2794

بازگویی مسائل خصوصی زندگی توسط همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 379 بازدید 2 تبادل تجربه

سلام.

مشکل همسر من اینه که هیچ چیزی رو نمیتونه پیش خودش نگه داره هر اتفاقی توو زندگیمون میوفته باید تمام و کمال برای مادرش تعریف کنه از مسائل خصوصی گرفته تا غیره هیچ حریم شخصی توی زندگیمون نیست از اینکه رویدادهای زندگیمو از زبون مادرش میشنوم دیوانه میشم خیلی باهاش صحبت کردم خیلی بحث و دعوا کردم خیلی ها رو به عینه دیده ولی بازم رفتارشو ترک نمیکنه خواهش میکنم شما بگید من چیکار کنم ؟

اطلاعات تکمیلی

سن26جنسیتزنشغلخانه داروضعیت تاهلمتاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

    سلام همراه عزيز✋🏻

ممنون از اينكه ما را انتخاب كرديد 

برای راهنمايی و تشخيص بهتر نياز به اطلاعات بيشتری هست شما و همسرتان هر يک چند سال داريد ؟

شغل شما و همسرتان چيست ؟

ميزان تحصيلات تان چقدر است ؟

چند سال از ازدواج تان ميگذرد ؟ چگونه با همسرتان آشنا شديد ؟

آيا فرزندی داريد ؟ 

_كيفيت ارتباطتون با هم چگونه است ؟

_روابط زناشويی و عاطفی تان چگونه است ؟

_در رابطه با خانواده همسرتان و روابط عاطفی درون خانواده شون توضيح دهيد ؟

عكس العمل شما نسبت به رفتارهای ايشون چگونه بوده ؟

و شما عصبانيت تان را چگونه ابراز ميكنيد ؟


بعد از پاسخگويی شما درخدمتتون هستم 🌷🙏🏻


تجربه شما

login captcha

سلام همراه عزيز ✋🏻

ممنون از پاسخگوی شما

دوست عزيز

زمانی كه ميخواهيد در مورد مادر همسرتون صحبت كنيد ،گام به گام پيش برويد .به ياد داشته باشيد كه همسرتان نكات منفی بيشتری نسبت به شما در مورد مادرش ميداند اما ممكن است نخواهد آنها را به زبان بياورد وقتی شما به طور متناوب از مادر همسرتان شكايت كنيد ممكن است همسرتان با اينكه به شما حق بدهد در مقابل شما موضع گيری كند.

هرگز همسرتان را تشويق به قطع ارتباط با مادرش نكنيد و نگوييد يا "من"يا "مادرت" اگر دخالتهای آنها و وابستگی همسرتان بسيار بيمار گونه و آسيب زننده است تمام  تلاشتان را بكنيد تا با استفاده از اين پيشنهاد ها او را متقاعد كنيد كه روش اشتباهی را در پيش گرفته است . و دخالت های مادرش سبب بروز اختلاف و فاصله بين شما شده و به آرامی و با احترام با او صحبت كنيد . شما يک زوج هستيد  پس او را متقاعد كنيد به او بگوييد مادرش مشاور خوبی است و شما ميتوانيد از آنها راهنمايی بگيريد اما در نهايت بايد با هم فكری يكديگر تصميم نهائی را بگيريد.

با همسرتان ارتباط صميمی تری داشته باشيد تا او شما را محرم بداند و احساس نزديكی بيشتری با شما بكند .با او صحبت  كنيد تا او نيز تشويق شود حرف هايش را به شما بزند .

او را متهم نكنيد تنها آثار كارش را به او يادآوری كنيد .

در زمان گفتگو با همسرتان پيش داوری نكنيد به مواردی كه اتفاق افتاده و به صورت تجربی پيش آماده اشاره كنيد و روی موارد موجود اظهار نظر كنيد .

انتقادهای شديد نكنيد ،اما خوب است كه بارخوردها و عواقب چنين وابستگی در زندگی تان را بيان كنيد .خوب است بگوييد كه دخالت و تصميم گيری و حضور يک نفر ديگر در زندگی تان چطور روی رابطه اثر گذاشته است .

سعی كنيد با مسالمت به همسرتان بفهمانيد كه مرزهای يک رابطه مشترک با روابط ديگر چه هستند و چرا  او بايد همه چيز را دوباره تعريف و بازسازی كند ،ناراحتی و رنجی كه ميبريد را بيان كنيد .

هيچ گاه پيش همسرتان از مادرش بدگويی نكنيد و پيشنهاد قطع ارتباط ندهيد زيرا اين كار باعث موضع گيری و لجاجت بيشتر وی ميشود و موجب سلب اعتماد همسرتان به شما ميشود .كسی كه شما با او طرف هستيد همسرتان است ،پس اين مشكل را با همسرتان حل كنيد و با بد زبانی و توهين به مادرش پيش همسرتان ناراحتی و عصبانيت تان را خالی نكنيد .

به اظهار نظرها و تصميم گيری های مستقل همسرتان توجه كنيد و آنها را معتبرتر از نظر ديگران بدانيد ، او را تشويق كنيد كه خودش تصميم گيرنده باشد و نه اينكه تابع نظرات ديگران باشد .

اولويت اصلی شما بايد حفاظت از خانواده تان باشد ،اجازه ندهيد خانواده خودتان در زندگی تان دخالت داشته باشند آن وقت است كه ميتوانيد از همسرتان اين توقع را داشته باشيد كه اجازه ندهد كسی وارد تصميم گيری ها و روابط عاطفی شما بشود .

برای اينكه آرامش داشته باشيد و حس نكنيد وسط يک ميدان مبارزه قرار گرفته ايد ،بهتر است مادر همسرتان رو دوست بداريد و ارتباط خوبی با او برقرار كنيد .و به جای اينكه به رابطه همسرتان با مادرش حساس باشيد در كنار همسرتان قرار بگيريد . محبت قلب مادران را جذب ميكند اگر وابستگی بيش از حدی وجود داشت ، ميتوانيد به مرور زمان كاری كنيد كه تبديل به يک دلبستگی بالنده شود . نگذاريد همسرتان متوجه حساسيت شما روی مادرش شود .

و در آخر اگر بعد از انجام تمام اين مراحل رابطه تان تحت تأثير دخالت ها و وابستگی هاست از مشاوره حضوری  كمک بگيريد.


موفق باشيد 🙏🏻🌹

ممنون از پاسخگوییتون

  • من 26 و همسرم 27 ساله هست- شغل همسرم آزاد و من خانه دار هستم هردو لیسانس داریم-درست 1 سال و 5 ماه هست که ازدواج کردیم و نسبت فامیلی دوری داشتیم و در مهمان های فامیلی همدیگر رو دیدیم و بعدش به صورت تلفنی و چند بار هم حضوری بیشتر آشنا شدیم و ازدواج کردیم- فرزندی ندارم-ارتباطمون باهم خوبه البته تا زمانی که مادر ایشون دخالتی نداشته باشند چون با کوچکترین حرف یا رفتاری از جانب مادرشون همسرم تماما رفتارهاش عوض میشه و هر چند هم که رفتار و حرفهای مادرشون درست نباشه بازم من رو مقصر میدونن بارها اتفاق افتاده که خودش به عینه دیده که من دخالتی نداشتم ولی باز هم من رو مجبور میکنن که پیش قدم بشم که با مادرشون تماس بگیرم یا بریم خونشون و این موضوع من رو به شدت آزار میده که هیچ جایگاهی رو برای همسرش قائل نیست- روابط زناشویی و عاطفی بینمون خداروشکر خوبه و هیچ مشکلی نداریم- همسرم تک پسر هستن و 3 تا خواهر دارن و در کودکی پدرشون رو از دست دادن و شوهرم کاملا در محیطی زنانه بزرگ شده و وابستگی شدید به مامانش داره به همین دلیل فکر میکنه باید هر اتفاق یا موضوعی رو به مادرش بگه از نظر روابط عاطفی بین خانوادشون باید بگم کمبودی نداره چون مادرش به شدت اهل قربون صدقه رفتن هست- دوران نامزدی و چند ماه اول زندگیمون خیلی سعی کردم که با حرف زدن با مثال زدن دیگران و خیلی چیزهای دیگه قانعش کنم که این رفتارش درست نیست و باید ترکش کنه اما فایده ای نداشت که نداشت از طرفی مادرش هم انگار سوال کردن و سر درآوردن از همه چیز زندگی دیگران مخصوصا زندگی پسرش  بخشی از روزمرگیاش هست و مدام تماس میگیره با همسرم و از همه چی سوال میپرسه کی اومد کی رفت و کجا رفتید چرا رفتید و حتی غذای ناهار و شام و خیلی چیزهای دیگه و همین کارش باعث شده که همسرم توضیح همه مسائل زندگی برای مادرشون جزئی از برنامه روزانه اش باشه و در اولین فرصت همه ی اتفاقای زندگیمون رو تعریف میکنه واسه مادرش -اگه مادرشون در مورد من چیزی بگن که حتی نادرست باشه همسرم حتما با من در مورد اون موضوع صحبت و حتی در مواردی بحث و دعوا میکنه و این در حالیه که اگه من واقعا از دست مادرشون ناراحت باشم هیچ وقت موضوع رو به مادرشون گوشزد نمیکنن و این برای من واقعا ناراحت کننده هست این موضوع در مورد خواهراش هم همینطوره و ناراحتی اونا براش مهمه ولی ناراحتی من اصلا اهمیتی نداره و من جدیدا وقتی این رفتارهارو ازش میبینم ترجیح میدم مدتی با همسرم صحبت نکنم یا راحت تر بگم قهر میکنم و جالب اینه که قهر کردنمون هم میره به مادرش میگه و خلاصه موضوعی نیست که مادرش در جریان نباشه انگار به صورت غیرحضوری با ما زندگی میکنن و در زندگیمون هستن!
  • ممنون میشم راه حلی بهم پیشنهاد بدید که این رفتارش رو کنار بذاره و بین همسر و مادرش درست رفتار کنه و بفهمه باید حریمی برای زندگیش قائل باشه
  • بازم ممنون
پرسش ها و پاسخ های مشابه

بازگو کردن مسائل شخصی

پاسخ سلام دوست من. امیدوارم که خوب باشید. درباره تصمیم شما با تغییر ندادن رفتار پدر و مادر موافقم. اما آیا شما واقعا به این تصمیم خود عمل کرده اید؟ تغییر دادن دیگران صرفا با تذکر دادن به اونها برای تغییر ر...

تکرار جمله در ذهن کودک ۶ ساله و بازگو کردن آن

پاسخ باسلام اين بچه دچار اضطرابه و اينكه از ديدن بحث والدين دچار ناامني شده و تركيب اين دوتا باهم و سعي بر دور كردن اين فكر از خودش باعث بيشتر شدن اين فكر به صورت وسواسي شده تاييد و جواب شما باعث اروم شدن...

بازگو کردن روابط گذشته برای خواستگار

پاسخ سلام دوست عزیز در بیشتر موارد افراد قبل از ازدواج یا درگیر رابطه بوده اند ویا کسی را دوست داشته اند (البته نه در همه موارد) مواردی هم هستند که قبل از ازدواج هیچ رابطه ای و علاقه ای را تجربه نکرده اند ...

خیانت پدر و بازگو کردن برای مادر

پاسخ سلام همراه عزيز ✋🏻 ممنون از اينكه مارا انتخاب كرديد دوست عزيز موقعيت سختيه ميفهمم،ميدانم كه احساسات ناخوشايندی مثل خشم يا ناراحتی سراغ شما آمده .به هيچ وجه مساله را با مادرتان مطرح نكنيد اين ممكنه ...