بدرفتاری همسرم و تصمیم برای طلاق

با سلام و خسته نباشید. من دوسال و نیم عقد بودم و یک ساله خونه خودم هستم، شوهرم خصوصیات اخلاقی خیلی بدی داره ،که من توی این سه سال و نیم تحمل کردم ولی دیگه نمیتونم ادامه بدم، بارها بهم خیانت کرده و هربار که فهمیدم به جای عذرخواهی تهدید به طلاق کرده و بعد چند روز قول داده دیگه تکرار نمیکنه ولی بازم تکرار کرده در حالیکه به من میگه از همه لحاظ ازت راضیم، همه ی کاراشو نصفه کاره رها میکنه، تا حالا چندتا شغل عوض کرده و در حال حاضرم بیکاره و توقع داره پدرش خونشو بفروشه سرمایه کارش کنه، همیشه میگه من ازت سرترم و منو تحقیر میکنه درحالیکه من از لحاظ تحصیلات و ظاهر و... ازش کم که ندارم بالاترم هستم ولی هیچوقت به روش نمیارم من لیسانسم و اون دیپلم، هیچوقت به من ابراز علاقه نمیکنه، همیشه حتی برای روابط خصوصی من پیشقدم میشم ،و اون اگه یک ماهم نرم سمتش حتی به من دست نمیزنه درحالیکه میدونم خودشم اذیت میشه ولی همیشه میگه تو پیشقدم باش، تو مسافرتها یا مهمونی از من فاصله میگیره طوری که اگه کسی مارو نشناسه نمیفهمه ما زن و شوهریم، در هفته یکی دوشب میگه میخوام با دوستام باشم و منو تا صبح تو خونه تنها میذاره، با اینکه بهش متعهدم همیشه به من شک داره و الانم تهمت زده که بهش خیانت میکنم، از لحاظ روحی خیلی با کاراش و حرفاش بهم صدمه زده من درونگرام و مشکلاتمو به کسی نمیگم ولی حس میکنم افسرده شدم شبا تا صبح کارم شده بود گریه و سرزنش کردن خودم بخاطر انتخابم ولی اون اهمیتی به ناراحتی من نمیده و براش مهم نیست، من خیلی تلاش کردم زندگیم حفظ بشه همیشه بهش محبت کردم توجه کردم تشویقش کردم اشتباهاتشو بخشیدم ولی بازم از من طلبکاره و میگه کاری نکردی زن اگه زن باشه باید با خوب و بد شوهرش بسازه و اگه معتادم بود باید بمونه ترکش بده درحالیکه خودش کوچیکترین خطای منو تو ذهنش نگه میداره و به همه میگه از لحاظ روحی منو به هم ریخته، هیچوقت نشده حتی هزارتومان به من بده و بگه این دستت باشه لازم میشه اگه پولیم واسه خرید خونه داده باشه میگه رسید بیار و بقیشو ازم میگیره، همه ی طلاهامو فروخته و میگه تو دختر شهرستانی لیاقت داشتن طلارو نداری و خودشو تهرانی خطاب میکنه در حالیکه ساکن مشهد هستند و مادرش تهرانیه، به نظافت شخصیش اهمیت نمیده ماه به ماه حموم نمیره مسواک نمیزنه و سیگار میکشه اعتراضم بکنم اهمیتی نمیده و میگه حوصله ندارم و از آب بدم میاد، خیلی وقتا شده یواشکی گوشیمو چک کرده ولی من به روم نیاوردم چون چیزی واسه پنهون کردن نداشتم، اجازه نمیده خونه دوستام یا حتی دخترخاله و خاله هام برم میگه نفسم میکشی از من اجازه بگیر، آخرین بار دوماه پیش بحثمون شد و من دوماهه منزل پدرم هستم خبردار شدم که پیش خانوادش همش از من بد میگه و بهم تهمت میزنه و به همه سپرده اگه من زنگ زدم جوابمو ندن، بهش هیچ علاقه ای ندارم و مهریه و نفقه مو گذاشتم اجرا ولی هنوز احضاریه نیومده، آیا تصمیم به طلاق کار درستیه؟