2794

سیگار کشیدن پنهانی همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 4231 بازدید

سلام خسته نباشید. مسئله ای که من الان میخوام در موردش از شما راهنمایی بگیرم اینه که حدودا دو ماه پیش متوجه شدم شوهرم دور از چشم من گاهی سیگار میکشه. با اینکه عاشق هم هستیم و با هم رفیقیم و چیزی از هم پنهون نداشتیم. البته ۹ ماه پیش برای اولین بار پیش من و خواهرم و داداش کوچیکم و شوهرخواهرم برای خودش سفارش قلیون داد و من سر اون کارش باهاش چند ساعت قهر کردم و گفت خواستم ببینم چه جوریه و از این حرفها ...ماجرا این بود که ما به یک سفری رفتیم. بین راه شوهرم توقف کرد که بره سرویس بهداتشی وقتی برگشت بوی سیگار توی ماشین پیچید. از اونجا که از زمین تا آسمون بهش اعتماد داشتم اصلا فکر نکردم کار خودشه. چون قبل برگشتن ایشون، یه نفر عقب ماشینمون داشت سیگار می کشید و من فکر کردم بوی سیگار اون آقا بوده اما وقتی شوهرم اومد که استارت بزنه من گفتم چرا بوی سیگار میاد؟ و شوهرم فکر کرد من متوجه شدم که ایشون... گذشت تا اینکه توی همون سفر رفتیم با هم بگردیم و باز از ماشین پیاده شد. گفتم چرا پیاده شدی، به شوخی گفت برم یه سیگار بکشم و برگردم. در واقع می خواست عکس العمل منو ببینه. از اونجا شک تو وجودم ریشه کرد. چون تا اون روز این حرف رو ازش نشنیده بودم. خلاصه سر این حرفش کلی ناراحت شدم و غر زدم و ایشونم گفت شوخی کردم. بعد یه روزهایی توی ذهنم مرور شد که می گفت دوست دارم برای تولدم از این سِت هایی که کیف چرم و پیپ و فندک دارند بخری...اما چون اصلا فکر نمیکردم که ایشون تو عمرش سمت این چیزا بره، میزاشتم به حساب شوخی اما این شوخی چند بار تکرار شده بود و فقط در حد بیان و البته با چاشنی لبخند میگفتند. برای همین توی اون سفر بهش شک کردم که ایشون وقتی شدت ناراحتی منو دیدن منکر شدند و...

قرار شد دیگه از این حرفها نزنه تا اینکه بعد چند روز یه فندک پنجاه تومنی تو جیب مخفی کاپشنش پیدا کردم. باز هم منکر شد اما من خیلی گیر دادم و گفتن که بله گاهی سیگار میکشند و به قول خودشون سالی یکبار و از من خواستند که بهشون اجازه سالی یکبار رو بدم و من انگار سقف دنیا رو سرم خراب شده بود از اینکه میدیدم انقدر این کار براش بد نیست و من این همه بهش اعتماد داشتم. فندک رو ازشون مخفی کردم. هم من و هم ایشون از طرف اعتیاد داداش هامون ضربه خورده بودیم و فکر میکردم ایشون با زشتی هر نوع مخدری آشنا هستند که نیازی نیست نگران این مسئله باشم. بعد کم کم همه چیز تو ذهنم مرور شد همسرم بدون من جایی نمی رفت، هیچی رو از من مخفی نمیکرد اما توی مرور اون اواخر، یادم افتاد که گاهی تنهایی بیرون میرفت و طول میکشید، وقتی میومد هم بوی عطر تازه میداد و هم خیلی آدامس می خرید، بعضی خرید هاش رسید نداشت، از بیرون که می اومد روبوسی نمی کرد و قبلا کلید نمی انداخت که من در رو باز کنم اما اواخر فورا کلید مینداخت و وقتی میگفتم دوست دارم خودم در رو برات باز کنم باز فرداش کلید مینداخت. عطری که گذاشته بود تو ماشینش رو هم مخفی کردم. قفل پشت در رو زدم که نتونه در رو با کلید باز کنه. همه اینها بعد از دیدن فندک توی جیبش به ذهنم رسید. فهمیدم که من خیلی بهش اعتماد داشتم اما...روزها و شبها به سختی می خوابیدم. احساس فاصله زیادی باهاش میکردم تا اینکه یه بار ازش قول گرفتم که دیگه این کار رو نکنه و گفت من سالی یکبار اونم تو مسافرت برای اینکه پشت فرمون خوابم نبره این کار رو کردم  وقتی دستش رو گرفتم و گفتم قول بده دیگه حرفی از این سیگار لعنتی نزنی و این کار رو نکنی فقط یه ذره دستمو فشار داد به نشونه تایید اما باز یه روز دیدم بوی سیگار از تنش میاد. نمی دونم چیکار میکرد که مثل مردهای سیگاری بوی سیگار نمی داد اما بوی همیشگیش هم نبود برای همین فهمیدم که سیگار کشیده اون شب فندک و عطرش رو گذاشتم روی درآور و گفتم فکر کردم اونقدر عاشقم هستی که به خاطر من ...اما انگار نمیخوای کنار بزاری و باز هم شروع کردم به گریه زاری. گفت من سالی یه بار اینکار رو میکنم اما من که فهمیده بودم نه تنها سالی یه بار نیست و نه تنها برای ترس نخوابیدن پشت فرمون نیست بلکه هر لحظه بخواد اینکار رو میکنه. البته اون شب بین حرفهاش فهمیدم که ایشون سیگار کشیدن رو بد نمیدونه و به قول خودشون سیگار سالی یه بار (شاید ماهی چند نخ منظورشون بوده) اشکالی نداره و گفتند اگه پیش من این کار رو نمیکنه بخاطر ترسش از من نیست و برای احترامیه که برای من قائله و ...دنیا توی سرم می چرخید شوهر من با اون همه کمالات آنقدر توی ذهنم حقیر شد که...چی فکر میکردم راجع بهش و حالا اون داره برای یه نخ سیگار کشیدن چونه میزنه. من سعی میکردم ایشون و پاگیر عشق کنم و بهش بفهمونم که سیگار در هر صورت اشکال داره و ایشون می خواست منو متقاعد کنه که در حد چند نخ در سال اشکال نداره. بعد کلی حرف و گریه زاری گفتم لااقل تا من زنده ام این کار رو نکن و بعد مردنم هرجور راحتی باش...گفتم من به عشق تو هر کاری که خوشحالت کنه میکنم و هرکاری که ناراحتت کنه بهش حتی فکر نمی کنم. وقتی ازش پرسیدم دوست داری یه داماد داشته باشی که پنهونی و دور از چشم دخترمون گاهی سیگار بکشه؟ دوست داری یه پسر داشته باشی که این کار رو بکنه؟ گفت خدا نکنه...ولی برای خودش میگفت اشکال نداره. گفتم چطور تصور این موضوع برای آینده بچه هات سخته. با اینکه دختر نداریم اما نمی تونی تصور کنی دامادی داشته باشی که...اما برای خودت میگی اشکال نداره؟ خلاصه گفتم جون من دیگه این کار رو نکن. گفت باشه... باز هم بهش ایمان آوردم تا اینکه دیروز بعد از یه ماجرایی که یه نفر به ماشیمون زد و در رفت، وقتی برگشتیم خونه ایشون داخل نیومدن و موقع برگشتن دیدم همه چی عادیه. اما فرداش صبح زود به بهانه خرید موقع برگشتن باز هم ترکیبی از بوی سیگار و ادکولن می داد.

دیگه چیزی به روش نیاوردم. اما نمی دونم چه جوری باهاش رفتار کنم هرچی لازمه بگید. میخوام از بیخ این مشکل رو حل کنم. خواهش میکنم کمکم کنید

اطلاعات تکمیلی

سن۳۰جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
پاسخ مشاور

مشاور ترک اعتیاد و نوجوان

با سلام دوست عزيز ممنونم كه ما رو انتخاب كرديد

 اعتماد متقابل و دوست داشتن متقابل از اصولی هست كه بنيان های زندگی مشترک رو مستحكم میكند ولی نوع و ميزان اين مسائل بايد استاندارد و معقول باشند. زندگی معنای عميق و گسترده ای دارد، بنابراين بايد فاكتور هايی كه برای اعتماد متقابل بين زوجين تعريف ميشه هم عميق باشند. ساده تر عرض كنم خدمتتون اينكه شما نگران زندگی مشتركتون و حتی سلامتی همسرتون هستيد كاملاً ملموس و شايان تشكر هست، ولی بايد چارچوب های خطوط  قرمزتون رو كمی فراخ بگيريد و توی انتخاب معيارها و حتی واكنشهاتون در برابر اشتباهات همسرتون منعطف باشد. اين رفتار همسرتون كه با وقوف به شدت حساسيت شما نسبت به سيگار كشيدن و تجربه تلختون در مورد اعتياد برادرتون بازهم دارند سيگار ميكشند، مورد تأييد نيست، ايشون از اول زندگی از حساسيت شما اطلاع داشتند، ولی در كل روی بحث من با همسرتون نيست؛ روی بحث بنده با خود شماست. نادرست بودن برخورد همسرتون به جا ولی اگر شما بخواين سر سيگار كشيدن همسرتون زندگی رو به كام خودتون تلخ كنيد و تصور كنيد همسرتون شما رو دوست ندارند و احترامی براتون قائل نيستند، با موضوع معقولانه برخورد نمی كنيد و فقط به خودتون آسيب وارد مکنید . زندگی مشترک حكم يک ترازو رو دارد كه زن و مرد دو كفه ترازو هستند و برابر، ولی وقتی شما داريد جلوی چشم همسرتون گريه و زاری ميكنيد خودتون رو كوچيک ميكنيد،  اين واكنش شما نه تنها مشكل رو حل نمی كنه بلكه كلی مشكل ايجاد ميكند؛ پس جايی برای خواهش، گريه و خود خوری توی خلوت خودتون وجود نداره. شما بايد خيلی محكم باشید- منظورم دعوا كردن نيست- با همسرتون صحبت كنيد و خطوط قرمزتون رو بهش گوش زد كنيد ولی خود خوری و خود آزاری نكنيد.

 سعی كنيد نگرشتون رو كمی تعديل كنيد، چون اگر همسرتون نخواهند واقعيت رو بپذيريند اين وسط شما هستيد كه آسيب می بينيد. با همسرتون صحبت كنيد و ازش بخوايید كه سيگار نكشد، ولی هيچ وقت سيگار كشيدن رو مقياس دوست نداشتن، خيانت و بی اعتمادی قرار ندهيد. همين كه به روش نمياريد خيلی عاليه. چون هر قدر حساسيت نشون بديد ايشون حريص تر خواهند شد، سعی كنيد نرمال رفتار كنيد. متأسفانه مشكل اينجاست كه شما فكر می كنيد بايد اين قضيه رو به تنهايی حل كنيد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

مصرف سیگار پنهانی همسر

پاسخ سلاممصرف سيگار به دليل وجود نيكوتين هم باعث وابستگی هم باعث آرامش نسبی خواهد شد. البته باز بايد بيشتر بررسی كنيم كه دليل مصرف سيگار همسرتون چيه؟اگر شما بهش بازخورد نديد كه مصرف همچنان ادامه خواهد داشت...

سقط پنهانی و عوارض روحی

پاسخ وقت بخیر دوست عزیز بابت شرایط پیش آمده متاثر هستم پیش امدن این حال کاملا طبیعی ست چرا که تکه از وجودتان بوده زین پس برای برقراری رابطه جنسی حتما از کاندوم استفاده کنید حتما از روانشناس بالینی کمک ب...

نصب کردن پنهانی برنامه های مجازی همسر

پاسخ سلام وقت بخیر فقط با یک اتفاق سریع نتیجه گیری نکنید و اجازه ندهید افکار ناخوشایندی مثل بی اعتمادی ذهنتون رو مسموم کنه. پنهان کاری در زندگی زناشویی باعث دل ازردگی طرفین میشود اما مهم ترین نکته این است...

علاقه پنهانی خواهرم به نامزدم

پاسخ سلام دوست عزیز دوست عزیز حس هایی که دیگران نسبت به ما دارند خارج از دسترس ماست و ما نمی تونیم اونها رو کنترل کنیم ما قادر به کنترل احساس و افکار خودمون هستیم بنابراین سعی کنید نسبت به این موضوع بی اهم...