2794

شک و اعتماد به همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 82 بازدید

سلام. ظهر که شوهرم اومد بعد از ناهار باهم حرف میزدیم، یه دفعه یادم اومد برادر شوهرم گفته بود شیرینی درست کن میخوام بدم دوستم یعنی دوست دخترش، من از شوهرم پرسیدم اونم گفتش آره راست میگه اما فعلا باهاش قهره خلاصه این شروع بحثمون بود، که من گفتم دختره کیه اصلا؟ من میشناسمش؟ گفت نمیدونم اسمش فلانیه و فامیلیشم فلانه، شوهر داره شوهرش پولداره و کاره ای برای خودش که میتونه سربازی داداشمو معاف کنه دختر 7 ساله ای هم داره، گفتم اون وقت شوهرش نمیفهمه با داداشت دوسته؟ گفت چرا میدونه ولی فرهنگشون با ما فرق داره مثلا روشن فکرند و مثلا دوستهای اجتماعی هستن، و این دوستیها براشون مهم نیست، خلاصه منم گفتم به داداشت بگو ولش کنه بعدا شر نشه واسش و گفت آره خودمم گفتم، تا یه دفعه گفتم به توام پیام میده دختره درسته؟ شوهرم گفت نه، ولی من از فرم لبش فهمیدم دروغ میگه که بهش گفتم دروغ نگو دیگه، اونم خندید گفت آره میده اما نه اون مدلی که تو فکر میکنی ،ولی من قلبم ریخت دست و پام یخ شدن چون قبلا ازش خیانتم دیدم، گفتم نه نباید این کارو کنی، گفت به خدا بیا نشونت بدم همش پیامهاش اینه که داداشت اذیتم کرده و باهام قهره و فلان ...گفتم نمیخوام ببینم و نشونم بدی اما تو رو قرآن پای کسی توی زندگیم باز نکن اونم الان که بچه داریم، گفت نه من خیلی وقته تصمیم گرفتم این کارهارو نکنم بعد گفت یه تار موی تو رو به صدتا این مدلی نمیدم بعد باز من میون حرفهام گفتم من به تو کاری ندارم و ازت مطمئنم ولی به این زنها نه گفتم زنها شیطانن، حسادت کنن به زندگی یکی دیگه زندگیشون نابود میکنن، گفتش آره میدونم، گفت بهم گفته به داداشم گفته، دوست دارم تار یاد بده بهم داداشت، داداشمم گفته تا خانومش پوست سر هر سه تامون رو بکنه ... انگار به شوهرمم گفته که شوهرمم گفته باشه تشریف بیارین، میگه راحت و خودمونی و آزادند، اما من میترسم، عکس العملی نشون ندادم، بهش گفتم پس یه مدته زیادی آنلاینی واسه خاطر همینه آره؟ گفت تنها این نیست و همیشگی نیست به خدا حتی بخوای هر وقت پیام داد تو جوابشو بده ولی خب اینم پیام میده، بعد یه دفعه شوهرم دستمو گرفت دید یخ زده دستام گفت تو رو خدا نترس، من کاری نمیکنم گفتم ازت مطمئنم ولی از اون زنیکه هرجایی نه، گفت منم به داداشم گفتم دائم بهم پیام میده گفته ولش کن میخوام دکش کنم، به شوهرم گفتم میدونی اگر مامانت بفهمه چه بلایی سر تو و داداشت و اون زنه میاره؟ گفت آره، توروخدا نگی به کسی ها به داداشم نگی که میدونی و گرنه سر از تنم جدا میکنه، گفتم باشه نمیگم ولی مواظب باش ... بهش گفتم منو دیده گفت آره گفتم کجا گفت نمیدونم، گفتم تو دیدیش گفت آره گفتم کجا؟ گفت اومده خونه مامانم اینا و اینکه چرا مادرش اینا نفهمیدن حتما برادرشوهرم گفته بهشون زن دوستمه و این چیزا... قبلا یه عکس دیدم از دختر کوچیکه خواهرشوهرم بغل یه زن غریبه بود که صورتش مشخص نبود حدس زدم دوست برادر شوهرم باشه به شوهرم گفتم گفت نمیدونم کیه، با وجود اینکه میدونست امروز بهم گفت اون دسته که پانیا رو بغل کرده بود همین بوده، خندیدم گفتم دیدی حدسم درسته... خلاصه هیچی دیگه میخوام بگم که راه پیش پام بزارین الان که موضوع به این مهمی رو بهم گفته چه رفتارهایی باید داشته باشم؟ به نظرتون باید به حرفاش اعتماد کنم وقتی که میگه چیزی نیست؟ به خودش اعتماد کنم؟ دیگه به روی خودم بیارم؟ چه رفتاری باید داشته باشم از این به بعد؟ من خیلی حساسم روی این موضوعات ولی خب برام تعجب آوره چرا اینقدر آرومم. تو رو خدا کمک کنین راستی میگم شوهرم هیچ وقت این چیزارو بهم نمیگفت حتی اگر خودمو میکشتم، باور کنید، ولی الان خودش خود خودش بهم گفت برام تعجب آوره نمیخوام پیله کنم که برای خودش بگه عجب غلطی کردم بهش گفتم دوست دارم اطمینان کنه و هرچی شد نترسه و بگه بهم. توروخدا کمک کنین تا دیوونه نشدم، هم خوشحالم که بهم گفته هم ناراحتم که دختره بهش پیام میده


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۰ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

روانشناس و مشاور

سلام
ارتباط که در آن یک طرف از زندگی مشترک آمده ( با توجه به این که ما در یک کشور اسلامی زندگی می کنیم هم از نظر دینی و هم از نظر انسانی ) ارتباط صحیحی نیست  و هر لحظه ممکن است که اتفاق هایی را شاهد باشید که نتایج سنگینی برای طرفین داشته باشد.
اینکه همسر شما این موارد را با شما بازگو کرده اند می تواند نشانه مثبتی باشد برای اینکه احتمال حضور ایشان در این رابطه را کم رنگ تر کند و شما می توانید به این جهت بیشتر به او اعتماد کنید تا این که موضع بگیرید.
اما نکته اصلی و اساسی این است که برادر همسر شما به عنوان یک فرد بالغ بایستی پاسخگوی رفتار خود باشد اما برای همسر شما و زندگی شما این که آن فرد پیامهای شخصی به همسر شما بدهد و از برادر همسر گله کند کار ضروری نیست و زمانی که مشکلات ایجاد شود حتما این نوع از ارتباط  به دلیل در جریان بودن همسر شما برای ایشان و زندگی مشترک شما مشکلاتی به دنبال خواهد داشت.
در نتیجه شما بصورت کاملا منطقی و در شرایطی که فضای دوستانه همراه با آرامش وجود دارد از همسر خود خواهش کنید که این نوع ارتباط را حتی در سطح پیام، آن هم با محتوای مشکلات بین ایشان و برادر شوهر شما قطع کند و پیگیر این رابطه نباشد. حتی می توانند اینگونه عنوان کنند که من به عنوان برادر این رابطه را تایید نمی کنم اما از آنجایی که هر دو نفر بالغ هستید مسئولیت نتایج این رابطه با خود شماست اما از نحوه رابطه و مشکلات مشترک خود برای من بصورت پیام یا هر نوع ارتباط دیگری اطلاعاتی نفرستید و در مواقعی که مشکل دارید حتما بصورت مشترک خودتان آن را پیگیری و حل کنید.
اگر همسر شما برای این کار مقاومت نشان داد و یا این پیامها تکرار شد حتما به او بگویید که خانواده ایشان و سپس خانواده خود را در جریان این رابطه قرار خواهید داد و این مساله بایستی در این نقطه به کلی تمام شود.
حتما برای خواسته بجا و منطقی خود محکم و استوار باشید و روی درخواست های به حق خود پافشاری کنید تا به نتیجه برسید.
شاد و پیروز باشید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha