چرا آوردی بالا بعد که به من داد من رفتم پایین نگو سر این با هم دعواشون شده وقتی هم با هرکی دعواش بشه رو سر شوهر من بیچاره خالی میکنه یعنی زندگی رو برامون جهنم کرده خیلی حسوده بعد به دخترش این قضیه رو گفته دخترش که اومده بود خونش جلوی من به باباش گفت چرا پنیر رو دادی به اون اونم گفت به پسرم دادم دخترش با کمال بی ادبی جلوی ما بهش گفت غلط کردی بعد مادرشوهرم میگه مردم دخترشونو نگه میدارن این پسرشو منظورش کاملا من بودم . چون ما هم شرایط اینو نداریم که بیرون زندگی کنیم مجبوریم تو ساختمون بمونیم واقعا حسود با ماشین رفته بودیم مشهد خودش سر اینکه راحت بتونه بخوابه رفت پشت نشست بعد که حالش بد شد من رفتم پشت اومد جلو بنده خدا صد بار شوهرم گفت صد بار من گفتم بیا جلو بشین وقتی برگشتیم به شوهرم میگه تو باید میزاشتی من جلو میشستم به خدا دیگه داره دیونم میکنه به پدر و مادرم اینارو نمیگم چون میدونم ناراحت میشن و نمیخوام ناراحتشون کنم بعضی وقتا آرزوی مرگ خودم میکنم به خدا من خیلی صبورم صد بار به من تیکه میندازه ولی من صدام در نمیاد شوهرم که از بالا اومد پایین اعصابش خورد بود به من گفت من فقط بخاطر تو زنده ام چون داره میبینه رفتار مادرشو . اینم بگم که مادرشوهرم دخترشو خیلی خیلی دوست داره حتی از شوهرش هم بیشتر تو رو خدا کمکم کنین ممنون 

اطلاعات تکمیلی

سن 30 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
زندگی در کنار خانواده همسر معمولا تبعاتی دارد که شما هم درگیر مشکلات اینچنینی هستید 
به نظر میرسه شما نیازمند هستید مهارت خودآگاهی خودتون رو بالا ببرید. چون وقتی ما خوداگاهی نداریم خودمون رو به شرایط پیرامونی می سپاریم و در ادامه متغییر و شکننده می شویم به نظر میاد شما در ارتباط با خانواده همسرتون نتونستید مرزهایی رو مشخص کنید و رابطه رو مدیریت کنید شما نمی تونید شرایط رو تغییر بدید اما می توانید با تغییر در رفتار خودتون ارتباط سلامت تری رو با خانواده همسرتون داشته باشید برای این رسیدن به این منظور نیاز داریدچند. مهارت رو فرابگیرید
مهارت های خوداگاهی،ارتباط موثر،همدلی،مدیریت استرس
 

تجربه شما

login captcha

منم تو یه ساختمونم با مادرشوهرم 

از صمیم قلب درکت میکنم 

اگه شوهرم نبود واقعا نمیدونم چی میشد 

زندگی با مادرشوهر سخته 

از ترسش یه بیرونم به زور میریم 

اگه اسم سفر بیاریم از حسودی میمیره 

همشم با نیش و کنایه حرف میزنه 

میدونی کلا نباید با خانواده شوهرت تو یه ساختمون باشین باید تا میتونی سعی کنی جاتو عوض کنی و محبت بیشتر کنی اونا وقتی ببینن تو خوبی خودشون دست بر میدارن فقط جاتو عوض کن

هیچ چیز بدتر از حسادت نیست حالا خوبه شوهرت هواتو داره مادرشوهر منم حسوده و همش میخواد زندگی خودش و دختراش بهتر از من باشه کلا با من رقابت داره شوهرم هم ازشون دفاع میکنه اصلا دلسوز زندگی ما نیست چه میشه کرد دیگه؟ خدا خودش جوابشون رو بده ولی من بعد اینکه فهمیدم این دلسوز ما نیست ازشون فاصله گرفتم و باهاشون رسمی هستم و سعی میکنم زیاد باهاشون رابطه نداشته باشم و این بهترین کاره

بهترین راه تلاش برای دور شدن از آنجاست تا کمتر با هم برخورد داشته باشید و  رفت و آمد خیلی کم

خیلی خیلی راهنمایی های مشاور دقیق و موثر بود

@naznaz1

متلک انداختی😉میدونم

تو پسرش رو ازش دزدیدی چه گناهی بزرگتر از این 😉البته هنوز هم برای خودم جای سوال این حس مادر شوهر ها به پسراشون عادی هست یا نه؟این یه رقابت جنسیتی هست !!!!این سواله یکی از دوستان خودم هست خانواده پسر تا مرحله عقد جلو آمدن ومراسم انجام شد اما بعد از عقد رفتار شوهر ایشون عوض شد کلا به این خانوم کم محلی میکردن و حتی در حضور خودش بهش توهین میشد مثل اینکه مادر شوهرشون گفته بود دختر فلان دوستشون بهتر از این خانوم بوده و کلی دختر که آرزو داشتن با این آقا ازدواج کنن جدیدترین اتفاقی هم که افتاده بود مادر وخواهر این آقا برای پسرشون دوست دختر پیدا میکردن و خونه رو برای این آقا خالی میکردن که بادوست دختراشون خلوت کنن و در شکایت دوست بنده به ایشون اظهار کردن که مایل نبودن ایشون عروسشون بشه و بهش گفتن که اگه این خانوم طلاقشون رو نگیرن تا آخر همین وضعیت ادامه داره از زمان عقد تا زمانی که به این وضعیت رسیدن حدود دو سال میگذره و دوست من هم کوچکترین بی احترامی به این خانوم نکردن و حتی در اعتراض آخرشون کلی فحش وکتک هم خوردن هم از مادر شوهرشون هم خواهرشوهرشون 

به نظر من کمتر برو سرشون بزن. روزی یکبار اونم فقط با شوهرت. بعدشم سعی کن جاهایی که با هم هستید کمتر برید یک جور به شوهرت بگو من راحت نیستم یا اینکه بهش بگو وقتی با هم مسافرت میریم سر مسائل کوچیک حرمت ها شکسته میشه.زیادم ازشون چیزی نگیر...مثلا پدر شوهرت که گفت پنیر بردار میگفتی نه ممنون شوهرم تازه خریده.کلا خودت یک جور رابطه هارو کنترل کن

وای چقدر بده اخلاق مادر شوهرت .

پرسش ها و پاسخ های مشابه

آرامش داشتن و حسود نبودن

پاسخ سلام عزیزم، وقتتون بخیر، با شرایطی که توضیح دادین شما به خاطر سالاد افکار و استرس زیاد نمی تونید روی کارهاتون تمرکز داشته باشید. و در ضمن این مشکلات ارتباط با اطرافیانتون رو هم مختل کرده. تنها راه مرا...

حسودی پسر دو ساله به خواهر

پاسخ سلام. بله، خیلی مرتبط هست و سعی کنید فقط با او نباشید و همراهیش کنید.یعنی با بازی سعی کنید که کیفیت زمانی که با همدیگر هستید را بالا ببرید.

دخالت و حسودی مادرشوهرم

پاسخ باسلام دوست عزيز اينكه مادر شوهرتون چه رفتارهايی داره و برخوردش با شما چطوره اونقدری اهميت نداره چون ما به ايشون دسترسی نداريم و نميتونيم قضاوتشون كنيم ولی مساله ای كه مهمه اينكه شما چطور به رفتارهای ...

حسودی دختر 2 ساله به پدرش

پاسخ با سلام خدمت شما مادر عزیز من ابتدا در مورد حسادت توضیح می دهم و بعد به سوال شما می پردازم. حسادت یک واکنش هیجانی است و معمولا در بین کودکان از 5/1- 5 سال و سپس در دوران بلوغ نوجوانان دیده می شود...