سلام عزیزم. این پیام بسیار کوتاهه. نمیدونم شرایط خانوادگی و زوجیت چی هست، چند ساله ازدواج کردی، از کی چنین حسی داری، تحصیلات و شغلت چی هست، رفتار همسرت در این زمینه چطور هست، چرا این مساله الان برات اهمیت پیدا کرده، توانایی هات چی هست و .....
ممنون از توضیحت. چیزی که در این مجال کوتاه و با اطلاعات محدود راجع به شما میتونم اشاره کنم شناخت یک نقطه ضعف در خودت هست. اینکه تعریف شما از خودت درونی نیست. وابسته به بازخوردهای دیگران در اطرافت هست. احتمالا سرزنشگری و مقایسه از خصویات منفی مادر همسرت هست که در مورد شما هم داره اتفاق میفته. یعنی با دیگران اینطور رفتار میکنه و شما هم یکیشون هستی. ولی شما بدلیل عدم شناخت دقیق از خودت و وابستگیت به بازخوردهای اطرافیان اینطور آسیب دیدی. با توجه به اینکه این شرایط در کنار خلق اضطرابی شما باعث شده تا این حد از اجتماع کناره بگیری توصیه میکنم هرچه زودتر به روانشناس مراجعه کنی. مسیر سختی در پیش نداری و بزودی شرایط بهتری رو میتونی تجربه کنی.
همسرم اتفاقا تشویقم میکنه که اعتماد به نفس داشته باشم
از وقتی ازدواج کردم
رفتار مادرشوهرم جوری هست که همش میخوان بزنن تو سرم
مثلا هی از دیگران تعریف میکنه در صورتی که چه از لحاظ خانه داری چه ظاهری بارها بهم دیگران گفتن که عالی هستم
و همش من رو با کسانی که از همه لحاظ ازم پایین تر هستن مقایسه میکنن
من تو این چند سال به کل اعتماد به نفسم رو از دست دادم و دیگه نمیتونم با دیگران تو جمع صحبت کنم حتی نمیتونم یه رستوران برم به شدت حالم بد میشه قلبم تند میزنه دستام عرق میکنه جای جدید دیگه نمیتونم برم
ممنون از توضیحت. چیزی که در این مجال کوتاه و با اطلاعات محدود راجع به شما میتونم اشاره کنم شناخت یک نقطه ضعف در خودت هست. اینکه تعریف شما از خودت درونی نیست. وابسته به بازخوردهای دیگران در اطرافت هست. احتمالا سرزنشگری و مقایسه از خصویات منفی مادر همسرت هست که در مورد شما هم داره اتفاق میفته. یعنی با دیگران اینطور رفتار میکنه و شما هم یکیشون هستی. ولی شما بدلیل عدم شناخت دقیق از خودت و وابستگیت به بازخوردهای اطرافیان اینطور آسیب دیدی. با توجه به اینکه این شرایط در کنار خلق اضطرابی شما باعث شده تا این حد از اجتماع کناره بگیری توصیه میکنم هرچه زودتر به روانشناس مراجعه کنی. مسیر سختی در پیش نداری و بزودی شرایط بهتری رو میتونی تجربه کنی.
شغلم طراحی سایت هست
و ۲۷ ساله هستم
همسرم اتفاقا تشویقم میکنه که اعتماد به نفس داشته باشم
از وقتی ازدواج کردم
رفتار مادرشوهرم جوری هست که همش میخوان بزنن تو سرم
مثلا هی از دیگران تعریف میکنه در صورتی که چه از لحاظ خانه داری چه ظاهری بارها بهم دیگران گفتن که عالی هستم
و همش من رو با کسانی که از همه لحاظ ازم پایین تر هستن مقایسه میکنن
من تو این چند سال به کل اعتماد به نفسم رو از دست دادم و دیگه نمیتونم با دیگران تو جمع صحبت کنم حتی نمیتونم یه رستوران برم به شدت حالم بد میشه قلبم تند میزنه دستام عرق میکنه جای جدید دیگه نمیتونم برم