2794

سلام

من یک ساله ازدواج کردم. شوهرم چهل و دو سالشه من 32 سال. هردومون ازدواج اولمونه و به شکل سنتی ازدواج کردیم کاملا غریبه و نا آشنا بودیم با هم. 

شوهرم راننده سنگینه معمولا دوشب جاده است یه شب خونه. درآمد و حقوقش متوسطه. زیاد اهل کار نیست و بیشتر عاشق خواب و استراحته. به گفته خودش ترس از قسط و بی پولی نباشه دوست داره سرویس هاشو کنسل کنه خونه بخوابه. شونزده سال پیش مادرش فوت شده و با پدر و خواهرش زندگی میکرده که سر اختلافی که باهاشون داشته برای فروش یه خونه مادری، چهار سال اخیرو تنها و مجرد توی خونه اجاره ای زندگی کرده. همون روزهای اول گفت که قبل از ازدواج روابطی داشته با زن ها و تاکید کرد فقط برای مجردی بوده و مدتیه دیگه هیچ رابطه ای نداره. منم یه بار اتفاقی عکس یه خانومو توی گوشیش دیدم که توی خونه خودش در حالیکه خانوم خواب بود گرفته شده بود. تاریخ عکسو نگاه کردم واسه یه ماه قبل از عقدمون بود. شوهرم خیلی اظهار شرمندگی و ناراحتی کرد و معذرت خواهی کرد گفت مال مجردی بوده و اون خانوم دوست دختر دوستش بوده. و خواهش کرد ببخشمش و به هیچکس حرفی نزنم که آبروش نره.  توی فضای تلگرام و اینستاگرامش هم با زن های زیادی چت خصوصی داشت. همون اوایل من درباره عکسهای پروفایلش و مخاطبینش ازش پرسیدم که چرا عکسها عاشقانست و .. اون از همه کاربری هاش خارج شد. 

اوایل خیلی منو با زن های دیگه مقایسه میکرد راجب قیافه و ظاهر زن ها اظهار نظر میکرد حتی موقع همخوابی خیلی راحت و البته غیر مستقیم رابطمونو با رابطه های قبلیش مقایسه میکرد. رفتارهاش برام خیلی ناراحت کننده بود با آرامش بهش میگفتم که این حرفت ناراحتم کرد چرا مقایسه میکنی و... و الان دیگه اون حرفها و رفتارهاشو نداره با من. دوران کوتاه عقدمون منو کم میدید. دلم میخواست اصرار کنه برم پیشش ولی نمیگفت بیا اینجا. الان هم که زیر یه سقفیم جدا از من توی اتاق خواب میخوابه اتاق خیلی کوچیکه و فقط یه نفر میتونه راحت بخوابه میگه اینجا تاریکه بهتره. توی حال صبح ها نور زیاد میگیره نمیتونم بخوابم. فقط مواقع نزدیکی میاد پیشم. که در هفته یک یا دوباره. و خب نیاز منم از اون بیشتر نیست.

تازگی باردارشدم بخاطر حالت تهوع و استراحت اومدم خونه مادرم تا مراقبم باشند. شوهرم فقط روزی دو بار تماس میگیره حالمو میپرسه ولی نمیاد دیدنم، بهش گفتم میخوام بیام خونه میگه میخوای بیای چیکار! دوستدارم شوهرم نتونه دوری مو تحمل کنه خودش یه سره بخواد بیاد دیدنم یا بگه بیا خونه. نمیدونم چرا گاهی پر از افکار منفی میشم نسبت به شوهرم . فکر میکنم دروغ میگه یا خیانت میکنه و... . دوسندارم کنترلش کنم. بعد غیر مستقیم بهش گیر میدم ولی اون اونقدر زرنگه که سریع رفتارمو تحلیل میکنه و میگه همه حرفات تهش برمیگرده به شک و بدبینی نمیدونم چی دیدی که اینجور فکرا رو میکنی. و خیلی تند با من برخورد میکنه داد میزنه خودمو خانوادمو فحش میده و توهین میکنه من در این مواقع بیشتر سکوت میکنم تا اون زودتر آروم بشه. واسه فحشا بعدش معذرت خواهی میکنه میگه دست خودم نیست عصبیم میکنی. بهش گفتم شاید عصبانیتت بخاطر قرصهایی که میخوریه میگه نه. قرص خواب میخوره میگه به خاطر رانندگی و بی خوابی های جاده خوابش بهم ریختست. قرص آلپرازولام و کلونازپام میخوره. گاهی میگه من با این سن و از ریخت و هیکل افتادم کی میخواد به من نگاه کنه. ولی شوخی مورد علاقش زن دوم و این حرفاست. یه بار با تَپسی براش سفارش تاکسی دادم بعد با گوشیم جی پی اس تپَسی رو دنبال میکردم سر راه مقصدش اول رفت یه جای دیگه که قبلا زندگی میکرده وقتی اومد پرسیدم کجاها رفتی هیچی از اونجا نگفت! منم به روش نیاوردم بعدا گفتم یکی از همسایه ها تو رو فلان جا دیده فلان روز چرا به من نگفتی، گفت چه میدونم یادم نیست شاید رفتم رفیق قدیمی مو ببینم مگه باید ریز ریز همه چیزو به تو بگم، چیه حتما فکر کردی خونه زن دیگم بودم!  بهش گفتم نه همچین منظوری نداشتم ولی نمیدونم تو خودت چرا همش ذهنت پی این حرفاست، جواب داد من تو رو میشناسم وجدانا به ته قلبت رجوع کنی همین فکرو کردی، من بازم انکار کردم البته خب راست میگفت. 

نمیدونم من مشکل فکری و عاطفی دارم؟ زیادی مهر طلبم؟ یا اون به من بی توجهه؟ یا ممکنه هنوز با خانومهای دوران مجردیش رابطه داشته باشه؟ و اینکه چرا مثل مردهایی که میشناسم اصرار نداره من مدام پیشش باشم؟ مردهای دیگه به سختی اجازه میدن خانومشون تنها بدون اونا بره جایی چه برسه که خانومشون یه ماه نباشه و خونه مادرش باشه؟ خودش میگفت بخاطر حالت میخوام اونجا بمونی من نیستم جاده ام، ولی من فکر میکنم اینجوری نیست. گاهی فکر میکنم شاید بخاطر کم شدن خرج و هزینه ها دوستداره من خونه مادرم باشم، چون خیلی با من حساب و کتاب میکنه، یه بار بهش گفتم خیلی خسیسی واسه من ولی برای خودت راحت تر خرج میکنی، من معمولا حرفامو راحت بهش میزنم. و حرفهای اونو چندان باور ندارم حتی اگه پیام محبت آمیزی بده زیاد خوشبین نیستم. بهش گفتم هرکسی یه جور ابراز محبت رو دوست داره من بیشتر کادو خوشحالم میکنه. ولی کادو نمیده بهم. فقط روز زن از بس به روش آوردم یه انگشتر طلا با یه شاخه گل واسم خرید. افکارم بیشتر از همه خودمو آزار میده، ممنون میشم راهنماییم کنید. اینکه مشکل از منه یا اون و چه راه حلی داره؟ ببخشید خیلی طولانی نوشتم فکرکردم شاید هرچه واضحتر بگم بهتر باشه. 


اطلاعات تکمیلی

سن ۳۲ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام به شما خانم عزیز

تشکر از اینکه مطالبتون رو با جزئیات کامل شرح دادید☺ خب اینطور برداشت میشود کرد که شما و همسرتون از بعضی جهات متفاوت فکر میکنید و رفتار میکنید و خیلی از کمبودهایی که شما در این رابطه حس میکنید برمیگردد به همین تفاوتها، اینکه شما دوست دارید ایشون توجه بیشتری رو به شما داشته باشند و وقت بیشتری رو با شما بگذرونند تا اندازه ای طبیعی هست اما توجه داشته باشید که همسر شما بر اساس دیدگاه و طرز فکر و روحیه فردی خودش با شما تعامل میکند و این به معنی غرض ورزی و عمدی کاری رو نکردن نیست. اینکه ایشون همان ابتدا به شما از روابط قبلیش توضیح داده به نظر میرسد که خواسته با شما صداقت و راحتی داشته باشد که البته باعث حساسیت بیشتر در شما هم شده. اینکه شما باردار هستید و نیاز به مراقبت بیشتری دارید و همسر شما در نبود خودش  نگران حال شما باشد نکته مهم و درستیه. اما خوبه که شما در این موقعیت تعادل را برقرار کنید و به هر شکلی که امکانش هست در کنار همسرتان هم باشید و در این دوران همراه هم باشید البته از روی دلبستگی و نه کنترل . اینکه شما خواسته ها و نظراتتون رو در آرامش با همسرتان درمیان میگذارید و با او گفتگو میکنید خیلی عالی و مهم هست و بهتون تبریک میگم چرا که تونستید تغییر مثبتی رو در رفتار ایشون ایجاد کنید.
در خصوص افکار منفی مثل خیانت، بهتر است بر اساس  واقعیتهایی که قابل مشاهده و یقین هست قضاوت کنید و نه بر اساس گذشته و اما و اگرها و نکته مهم دیگر، نحوه رفتار و واکنش شما به همسرتان هست که گاها همراه با کنترل و سرزنش و  بی اعتمادی ست که اینها حس خوب و دوست داشتنی رو به همسرتون منتقل نخواهد کرد. اگر مسئله ای هست که ناراحتتون میکنه و نسبت بهش اطمینان دارید بهتر است مستقیما و صراحتا در موقعیت مناسب و در شرایط آرام با او درمیان بگذارید.
گاهی اوقات ممکن است که شما به افکار و ذهنیات خودتون نسبت به رفت و آمد همسرتون واکنش نشان دهید تا آنچه که به واقع رخ داده است که این میتونه ناعادلانه باشه پس به این مسئله هم توجه داشته باشید. از طرفی همسر شما هم ممکن است نیازها و نگرانی ها و دغدغه های خودش رو داشته باشه که طی گفتگو داشتن میتونید با او همراهی و همدلی داشته باشید و به استحکام رابطه تان غنا دهید.
انشالله که دوران بارداری خوبی رو تجربه کنید و در کنار همسر و خانواده خوش و سالم باشید🌹

تجربه شما

login captcha

بی نهایت سپاسگذارم از لطفتون و اینکه وقت گذاشتید برای راهنمایی و مشاوره. 


پرسش ها و پاسخ های مشابه

بی اعتمادی به همسر

پاسخ دوست عزیز همسر شما در وهله اول یک جنس مذکر هستند ،اینکه قبل از ازدواج با شما با کسی ارتباط داشته باشند چیز بسیار بسیار طبیعی هست اگر چیزی غیر از این بود باید به دنبال مشکلی در ایشون میبودیمشروع زندگی ...

به بی بی چک اعتمادی هست؟

پاسخ ما معمولا به خانم هایی که سیکل قاعدگی منظمی دارند و به موقع دچار عادت ماهانه می شوند توصیه می کنیم اگر می خواهند بدانند که باردار هستند یا نه بعد از اینکه زمان مقرر پریودشان گذشت و خونریزی اتفاق نیفتا...

بی اعتمادی به همسر

پاسخ درود بر شما کوتاه اومدن و یا بی‌محلی کردن، شاید بتونه راهکار موقتی برای خاموش کردن آتش تعارضات باشه اما راه حلی دائمی نیست و مشکلاتی که به شیوه‌ای درست حل و فصل نشن، مجددا تکرار خواهند شد. بنابراین و...

بی اعتمادی به همسر

پاسخ خانم عزیز سلام. افراد با پوششها و رفتارهای مختلف در زندگی ما می آیند و میروند و آنچه مهم است کیفیت رابطه شما با همسرتان است که وقتی علاقه و اعتماد کافی در هردوی شما وجود داشته باشد نباید نگران نوع برخ...