2794

بدرفتاری های خانواده ام نسبت به من و همسرم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 53 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام

از بچگی همیشه توی خانواده این من بودم که کوتاه میومدم و این عادت شد واسه همه . مثلا خواهر بزرگتر و خواهر کوچکتر داشتم اما هم آشپزی هم جارو هم ظرف شستن  هم رختخواب جمع کردن همه با من بود اگرم یه وقتی ناراحت میشدم یا کم توقعیم میشد و به نشانه اعتراض انجام نمیدادم شدیدا خانواده باهام دعوا و قهر میکردن. بابام خیلی اخلاقش بده با همه مون بده اما من چون خیلی کوتاه بیا بودم با من از همه بدتر بود مثلا سر یه چیزه کوچیک پنج شش ماه باهام قهر میکرد و دیگه منم واقعا افسرده و تنها میشدم. ولی به هر حال روزها گذشت و من با یه مرد خیلی خوب از خانواده خوب ازدواج کردم که خواهرم شدید حسادت میکرد و میکنه و از همون اول مثلا شب خواستگاری تا شرایط شوهرم رو فهمید شروع کرد سر ناسازگاری و مامانم چون به خواهرم بر نخوره نره خونش با من دعوا کرد قبل اومدن مهمونام  اشکمو در آورد بابام هم شب نامزدیم اشکمو درآورد که فرداش خودش پشیمون شد اما عذرخواهی بلد نیست. الانم من یه پسر سه ماهه دارم و خواهرم پسرش ده روز از پسر من کوچیکتره که خیلی تو دورانی که هر دو زائو بودیم خانوادم منو اذیت کردن مثال شوهرخواهرم که میومد خونه مامانم با اینکه ما مذهبی هستیم به من میگفتن تو برو تو پذیرایی بخواب شوهر خواهرت توی اتاق بخوابه یا شوهر خواهرم زود قهر میکنه با اینکه اصلا موقعیت اجتماعی بالایی نداره و اصلا به پدر مادر و حتی خواهرم احترام نمیذاره اونو رو چشمشون میذارن  اما شوهر من هم بهشون احترام میذاره هم اگر بتونه از هیچ کاری واسه شون دریغ نمیکنه و هوای منو خیلی داره اما اصلا به شوهرم احترام نمیذارن شوهر خواهرم هر کار بکنه به روش میخندن اما اگر از من حتی ناراحت باشن به شوهرم اخم میکنن نمیگن با خودشون مهمون حبیب خداست نیمه شعبان شیرینی گرفتیم رفتیم خونشون بابام نشست روشو کرد به تلویزیون پشتش به ما منم دیگه بریدم الانم متاسفانه اعصابم شدید به هم ریخته همش شیر جوش به بچم میدم . الان طوری شده همش با شوهرم دعوا میکنم میگم تقصیر تویه که اینا این کارها رو میکنن اگر تو هم مثل باجناقت دوبار محلشون ندی درست میشند .میدونم که نباید عیب خانوادتو پیش شوهر بگی اما واقعا بریدم عصبی و افسرده میشم هر موقع خانوادمو میبینم بعدش تا چند وقت اعصابم خرابه از بدبختی شوهرم هر هفته میره شیفت منم چون اعصابم ضعیف شده میترسم خونه تنها بخوابم میرم خونشون چون من از بیچارگی و بیجایی میرم اونا این کارها رو میکنن در ضمن خانوادم تقریبا با همه قطع رابطه هستند شاید سالی یک یا دوبار فامیل رو ببینیم . لطفا کمکم کنید


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۷ جنسیت زن شغل مادری وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خدمت شما و ممنون از اينکه مشکل تان را با ما در ميان گذاشتيد،
اگر رابطه کلی خوبی با همسرتان داريد و از زندگی تان با او راضی هستيد (که ظاهراً اينطور است) روی اين موضوع، سرمايه گذاری بيشتری بکنيد. اجازه ندهيد که مشکلات تان با خانواده خودتان به زندگی مشترک تان راه پيدا کند.
گاهی وقت ها مشکلات ارتباطی ما با افراد نزديک خانواده مان بسيار به سختی حل و فصل می شوند و يا شايد هم هيچوقت برطرف نشوند. چرا که اين مشکلات ريشه در دوران کودکی ما دارند و روان درمانی های نسبتاً طولانی و مستمری را می طلبند.
اجازه ندهيد که مشکل شما با خواهر يا پدر و مادرتان تمام ذهن و زندگی شما را پر کند. آنها همه زندگی شما نيستند! شما همسر، فرزند و خیلی چيزهای ديگر برای لذت بردن و خوش بودن داريد که بايد آنها را بيشتر در نظر آوريد. به زندگی شخصی خودتان اهميت بيشتری بدهيد.
وقتی از صبح تا شب کارتان اين باشد که با تلفن و پيغام و پسغام بخواهيد بفهميد که چه کسی پشت سر شما چه گفته يا چرا فلانی در فلان روز با شما چنان رفتاری داشته، عملاً تمام مسيرهای ديگر زندگی تان را به روی خوشبختی و لحظات شاد می بنديد.
با خواهرتان رقابت و چشم و همچشمی نکيد. فکر کنيد خودتان هستيد و خودتان! البته منظور بنده کینه به دل گرفتن و قطع رابطه با خانواده نيست. اگر هر يک از آنها کمکی از شما بخواهند، خیلی خوب است که به ايشان کمک کنيد (با در نظر داشتن امکانات خودتان و نه به هر قيمتی) اما بدانيد که گاهی در زندگی نمی شود همه چيز را با هم به دست آورد.
شايد پدر و مادر و خواهر شما قسم خورده باشند که تا ابد همسر شما را تحويل نگيرند. حال، می خواهيد چکار کنيد؟ آيا بايد به واسطه مشکل آنها، از همسرتان جدا شويد؟!
در بسياری مواقع، سنگينی مشکلات به واسطه «وزنی» است که خودتان به آنها می دهيد.
توصيه می کنم در جهت خودشناسی بيشتر و تقويت اعتماد به نفس خودتان مشاوره بگيريد. روی زندگی خودتان تمرکز کنيد. به دنبال برطرف سازی نقاط ضعف خودتان باشيد. چرا از تنهايی می ترسيد؟! شما که شخص بزرگسالی هستيد و خودتان فرزند داريد ...
ما به خاطر همين ضعف ها و مشکلات شخصی مان است که هزار جور تحقير و سختی را تحمل می کنيم تا مبادا با مشکلی که مثل يک کوه آن را در ذهن مان بزرگ کرده ايم، روبرو شويم! تقصير هيچکس هم نيست! اگر هم بخواهيم تا ابد بنشينيم و از بدبختی های دوران کودکی مان حرف بزنيم و برای خودمان دل بسوزانيم، چيزی عايدمان نمی شود. فقط عمرمان را تباه کرده ايم.
شروع کنيد.
موفق باشيد.

تجربه شما

login captcha

سلام، گلم وقتی کوتاه اومدی در مقابل خانواده ات اونها هم فکر کردن کارشون درسته و به کارشون ادامه دادن، و چون دیدن واکنشی از شما ندیدن هر کاری خواستن انجام دادن، شما دو نفری باید جلوی خانواده ات وایسی، مثلا وقتی بهت میگن برو توو اتاق بگو همسرم فقط میتونه بگه برو، و همسرت حمایت کنه، محل نمیزارن، مخصوصا با صدای بلند خودت و همسرت صحبت کنید، با هر کی مثل خودش رفتار کنید، من اینکار رو کردم الان دیگه جرات ندارن چیزی بگن، اول منم جواب نمیدادم اما چند بار جواب دادم و همسرم هم حمایت کرد دیگه الان میدونن کاری کنن جواب میدیم من و همسرم دیگه احترام میزارن

پرسش ها و پاسخ های مشابه

با بدرفتاری پدرم چه کار کنم؟

پاسخ سلام دوست عزیز متوجه ناراحتی شما هستم .پذیرش اینکه فرزندی متوجه خیانت والدینش شود خیلی سخت است یادتان باشد که ان فرد پدر شماست . هرچقدر هم ناراحت باشید اجازه ندارید این موضوع را به مادرتان بگویید ویا ...

با بدرفتاری همسرم چکار کنم؟

پاسخ سلام دوست گرامی در مورد بد دهنی همسرتون باید بگم به علت بد دهنی توجه کنید که چه اتفاقی میفته همسرتون بددهنی میکنه یکی از مهم ترین علل اصلی بد دهنی کردن ، ناکامی در تامین نیازهاست. فرد زمانی که نیازها...

با بدرفتاری همسرم چکار کنم؟

پاسخ سلام دوست عزیز میدانم که شرایط سختی را تحمل میکتید و بسیار متاسفم. با توجه به توضیحاتی که دادید و مراحل طلاق را طی کرده اید بهتر است حتما با مشاور حقوقی مشورت کنید تا بتوانید حق و حقوقتان را دریافت کن...

عصبانیت و بدرفتاری با کودک

پاسخ دوست عزيز سلامممنون از صداقتی كه درباره بدرفتاری با كودک خود داسته ايد و برای ما ارسال كرده ايد.اولين نكته ای كه بايد اشاره كنم اينست كه با توجه به آنچه شما ذكر كرديد درست است كه كودک شما با تنبيه شما...