2794

دوگانگی رفتار همسرم در مقابل خانوادم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 146 بازدید 3 تبادل تجربه

سلام خانم دکتر.خواهش میکنم کمکم کنید

همسر من رابطه خیلی خوبی با خانوادم داشت حتی بهتر از خانواده خودش البته در دوران عقد. الان ما ۳ سال هست که عروسی کردیم تمام این ۳ سال به دعوا و جنگ سرخانواده ها و خصوصا خانواده من گذشته و زندگیمون تلخ شده. به شدت عاشق هم هستیم اما همسرم انگار به خانوادم حسادت میکنه چون بارها خودش هم همین رو به زبون آورده. به خواهرهام که از من کوچیکتر هستند حسادت میکنه و دوست نداره باهاشون حرف بزنم. اجازه نمیده به منزل پدرم زنگ بزنم و خودش هم که چند ماهی هست به طور کامل قطع رابطه کرده باهاشون جوری که پدرم چند بار به تلفنش زنگ زده و جواب نداده. میدونه من چقدر حساسم روی خانوادم و خصوصا پدرم. میخواد اونارو از چشمم بندازه انگار. همش میگه برو دنبال منشا این قضیه میگه خانوادت زندگی ما رو جهنم کردند. دلیل این حرفش هم اینه که معتقده پولی که در مراسم پاتختی ( که البته پدر من برام گرفت تا مقداری کمک کرده باشه و باری از روی دوش همسرم بردارند، چون خانواده خودش اون موقع مخالف ازدواجش بودند و هیچ کاری برای عروسیمون نکردند و تنها حامی ما خانواده من بودند) پول جمع شده بیشتر بوده و اونا به من دروغ گفتند و پول کمتری دادند بهم البته میدونم که راست میگه و متاسفانه مادر من این کارو کردند و ایشون هم متوجه شدند . اینم بگم که از نظر مالی کاملا مرفه و حتی الان بیشتر از پدر من داره اما نمیتونم درک کنم چرا انقدر این مسئله  براش مهم  شده.

خلاصه آقایی که خانواده من براش اولویت تر از خانواده خودش بود و احترام زیادی براشون قائل بود الان حتی جواب تلفنشون رو هم نمیده و خونشون نمیره و همش درحال ناسزا گفتن و نفرین کردن اونهاست.

اما اینکه میگم دوگانگی به این دلیل که چند روز قبل مادربزرگ مادری من در بیمارستان بودن و برای عیادتشون به پیشنهاد همسرم رفتیم مادر من اونجا بودند موقع برگشت همسرم به شدت اصرار میکرد که برسونیمشون و این کار رو کردیم. و خیلی از اینجور مسائل.

من دیگه از این دوگانگی خسته شدم. میشینه پا میشه میگه تو من رو به خانوادت فروختی. تو اونارو به من ترجیح دادی در حالیکه همش میگم میدونم در این مورد که بهت دروغ گفتند حق داری اما منم خبر نداشتم و الان هم اتفاقیه که افتاده و راه حل این نیست اما قبول نمیکنه. میگه حتی حامله هم بشی نمیزارم بری خونشون نمیزارم بچم بفهمه اونا خانوادت هستند. من خیلی میترسم از این آینده ای که برام ترسیم کرده.

آدم مهربونیه دوستم داره برام همه چیز فراهم میکنه به همه اقوامم احترام میزاره و به دیدنشون میره حتی من رو خونه پدرم میبره چند روز یک بار اما خودش نمیره و این رفتارها رو داره .

ببخشید اگه توضیحاتم پراکنده و بد بود. ذهنم خیلی بهم ریخته هست. درمونده شدم. دیگه طاقت توهین هاش رو ندارم.

اطلاعات تکمیلی

سن۲۵جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام همراه عزيز✋🏻

ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديد 

برای راهنمايی و تشخيص بهتر نياز به اطلاعات بيشتری هست شما و همسرتان هر يک چند سال داريد ؟

شغل شما و همسرتان چيست ؟

ميزان تحصيلات تان چقدر است ؟

چگونه با همسرتان آشنا شديد ؟

روابط زناشويی و عاطفی تان چگونه است ؟

در رابطه با خانواده همسرتان و روابط عاطفی درون خانواده شون توضيح دهيد ؟

رابطه شما با خانواده همسرتان چگونه است ؟ روابط شما صميمي است، چقدر با هم صحبت ميكنيد ؟

عكس العمل شما زمانی كه همسرتان نسبت به خانواده تان ابراز ناراحتی كردند چه بود ؟ آيا تلاشی برای بهتر شدن اين رابطه كرديد ؟


بعد از پاسخگويی شما در خدمتتون هستم 

🙏🏻🌷

تجربه شما

login captcha

خیلی ممنونم از لطفتون.امیدوارم با راه حل های خوب و منطقی شما بتونم زندگیم رو باآرامش و زیباتر کنم.و البته هرچه زودتر همسرم رو متقاعد کنم که باهم چندجلسه مشاوره بریم😊💐

سلام همراه عزيز✋🏻

ممنون از اينكه به سوالات پاسخ داديد

دوست عزيز اختلافات زوجين با خانواده ديگری يكی از مسائل شايع و نسبتا طبيعی در زندگی زناشويی كم يا زياد بين همه خانواده ها وجود دارد .

در مورد رفتار همسرتان با خانواده تان اعتراض نكنيد . اعتراض به ندرت باعث ايجاد تغيير مثبت نميشود ، علاوه بر اين كه طبق گفته خودتان بارها اين كار را كرده ايد، به رفتار همسرتان به خانواده تان بی اهميت و بی اعتنا باشيد . اين بی اعتنايی به واكنش های همسرتان به رفتارهای خانواده شما واقعا ميتواند كليد حل مسئله شما باشد . با اين كار سريع اوضاع زندگی شما آرام خواهد شد و خيلی راحت تر و بهتر مشكلتان حل خواهد شد و از طرفی خودتان را از بند اين ناراحتی خلاص خواهيد كرد . و ذهن و روحتان در آرامش قرار خواهد گرفت كه نتيجه آن گرفتن تصميم های درست و به موقع است .

با همسر خود از حساسيتهای خانواده تان صحبت كنيد و از او بخواهيد به خاطر احترام به شما و زندگی مشتركتان رعايت كند.

همسرتان را در آغوش بگيريد و به او بگوييد كه من واقعا از داشتن تو خوشحالم و احساس خوشبختی ميكنم ،خانوادمو دوست دارم ولی دلم نميخواد بين تو و آنها قرار بگيرم

من هميشه همراهتم.. من همسرتم... ميدونم شايد بعضی جاها خانواده ام ما رو درک نميكنند ، ولی بازم من عاشقتم ..نميخوام زندگی  قشنگمون از هم بپاشه...تاكيد كنيد كه با او خوشبخت هستيد،بگوييد كه زندگی تان از همه چيز برای شما مهم تر وبا ارزش تر است .

هر كاری كه ميدانيد همسرتان دوست داره و مورد علاقه اش هست را با رعايت اعتدال انجام بدهيد. احترام به همسرتان را خيلی بيشتر كنيد.

او را با كارهايتان غافلگير كنيد ، ارتباط تون رو با خانواده اش دو سه برابر كنيد . و سعی كنيد كه به بهانه های مختلف ارتباطتان را با خانواده همسرتان بيشتر كنيد .

با خانواده تان از حساسيت ها و خصوصيات همسرتان صحبت كنيد و از آنها هم بخواهيد به خاطر احترام به شما حرمت همسرتان را حفظ كنند ، به آنها بفهمانيد كه شما به كمک آنها نياز داريد تا مشكل برطرف بشه . به خانواده تان بگوييد كه كاملا بی تفاوت به رفتارهای همسرتان باشند و اين شخص را همين طور كه هست بپذيريد و در مقابل به او اهميت بيشتری بدهند و به او محبت بيشتری كنند و همين طور با خانواده همسرتان ارتباط بيشتر و نزديک تری برقرار كنند .

نقش شما بسيار حساس و تعيين كننده است

بايد خيلی صبور و آرام و محكم باشيد . توجه داشته باشيد كه حالت جبهه گيری و انتقاد نداشته باشيد. سعی كنيد با همسرتان همدلی كنيد .خودتان را كمی بالاتر از احساس خود قرار بگيری و احساس طرف مقابلت را درک كنی . فقط احساس طرف مقابلت را درک كن همين ! يعنی كارش را تاييد نكن و نه بهش راهكار بده ..نه سرزنش كن و نه باهاش بد رفتاری كن .." فقط بگو ميفهمم چه حسی داری

اميدوارم بتوانيد با مديريت و تصميم درست مسئله خود را حل كنيد . اگر مسئله حل نشد با مشاوره حضوری در ارتباط باشيد .


شاد و موفق باشيد 🌹🙏🏻

خیلی ممنونم که برام وقت میذارید 

همسرم ۶ماه از من کوچیکتر هستن و ۲۵ ساله هستیم

من خانه دار و ایشون نظامی هستن

هردو لیسانسه هستیم من معماری و ایشون حسابداری

باهم دردوران دانشگاه آشنا شدیم و یکسال قبل از خواستگاری دوست بودیم

روابط زناشوییمون خیلی خوب و عالی هستش و از نظر عاطفی هم واقعا به هم علاقمند و وابسته هستیم

من رابطم باخانواده ایشون بسیار محترمانه است و سعی میکنم همیشه حد اعتدال رو درهمه موارد نگه دارم و اونها هم علیرغم اینکه اول مخالف ازدواج ما بودند و رفتار خوبی باهام نداشتن اما الان اونطور که خودشون میگن و ثابت هم شده هم دوستم دارن و هم بهم احترام میذارن در ضمن ما در یک ساختمان زندگی میکنیم و همسرمن تنها پسر خانواده است و یک خواهر ۳سال کوچیکتر از خودش داره

خانواده همسرم اونطور که من مطلع هستم وهمسرم اوایل آشناییمون میگفتن تاقبل از ازدواج ما باهم خانواده گرم و صمیمی نبودند درست برخلاف ما و من که برام سخت بود همسرم به پدرومادرش بی احترامی میکرد و باهاشون بدرفتار میکرد سعی کردم روابطشون رو درست کنم حالا خداروشکر خیلی خوب شده روابط خانوادگیشون تاجاییکه مادرشون به من میگن اگر تو نبودی کسی نمیتونست ایشون رو درست کنه رفتارش رو 

من خیلی سعی میکنم با خواهرشون صمیمی باشم ولی ایشون بخاطر اخلاق خاصی که دارن گاهی صمیمی هستند و گاهی بشدت پس میزنند من رو اما من همیشه میگم عیبی نداره اونم مثل خواهرخودم و باز سعی میکنم باهاش صمیمی بشم و فراموش میکنم سردیش رو باخودم

در رابطه باپدر و مادرشون هم باید بگم که پدرشوهرم رو خیلی دوست دارم و ایشون هم متقابلا،انقدری که این مدت بخاطر اینکه سروصدای دعوای مارو گاهی شنیدن بارها باهاشون دردودل کردم و ایشونم خیلی کمک کردن و ازم حمایت کردن البته بصورت غیرمستقیم که همسرم متوجه نشه که من با پدرش درمیون گذاشتم مسئله رو

رابطم بامادرشون هم خوبه کاملا و مشکلی نداریم

من و همسرم خیلی باهم صحبت میکنیم و کلا خیلی سعی میکنیم باهم وقت بگذرونیم اما ازونجایی که گاهی مجبور میشن به ماموریت برن و همیشه اصرار دارن من توی اون مدت منزل پدرم بمونم فقط این مواقع دوریم ازهم.وقتایی که ماموریت دارن نمیزارن ک من خونه خودم یا حتی خونه پدرشون باشم

اوایل خیلی وقتا وقتی که از خانوادم شکایتی میکرد که درصد زیادیش ب نظرم دیگه بیجا و مسخره هم بود من ازخانوادم دفاع میکردم و میگفتم که داری بزرگش میکنی و خیلی حساسیت نشون میدی و اونها واقعا دوستت دارن اما اخیرا از بس که بمن خرده میگیره که تو هیچوقت پشت من نبودی و همیشه از خانوادت دفاع میکنی منم دیگه موضعم روعوض کردم و میخوام بهش ثابت کنم برام مهمه به همین خاطر میگم درسته توی فلان داستان حق با توست اما دیگه زیادم بزرگش نکن که بازم معتقده من خانوادم رو ترجیح میدم و دوسش ندارم و حسودی میکنه بهشون☹😔

پرسش ها و پاسخ های مشابه

دوگانگی رفتاری در معنویت

پاسخ سلام ممنون از احوا‌ل‌پرسیِ شما. امیدوارم حال شما هم خوب باشد. همین مسیر را ادامه دهید و به هرچیزی که در دین گفته شده عمل کنید. قطعاً هیچ‌کس جزا خدا نمی‌داند راه سعادت چیست و خداوند این راه را برای ما...

دوگانگی احساس بعد از خیانت

پاسخ سلام دوست عزیزممنون که سوالتون رو با ما در میان گذاشتیدمن احساس شما را کاملا درک میکنم ومیدونم در چه شرایط سختی قرار گرفته اید . هردو شما در حال حاضر از نظر روحی اسیب دیده اید ومن از شما میخواهم که بر...

احساس دوگانگی در ارتباط با همسر

پاسخ ✋🏻سلام همراه عزيز ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديد برای راهنمايی و تشخيص بهتر نياز به اطلاعات بيشتری هست شما و همسرتان هر يک چند سال داريد ؟شغل شما و همسرتان چيست ؟ميزان تحصيلات شما و همسرتان چقدر ...

واکسن دوگانه خردسالی

پاسخ با سلام و عرض ادب چهر ماهگی دو واکسن تزریق می شود. علت را از مرکزی که واکسن انجام شده جویا شوید.