سلام همراه عزيز ✋🏻
ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديد
بي توجهی همسر يكي از مشكلات زندگی زناشويی است كه با شيوه درست با آن برخورد نشود ،به اختلاف و بي اعتمادی منجر ميشود .دوست عزيز سهم شما در اين ارتباط چيست ؟متمركز بشويد روی رفتارخودتون ،نحوه ارتباط با همسرتان .به عنوان يه نفر سوم به روابط بين خودتون و همسرتان نگاه كنيد؟ مثلا اين سوالات را از خود بپرسيد؟ آيا من باعث شدم همسرم بهم بی توجهی نشون بده؟ كدام رفتار من باعث شده كه همچين رفتاری از خودش نشون بده؟ شايد من طوری رفتار كردم كه ناراحت شده ؟ واكنش من در مقابل بی توجهی همسرم چی بوده؟ نقاط قوت و ضعف خودتون و همسرتان را در نظر بگيريد ؟ بی طرفانه . دليل تغيير رفتار همسرت را پيدا كن .چه كمكی ميتونی به همسرت بكنی .
#اما روش های برخورد با همسرتان كه ميتونه براي شما كمک كننده باشه :
هرگز همسرتان را به خاطر بی توجهی و بی احساسي خود سرزنش نكنيد .
زماني را براي صحبت كردن انتخاب كنيد كه هم شما و هم همسرتان در موقعيتی خلوت و استراحت و به دور از فرزندتان هستيد. زمان و شيوه بيان بسيار مهم است .جدا از سرزنش و مقايسه منفی و تهديد گفتگو كنيد .هرگز از ضمير تو استفاده نكنيد .از او بپرسيد كه چه مشكلي برايش پيش آمده و دليل تغيير رفتارش چيست ؟علت ناراحتي اش را بپرسيد ؟سوالات شما نبايد به صورت امری باشد .پس از آن به همسرخود فرصت بدهيد كه به آنها پاسخ دهد .عجله ای در شنيدن آن نداشته باشيد .سوالات زياد و طولانی نپرسيد .
فراموش نكنيد آقايان اگر با مشكلات كاری مواجه شوند ،احساسات و عاطفه آنها كم ميشود بنابراين بی توجهی همسرتان را مستقيم به مسائل زناشويی و مشكل در محيط خانواده ارتباط ندهيد .
يكی از رفتارهای مناسب اين است كه نشان دهيد او را درک ميكنيد و به صورت شفاف به همسرتان بگوييد كه شرايط كاری و روحی او را درک ميكنيد و ميفهميد و نشان دهيد كه دوستش داريد و او را با تمام خوبی و بدی ميپذيريد .
برخی از آقايان از نحوه رفتار خود آگاه نيستند پس بهتر است به جاي اينكه او را به انجام ندادن رفتار های مورد علاقه سرزنش كنيد ،(زيرا ميزان آگاهی انسان ها از رفتارشان متفاوت است) . رفتار او را به همان ميزان و سطحی كه هست برايش توضيح دهيد . زماني كه رفتارش را توصيف ميكنيد اصلا در مورد خوبی و بدی او قضاوت نكنيد .به همسرتان بگوييد كه بی توجهی او احساس بی امنيتی به شما ميدهد .از او بخواهيد صادقانه در مورد اين مسئله و راه حل های آن صحبت كند . لمس و نوازش جسمانی بسيار كارساز است .باعث ميشود صحبت احساسی بين شما و همسرتان بيشتر شود و راحت تر بتوانيد احساسات خود را بيان كنند .
تعريف و تمجيد همسر خود را فراموش نكنيد.
براي افزايش اعتماد به نفس همسرتان تفكرات او را تاييد كنيد تا همه چيز را با شما در ميان بگذارد .
"كتاب عشق هرگز كافی نيست"
پروفسور بک ،ترجمه مهدي قراچه داغي ، انتشارات ذهن آويز شمارادر اين راه كمك ميكند .
شاد وموفق باشيد 🌷🙏🏻
پاسخ سلام دوست گرامی نیاز شما به تایید و توجه از طرف همسرتون نادیده گرفته میشه و ارضا نشدن نیازها تعادل بین زوجین رو بهم میزنه به شما توصیه می کنم در زمان و مکان مناسب که همسرتون حال و هوای خوبی دارن و به ...
پاسخ باسلام دوست عزيز همونطور كه از نوشته خودتون مشخصه شما در گذشته رفتار درستی داشتيد ( تشكر و قدردانی) و بعد از مدتی اين رفتار قطع شده . زوجها در زندگی زناشويی وظايف مشخصی دارند ولی دليل بر آن نيست كه ب...
پاسخ سلام همراه عزیز ✋🏻 ممنون از اینکه مارا انتخاب کردید نامزدی دورانی برای آشنایی بیش تر با یکدیگر است،این دوران ،دوران شناخت است .هر چه قدر زمان نامزدی طولانی باشد و به دختر و پسر فرصت بیش تر داده شود ...
شیرخوار پاهایش را روی هم میگذارد
پاسخ با سلام و عرض ادب دوست عزیز جای نگرانی نیست.
سلام
ممنون از کارشناس محترم جواب کاملی دادین منم استفاده کردم خدا خیرتون بده که به یک جمله کلی و کوتاه که بیشتر سردرگم بشه اکتفا نکردین
ممنون از دوست مجازی که راه درست را انتخاب کرد و از شما کمک گرفت
انشاا... با راهکارهای عملی و صادقانه شما زندگی آرامتر و بهتری برای خودش درست کند
سپاس
سلام منم مشکلی تقریبا مثل شما دارم و حتی اون راهایی هم که خانوم مشاور گفتن رفتم اما متاسفانه جوابی نگرفتم. احساس میکنم اصلا وجودم واسه شوهرم اهمیتی نداره.حتی اگه یک سالم باهاش حرف نزنم یک کلمه هم حرف نمیزنه. وقتی از سر کار میاد سرش تو گوشیه تا وقتی که خوابش بیاد. وقتیم که شارژ گوشی زود تموم میشه اون موقع خوابش میاد تنها حرفی که میزنه اینه که شامت کی آماده میشه. جالب اینه که با بقیه ی آدما همیشه خوش برخورده. با بقیه همیشه میگه میخنده. از روزی که باهاش ازدواج کردم حواسم بوده به این رفتارش. حتی وقتی تازه عروسی کرده بودیم همیشه جدا از من می نشست و یک کلمه هم حرف نمیزد.حتی شبا هم دوست نداره کنار من بخوابه. وقتایی هم که سر موضوعی دعوا میکردیم چه قهر میکردم چه نه من بودم که باید دوباره سر حرفو باز میکردم و آشتی میکردم. وقتی هم که اعتراض میکردم که چطور به خانومای دیگه انقد توجه میکنه و باهاشون صمیمیه و از حرف زدن باهاشون سیر نمیشه و لذت میبره. متهم شدم به تهمت زدن و اینکه من بهش شک دارم. و به خاطرش کتکم خوردم حتی. منم دیگه خسته شدم. زندگیمو دوس تدارم اما فکر نمیکنم شوهرم دوست داشته باشه. دلم واسه خودم خیلی میسوزه چون تو این دنیا اصلا شانس نیاوردم. همه ی عشق و دلخوشیم پسرمه.