2794

عدم امنیت و تهدید همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 48 بازدید

سلام و سپاس از شما، یک ماه قبل عید دعوای شدیدی با همسر داشتم اولین بار بود، خیلی خرد شدم تا آشتی کرد باهام بعد گفت تقصیر خودت بود این سوتفاهم به وجود آوردی، حرفهایی که زد یادم نرفته، باردار شدم بعد از ده سال از زایمان اولم، بدون برنامه ولی پذیرفتیم وخوشحال شدیم، بارداری پرخطر وپراسترس، کمک حالم بود تا خانواده اش اومدن ومن پذیرایی کردم افتادم به استراحت مطلق، گفتم دیگه بهشون بگو نیان اینجا تا بعد زایمانم، خانواده ای که سالیان سال قهر بودن و تو همون دعوای قبل عید رفت جلو آشتی کرد حالا عزیز شدن این حرف من شد کینه براش، ولی گفت باشه میگم، اونها باز هم خواستن بیان واین تحت فشار بود از حرف من و اصرار اونها، قبول داشت به خاطر اونها این همه سختی کشیدیم وسیستم زندگیمون به هم ریخت به خاطر استراحت من ولی اصرار اونها هم بود که بیان و بمونن چند روزی، مدام دنبال بهانه بود و بد اخلاق شده بود، تا به خاطر بارداری اورژانس شدم ولی شخص سومی از طرف من مداخله کرد و برای من گرون تمام شد و دومین دعوای سنگین ما استارت زده شد، حرفهایی زد که مجبور به ترک خونه نصف شب شدم و اون خوابید ولی سریع بدون این که متوجه بشه از ترس برگشتم، یک هفته تمام رفتم طرفش کلی عذرخواهی و التماس هر بار سردتر از قبل اصلا هم موضوعی نبود که این همه سخت کرده بود و کینه داشت، آشتی کرد ولی الان میبینم تو این چند ماه به خاطر هیچ چیز مهمی چقدر تحقیر شدم، چقدر شکستم تا خودمو اثبات کنم، میگه دوستت دارم منم میگم ولی دروغه ازش میترسم یاد حرفها و تهدیدهاش می‌افتم همش میگم تظاهر میکنه، سرد شده، دیگه خودم نیستم شدم یک نفر دیگه که از روی ترس از قهر همسر و پرخاش و تهدیدش دارم زندگی میکنم و جواب میدم اگر هر چیزی رو نخوام ولی از این که میدونم قدرت انتقاد نداره از طرف دیگران، یا حرف طلاق زده، یا حرف بریدن از زندگی، در جواب مخالفت نمیکنم تمام تلاشم اینه مطابق میلش باشم ولی در اصل نیستم وهمه ترس تو جونم هست از طلاق از ترک من از انجام تهدیدهای دیگه اش، حرفها فراموشم نمیشه دوست دارم بشینم وبه زبون بیارم جلوی خودش تا این که روزی صدبار با خودم وحرفش کلنجار برم، احساس میکنم زندگیم رفته ودیگه این زخم خوب نمیشه کم رنگ نمیشه، بارداری با این همه ناراحتی این گریه لعنتی بند نمیاد اصلا، من چطور میتونم مادری کنم برای بچه هام چطور به زندگی با ترس ادامه بدم تا کی مخالفت نکنم و طبق نظرش بخورم وبگم عالیه، و.... مردی که واقعا عوض شده ارجحیت دیگه خودشه و بچه ها و من اصلا مهم نیستیم، ترس دارم ازش تو عصبانیت حرفهایی میزنه، یا می‌شکنه، اصلا تکانه هاش دست خودش نیست کنترل نمیکنه، قهر زیاد داره

اطلاعات تکمیلی

سن 39 جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیزم

احساس ترس و ناامنی شما رو درک می‌کنم و بسیار متاسفم از اینکه چنین شرایط سختی رو دارید تجربه می‌کنید. در نوشته‌هاتون ابهامات متعددی وجود داره که نیاز به بررسی عمیق و کامل داره. ضمن اینکه سوال خاصی رو مطرح نکردید. نکته‌ای در نوشته‌تون نظرم رو جلب کرد که لازم می‌دونم در موردش باهاتون صحبت کنم: "گفت تقصیر خودت بود که این سو تفاهم رو به وجود آوردی"... "حرف‌هایی زد که مجبور به ترک خونه نصف شب شدم".

به دنبال مقصر گشتن در مشکلات و متعاقبا مقصر دونستن طرف مقابل، روشی نیست که به ما در حل و فصل مشکلات زناشویی کمک کنه. ما وقتی می‌تونیم رابطه‌ی باکیفیتی رو با طرف مقابل‌مون تجربه کنیم که سهم خودمون در بروز مشکلات رو بپذیریم. اینکه همسرتون شما رو در ایجاد سو تفاهم‌ها مقصر بدونند، کمکی به بهبود رابطه‌ی شما نکرده همونطور که قهر شما از خونه، رفتار پخته و بالغانه‌ای نبوده و تا خودتون نخواهید، هیچ حرفی از جانب دیگران نخواهد توانست شما رو مجبور به انجام کاری بکنه. درباره‌ی این مساله و همینطور باقی موارد، بهترین کار این هست که همراه با همسرتون و به منظور بهبود کیفیت رابطه‌تون به یک زوج درمانگر مراجعه بفرمایید.

به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

احساس ترس و عدم امنیت دارم

پاسخ دوست عزیز نیاز به دریافت دارو دارید.از روانپزشک کمک بگیرید مطمئن هستم بهبود پیدا خواهید کرد

امنیت درونی

پاسخ امنیت درونی تعاریفی دارد و متاسفانه از شما و شرایطتتون اطلاعاتی به من ندادید

امنیت نداشتن در خانه همسر

پاسخ سلام دوست عزيزخدا رو شكر كه دفعه دومی براتون پيش نيامده.اما اين سوال برای من پيش اومده كه آيا شما خودتون از نظر فيزيكی بعد از اون دفعه اول چيزی متوجه نشدين؟ببينين اگر همسرتون فقط رابطه از مقعد براشون ...