2794
logo

کلیـنـیـک
از ما بپرسید

کلینیک

از ما بپرسید
از ما بپرسید

کلینیک

  1.  کلینیک
  2.  پرسش ها
  3.  روانشناسی
  4.  خانواده همسرم مرا قبول ندارند

خانواده همسرم مرا قبول ندارند

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 57 بازدید

28 سالمه در این سالهای عمرم سختی زیاد کشیدم 13 سالم بود مادرم فوت شد،14 سالم بود عقد کردم با یک نامرد از خدا بی خبر که روزی صد دفعه کتکم میزد عقد کردم شش ماه نشده بود گفت باهات تفاهم ندارم و میخوام طلاقت بدم بعد از سه چهار سال عذاب طلاقم داد، خوب بود که عروسی نکرده بودم. انقد خونه نشین شدم از درس و مدرسه افتادم به زور با رتبه 14 پیش دانشگاهی و رد کردم دو سال تمام هیچ جایی نرفتم فقط میرفتم مدرسه خلاصه انقد سرشکستم کرد انقد بدم رو در کوچه پس کوچه های شهر گفت آخه ما هم یک شهر خیلی کوچک بودیم جوری که همه همدیگه رو میشناختن هر جایی که میرفتم همه بهم بد نگاه میکردن اون سالها بدترین سال های عمرم بود. خلاصه به هر مکافاتی بود بعد از سه سال یک دانشگاه  هم قبول شدم و رفتیم و تموم کردیم. در دانشگاه خانومی بودم واسه خودم یک خانوم چادری باشخصیت که حتی سرشو تکون نمیداد که به کسی نگاه کنه، در خوابگاه همه دوستم داشتن اگه یک روز بهشون لبخند نمیزدم و سلام نمیدادم همه ناراحت میشدن میگفتن چرا ناراحتی همه قبولم داشتن دوستام، همکلاسیام. یک آدم حسابی بودم واسه خودم. یک ابهتی داشتم همه کارامو خودم انجام میدادم اتفاقا خیلی هم زرنگ و قوی بودم

بعد از 7 سال دوباره ازدواج کردم شکر خدا حالا یک دختر هم دارم که هر دوشونو دوست دارم فقط مشکلم یک چیزی که خانوادش خیلی منو دست و پا چلفتی میدونن اصلا آدم حساب نمیکنن اگه سه روز هم بشینم یک جا حالمو نمیپرسن باهام حرف نمیزنن حتی وقتی سلام میدم مثل غریبه ها جواب میدن. نمیدونم چرا اینجوری شدن قبل از اینکه به پسرشون جواب مثبت بدم واسه بدست آوردن دلم هر کاری میکردن. همه شاد و خوشحال بودن ولی حالا همش میگن تو به درد هیچی نمیخوری

نمیدونم باید چیکار کنم همه قبولم دارن همه جا زرنگم الا خونه مادرشوهرم انگار مردنیم از بس گفتن دیگه بهم ثابت شده بهم تلقین کردن که واقعا هیچی نیستم زرنگ نیستم سیاست ندارم

تو رو خدا کمکم کنید دیگه نمیکشم از بی توجهی و غصه

اطلاعات تکمیلی

جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
  • اعتماد به نفس
  • خانواده شوهر
    • پاسخ مشاور

    مشاور خانواده

    سلام دوست عزیز


    بدلیل مشکلاتی که پشت سر گذاشته اید و سختی هایی که داشته اید تایید و تمجید دیگران به شدت برایتان اهمیت پیدا کرده است.


    از کدام رفتارهای شما ایراد میگیرند؟

    آیا به نظرتون این ایرادها برحق است یا خیر؟

    عدم تایید ایشون چه معنایی برای شما دارد؟


    به نظر میرسد اگر مورد تایید نباشید تصویری که از خودتان دارید، برایتان رنگ می بازد.

    بنابراین به جای اینکه تلاش کنید آنها را قانع کنید که اشتباه می کنند یا بخواهید کنترل کنید 

    ،اگر به کاری که می کنید مطمئن هستید و با همسرتان توافق دارید، باید بر قوی کردن احساس عزت نفس خود تمرکز نمایید.

    جانی یونایتس فوتبالیست معروف آمریکایی می گوید «بین غرور و اعتماد به نفس تفاوت وجود دارد؛ غرور زمانی است که شما در مورد خودتان دست به بزرگ نمایی بزنید. در حالیکه اعتماد به نفس، به معنای باور داشتن به توانایی خود در انجام کارهاست. به عبارت دیگر اعتماد به نفس از طریق تلاش فراوان به دست می آید و آنهایی که این ویژگی را دارند، افرادی خودآگاهند. به یاد داشته باشید هنگامی که اعتماد به نفس شما از توانایی تان فراتر رود، دچار خود بزرگ بینی خواهید شد؛ بنابراین بین این دو تفاوت قائل شوید.

    شالوده اعتماد به نفس حقیقی بر پایه واقعیت ها بنا شده است. برای اینکه بتوانید اعتماد به نفستان را بالا ببرید، باید ارزیابی دقیق و صادقانه ای از خود و توانایی هایتان داشته باشید. اگر هنوز نقاط ضعفی در شما وجود دارد، برای بهبود آنها برنامه ریزی و راهی پیدا کنید تا اثرات منفی شان را به حداقل برسانید. به خاطر داشته باشید بی توجهی نسبت به نقاط ضعف و یا نقطه  قوت نشان دادن آنها، هیچ کمکی به از بین بردنشان نخواهد کرد. به همین ترتیب، داشتن درک درست از توانایی ها می تواند انتقادات یا بازخورد های منفی را کاهش و به شما اعتماد به نفس بیشتری بدهد.

    برای اطلاع بیشتر کتاب جرات داشته باش را مطالعه کنید و برای حل و مرهم دردهای خود از یاری مشاور بهره ببرید.

    روزگار بر وفق مرادتان 🌹🌹🌹




     

    تجربه شما

    اولین نفری باشید که نظر میدهید
    login captcha