سلام دوست عزیز
اطلاعاتی در مورد سن خودتون و نامزدتون ندادید و اینکه آیا مشکل فقط خساست است و مهم تر از اون خساست از نظر شما چیست؟ آیا همسرتون به اندازه توان مالیشون نیازهای شما رو برآورده می کنن و شما باز ناراضی هستید؟ اگر چنین باشد شما هم در این مشکل سهیم هستید و درگیر سیستم معیوبی هستید که ارزش دیگران رو با پول می سنجید.
حل کردن مشکل خساست کار ساده ای نیست و فقط باید تلاش کرد تا این رفتار تعدیل بشه. در مورد مشکلی که مطرح کردید 2 حالت وجود دارد:
1: اگر بین شما و همسرتون رابطه عاطفی خوبی برقرار هستش و در دیگر مسایل با هم تفاهم دارید و مشکل فقط خساست همسرتونه باید بدونید که خساست یک مشکل روانشناختی هستش که ریشه در ناامنی درونی افراد داره. برای بعضی افراد پول تکیه گاه هویتی ست و اگر اون رو از دست بدن دچار ناامنی و اضطراب میشن بنابراین با جمع کردن افراطی پول آرامش روانی و دورنی خودشون رو حفظ می کنند.
گاهی افراد پول رو نشونه احترام و منزلت می دونن و کسی که این مشکل روانشناختی رو داره از دست دادن پولش به معنی از دست دادن احترام و ارزشمندیش هستش و اشتباهه که انتظار داشته باشید به راحتی پولش رو خرج کنه و احترام خواهی خودش رو کنار بگذاره و هرچه در این مورد بیشتر تلاش کنید تنها منجر به دعوا و ناکامی خواهد شد.
2: اگر ارتباط شما و همسرتون در ديگر زمينه های زندگی هم نامناسب هستش، می تونه نشونه وجود مشکلات وسيع تر در رابطه شما با همسرتون باشه و اختلاف شما عميق تر از چيزی هستش که در سوالتون مطرح کرديد. در این موارد همه اعضای خانواده به بررسی همه جانبه و تغيير در روابط خود نياز دارند تا با تعيين مجدد جايگاه و مسئوليت های هر فرد مرزهای جديدی در خانواده شکل بگيره. چرا که اگر يکی از زوجين رشد عاطفی لازم رو کسب نکرده و به بلوغ و پختگی لازم دست پیدا نکرده باشه، در زندگی مشترک موفق نخواهد بود.
اگر همسرتان از قبول مسئوليت های خود در زندگی مشترک طفره می رود و خشم حاصل از اختلافات در ديگر موارد زندگی تان را به اين صورت بروز می دهد بهتره که به ريشه يابی مشکل او بپردازيد.
توصیه من مراجعه حضوری به یک روانشناس خانواده هستش.
موفق باشید.
سلام عزیزم ممنون که به سوالات پاسخ دادی.
ابراز علاقه مهارتی هستش که متاسفانه بعضی افراد اون رو کسب نکردن و دلایل مختلفی داره از جمله شرایط تربیتی خانواده که خودتون بهش اشاره کردین. این مهارت باید آموخته بشه و شخص باید خودش راغب به این آموزش و تغییر باشه.
یه نکته بگم که زندگی خودت رو با هیچ فرد دیگه ای مقایسه نکن چرا که شرایط و معیارها متفاوت هستش.
در مورد بی تفاوتی که نسبت به همدیگه دارید شما تازه اول راه هستید اگه از همین الان اینقد بی علاقه و بی تفاوت باشید خیلی شرایط خوشایندی نیست. و نکته دیگه اینکه اگر واقعا علاقه ای بهم ندارید این علاقه بعدا ایجاد نخواهد شد و هیچ کدوم از شما تغییر نخواهید مرد بنابراین با این ذهنیات وارد زندگی مشترک نشید.
در مورد بیرون رفتن شما و سایر خواسته هایی که دارید در محیطی آروم با همسرتون صحبت کنید و خواسته ها و نیازهای ایشون رو هم بشنوید اگر نمیتونید خواسته های هم رو براورده کنید یا دنیا و طرز تفکرتون خیلی متفاوته کاملا جدی به این قضیه نگاه کنید چرا که الان وقت تصمیم گیریه.
پیشنهاد میکنم حتما به یک زوج درمانگر مراجعه کنید تا بررسی همه جانبه روی رابطه تون انجام بشه و بتونید تصمیم درست رو بگیرید.
موفق باشید🌺
سلام خانوم دکتر ممنون از پاسخ خوبتون. من 21وهمسرم 25 سالشونه. در دیگر مسائل هم مشکلاتی هست. خیلی سرده احساس میکنم اصلا منو دوست نداره. تو ابراز علاقه و..ضعیف هست من خیلی سعی کردم یادش بدم یعنی مستقیم نه . مثلا تو رفتار خودم اون چیزی که ازش انتظار داشتمو انجام دادم ولی اون نه یاد میگیره نه اصلا حسی داره به این جور محبت کردن ها. تو خانواده ای بزرگ شده که صمیمیت و محبت خیلی ضعیف بوده و اصلا محبت به نوعی قدغنه. از خساست هم پدرش خیلی خسیس هست به طوری که اعتقاد داره زن نباید اصلا از خونه بره بیرون. و هرچی خواست براش تهیه بشه.
خسیس بودن همسر من این هست که تو این 9 ماه حتی 1 گرم طلا هم برام نیاورده نه لباس نه طلا و... در صورتی که دخترخالم هنوز سه ماه نیست عقد شده نزدیک 15 میلیون طلا آوردن براش گردش و تفریح هم مرتب میرن و کسی بیرون رفتنشو قدغن نکرده. در صورتی که من تو این 9ماه یکبار بیرون نبرده. حقوق ماهیانش درسته خیلی کمه ولی دیگه تا این حد هم نمیشه.
از لحاظ محبتی نامزدم هیچ وقت دلتنگ نمیشه که بیاد یا حتی یه زنگ بزنه. اگه ده روزم ازش خبری نگیرم عین خیالش نیست و حتی نمیپرسه تو مردی یا زنده ای.
خلاصه زیاد به این چیزها اهمیت نمیده همیشه باید از طرف من باشه. و این رفتار باعث شده منم دیگه بیخیال بشم و سمتش نرم . الان خیلی برام سخته . این بیخیالی و بی توجهیش عذابم میده چیکار کنم؟