2794

سلام . من خیلی احساس تنهایی و شکست میکنم. احساس سرخوردگی. ۲۶ سالمه لیسانس دارم و یک پسر ۵ ماهه. مادر من زن سوم یک پیرمرد بود وقتی من ۵ سال و داداشم یک سالش بود بابای ۷۰ سالم مرد. بچگی ما در فقر و حسرت و غصه گذشت و البته غربت ‌. نمیفهمیدم چرا اینکار رو با مادرم کردن دایی هام و علت رفتارهای مامانم هم نفهمیدم که چرا دارو میخورد چرا همش به خودکشی فکر میکرد و چرا بعضی روزها اصلا حرف نمیزد و بعضی روزها خیلی پرانرژی میشد بزرگتر که شدم فهمیدم دوقطبیه . اما الان دیگه دارو نمیخوره . تحملش گاهی خیلی سخته. خیلی سخت برای من و برادر‌م‌ . من پرستاری خوندم. و داداشم شغل آزاد. وضعمون خیلی بد بود داداشم درس نخوند . من بعد دوران دانشگاه و بعدش چند تا خواستگار داشتم چند تاشون فامیل بودن و خودشون بهم ابراز علاقه کردن من همیشه به خاطر شرایط خانوادگیم از ازدواج میترسیدم. از اینکه بفهمند ما چقدر فقیریم یا مادرم مشکل داره یا کلا شرایط زندگیمون. اعتماد به نفسم خیلی پایین بود . تا اینکه به پسر داییم که دایی ناتنیم بود بله گفتم علی رغم همه مخالفت ها ‌. همه میگفتن خانواده اونا خیلی بی فرهنگ اند . ولی من بهش علاقه پیدا کردم و خیال میکردم میتونیم زندگی کنیم. از شهر خودمون رفتم شهر مادریم و در یک ساختمون با پدر و مادرش تازه مشکلات شروع شد . خیلی زندگی سختی دارم . شوهرم تنبل و بی مسئولیته میگه دوستت دارم اما خیلی اذیتم میکنه مدام میگه تو مادرت روانیه . بدبختین و هزار حرف دیگه. خانوادش خیلی بد دهن هستن مدام آزارم میدم. حاضر نیست خونه جدا بگیره یا مسافرت ببره. از نظر روحی روانی از من داغون تره. افسرده ست. معتاد به گوشی. بی ادب و بد اخلاق. میگه خانوادم مدام با هم دعوا میکردن و من به محبت احتیاج دارم. پس من چی. خرج خونه رو میدادم‌ . عذا برای پدر و مادرش پول توی جیبی بابای معتادش. لباس خودش خرید خونه قسط های وام و همه و همه. هیچ تشکری هیچ احترامی هیچ توجهی. هر چی میترسیدم به سرم اومد. الانم یه بچه دارم . خانوادم هم نمیتونن حمایتم کنن قبل بچه دارشدن برای جدا شدن اقدام کردم اما کسی حمایتم نکرد. و گفتن خودت انتخاب کردی حالا هم برو زندگی کن. به خاطر خانوادم برگشتم. شوهرم هم مشاوره نمیره. خیلی داغونم. مدام جلو بچم دعواست. اومدم خونه مادرم. اینا رو میبینم غصه هام چند برابر میشه


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۶ جنسیت زن شغل خانه دار / پرستار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست خوبم

متاسفم بابت مسایلی که در زندگی شما وجود داره

مساله اینجاست که شما تصمیم خودتون رو بگیرید و در اون جهت تلاش کنید ،از صحبت های شما بلاتکلیفی به من القا میشه

شرایطون رو کاملا بررسی کنید ،اگر همسرتون مشاوره نمیرن حتما، حتما خودتان به مشاور مراجعه کنید تا با بررسی کامل شرایط تون بتونه کمکتون کنه

قرار نیست همیشه و همه جا یک نفر از ما حمایت کنه ،شرایط زندگی خودتان رو کاملا بررسی کنید و به اینده فرزندتان بیشتر فکر کنید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

عدم حمایت روانی همسر

پاسخ سلام عزیزم ممنونم که مسئله تونو با ما مطرح می کنید. یکی از راه های مقابله با عوامل فشار، شهامت برخورد با واقعیت است باید هر رویدادی را که اتفاق می افتد بپذیریم و پس از پذیرش در آن پدیده بدنبال حکمت و ...

حمایت نکردن همسرم از من کنار خانواده اش

پاسخ سلام دوست عزيز متوجه هستم كه خسته هستين و احساس مي كنين كه تنها هستين و كسي شما رو درك نمي كنه. ما هر كدوم براي انتخاب همسر معيار هايي دارين ولي بايد در نظر داشته باشيم كه همسر ما فرشته نجات ما نيست ...

حمایت نکردن شوهر

پاسخ این که شوهرم خانواده اش را به من ترجیح می دهد می تواند دلایل زیادی داشته باشد. این کاملاً طبیعی است که یک مرد از مادرش بسیار مراقبت کند. به هر حال، مادر او اولین زنی است که همیشه او را دوست داشته است....

عدم حمايت مالی خانواده همسر

پاسخ دوست خوبم سلام. من کامل درک می کنم در مواقع تدارکات برای ازدواج نیاز واحتیاج به کمک هست و می تونه دلگرم کننده خیلی خوبی باشه. صحبت من بیشتر در مورد این موضوع بود که وقتی ما از کسی حتی عزیزترین کسانی ...