با سلام و تشکر از سایت جامع و کاملتون. تقریبا چند روز هست که دارم مطالب تبادل نظر در قسمت زندگی مشترک و مشکلات جنسی رو مطالعه میکنم واقعا کامل بود.
من 35 سال و همسرم 43 ساله و دو فرزند پسر داریم. از اول ازدواج با هم تفاوت در میل جنسی داشتم و اختلافات ما عمده بر سر این مسئله بود. اختلافات و تنشهای خیلی زیادی گذشته که جای بازگو کردنش نیست. اما یک سال بود که همسرم روش طلاق عاطفی رو در پی گرفته بود و به هرگونه تلاش من پاسخ نداد. در تمام اون یک سال و البته این 13 سال، مشاوره رفتم و کتاب خوندم که حقیقتا کتابها خیلی بیشتر بهم کمک کردند. چون خودآگاهی بیشتری پیدا کردم. میدونم که نحوه بیانم مشکل داشته. و اینکه الان هم نزدیک 3 ماه هست که همسرم از قهر دراومده. ولی هیچ گونه روابط کلامی و جنسی نداره. همه جوره مثل همیشه به من و نیازهام توجه داره. نیاز مالی و تفریح . اما چیزی که خودم به نتیجه رسیدم اینکه رابطه جنسی برای ایشون در اولویت صدم هست. به شدت گرم مزاجه. اما فقط زمانی تمایل داره که همه چی کاملا درست باشه. از وضع اقتصادی تا شرایط خونه تا خوابش تا...
اما من میل زیادی دارم . و واقعا برام این سالها مثل شکنجه و زجر بوده...و به هیچ وجه هم حاضر به مشاوره رفتن نیستند. چون خودش رو بهترین مشاور میدونه. من زندگیم و همسرم و بچه هامو خیلی دوست دارم. اما اینکه هیچ واکنش جنسی به من نشون نمیده خیلی آزارم میده. الان بعد این سه ماه که آشتی کرده نمیفهمم چرا اینطور میکنه. البته ایشون همیشه روال قهرهاش اینجور بوده که اول از همه جای خوابشو عوض میکنه و بعد هم تا آروم نشه رابطه جنسی رو قطع میکنه..
من چون همیشه متهم به زیاده خواهی بودم و متهم به اینکه فقط توی زندگی روابط جنسی برام اولویت داره. توی این 3 ماه سمتش نرفتم. اما باهم سفر رفتیم. بارها خندیدیم. شبها تا هر وقت بیدار باشه کنارش بودم. اما فقط این حس بهم دست میده که ما همخونه هستیم . خیلی برای حفظ زندگیم جنگیدم و خستم خیلی خسته البته اصلا ناراضی نیستم. مشاورها بارها گفتند که طلاق بگیر چون رابطه جنسی شما درست نمیشه. چون همسرت حاضر به مشاوره نیست و گفتند که طلاقهای عاطفی اون تا آخر عمر ازدواجتون ادامه داره ایشون از یک هفته قهر شروع کرد تا بیست روز. بعد دو ماه. بعد 5 ماه و بعد یک سال و فقط هم برسر مسئله جنسی. که من تحملم تموم شده و شکایت کردم (که میدونم مشکلم همین بوده که زبان نیاز نداشتم ) و ایشون هم قهر رو پیش گرفته. کتابهای تئوری انتخاب گلاسر ، ازدواج بدون شکست. معجزه صمیمیت. وضعیت آخر و ماندن در وضعیت آخر و معنای زندگی فرانکل و خیلی کتابهای دیگه .
اما با این همه مطالعه و مشورت هنوز هم نمیدونم الان باید چیکار کنم تا سمتم بیاد. از آراستگی و آرایش کم نمیگذارم و و اندام تقرییا مناسبی دارم. لباسهای محرک و ناز کردن و قربون صدقه رفتن.
البته میدونم که نباید هم از حد بگذرانم و بچسبم و وابسته باشم. به خاطر همین این یک سال فعالیتهای بیرون از خونه هم دارم. اما واقعا الان مستاصلم . ممنون میشم راهنماییم کنید
اطلاعات تکمیلی
سن35جنسیتزنشغلخانواده داروضعیت تاهلمتاهلسلام دوست عزیز. چقدر خوب که برای حل مشکل زوجی ابتدا از رشد و تغییر خودت شروع کردی و روش صحیحی مثل مطالعه رو در پیش گرفتی. متاسفانه از اصل مشکل اطلاعات درستی دستگیرم نشد. آیا روش مطلوب رابطه جنسی شما با هم متفاوته؟ زمان حیاتی بدنتون متفاوته ( زمانی از روز که افراد برای انجام رابطه جنسی، سرحال و آماده اند. بعضی افراد صبحها، بعضی عصر ها و بعضی شبها) ؟ فانتزیهای ذهنی شما شبیه نیست؟ از کجا متوجه شدید گرم مزاج هستند اگر مدتهای مدید تمایلی ندارند؟ هیچوقت ازشون خواستید ایشون تعیین کننده یه مدل و پوزیشن و زمان شروع و طول مدت رابطه باشند؟ صمیمیت و لمس و لذت بردن از کنار هم بودن بدون انجام رابطه رو تجربه کردید؟.....
کتابهایی که مطالعه کردید بسیار عالی هستن فقط در لیستی که نام بردید کتابهای ویژه روابط زناشویی رو ندیدم.
پاسخ سلام همراه عزيز✋🏻ممنون از اينكه به سوالات پاسخ داديدقهر و اختلاف بين اكثر زوج ها رخ ميدهد .مهم اين است كه طرفين هر چه سريعتر با هم آشتی كنند. افرادی كه بيشتر قهر ميكنند ، توانايی كلامی ،مهارت گفتگو م...
پاسخ سلام خانم محترم ، از آشنايى با شما خوشحالم ولى دلم مى خواست اطلاعات بيشترى در مورد زندگى ١٢ساله تون مى داديد ... مثلا علت استراحت مطلق شما چيست؟ بيمارى خاصى داريد يا باردار هستيد؟ قبل از اين ٣-٤ سال ...
پاسخ با سلام اين قهر و زودرنجی كه فرموديد خود يه عامل اختلال در روابط و زندگی است و درک ميكنم ناراحتی تان را و خب عدم تحمل شما به خاطر تكرار مكرر اين اتفاق و سر مسائل پيش پا افتاده خب امری طبيعی است بخصوص ...
پاسخ سلام وقت بخیر. شکافهایی که به دلیل وجود مشکلات زیاد زوجین پیش میاد به مرور منجر به "طلاق عاطفی" خواهد شد. چیزی که در حال حاضر در ارتباط شما و همسرتون رخ داده و به معنای برطرف نشدن نیازهای عاطفی و روان...
با سلام مجدد و تشکر از راهنماییتون...
من از خطاهام بارها عذر خواهی کردم..اما ایشون اینو هم به پای مکر من میگذاره ..مکر در نظرش یعنی سیاست ...و نه دروغ...میگه این سیاستها رو به خرج میدی که زندگی رو حفظ کنی چون اگر طلاق بگیری هیچ پشتوانه ای نداری. میدونم که حتی با عوض شدن عنوان مشاوره ، اون به هیچوجه نمیاد..همسرم وکیله...و خب خودشو یک مشاور میدونه...که به قول خودش مشاورها باید بیان و پیشش درس بگیرن...من رویه خودمو عوض کردم توی این یک سال...فعالیتهای بیرون از خونه دارم..توی خونه هم خودمو با کتاب مشغول میکنم که فکر نکنه بهش چسبیدم یا فقط اون باید پاسخگوی حال خوبم باشه...اما دیشب پسرم که 11 سالشه توی گوشی همسرم دیده بود که پدرش برای یک خانم اینطور نوشته: سلام مهناز جان..خوبی ؟؟ و دیشب پسرم تا دیروقت توی رختخواب گریه میکرد و از زندگی و بخت خودش گله میکرد...البته من بهش میگفتم که تو حتما اشتباه دیدی..اما پسر من خیلی خیلی باهوشه .و اینو همه میدونن ..حتی تست هم بردیمش و همینو گفته و متاسفانه بیشترین آسیب رو در این قهرهای مکرر همسرم از طفولیت خورده و دیده...شوهر من چندسالی هم هست که سیگاری شده و اونو هم البته گردن من میندازه و منو مقصر میدونه چون در زندگی با من حس خوبی نداشته...که این سیگاری بودن رو هم پسرم فهمیده...البته پدرش نمیخواد اون متوجه بشه..اما پسرم سیگارو بارها در ماشین دیده و بالاخره خیلی وقتها تمام بدنش بوی سیگار میده هرچقدر که هم ادکلن زده باشه....و یک مورد دیگه که باز هم پسرم در یک مهمانی کاری با پدرش رفته بود و میگفت بابا با خانمها گرم میگیره و چون همسرم شوخه ، مایه گرمی مجلس بوده ..اولین سوالم اینه که همسرم چه الگویی قراره برای پسرهام باشه...اینهمه صبرهای من در برابر قهرهاش ، عدم پاسخگوییش به نیازهای عاطفی و جنسیم ، قراره اینطوری به بار بنشینه ؟؟ که آخرش موندن من و تلاش من برای حفظ این زندگی هم چماقی بشه بر سرم از طرف همسر و هم همچنین الگویی؟
البته من خودم پارسال در گوشی همسرم دیدم که به چند خانم پیامهای عاشقانه داده بود...که خیلی بهم ریختم و دکتر رفتم و قرصی برای آرامشم تجویز کرد که قرص به من نساخت و دچار شوک عصبی شدم و کارم به بیمارستان کشید و اونجا همسرم هم قرص خوردنم و هم دلیلش رو فهمید...
البته من بعد اون جریان تصمیم گرفتم که دیگه هرگز سر گوشیش نرم ..و دیگه هم نرفتم...
واقعا چرا محبتی که به زنهای نامحرم میده از زن خودش دریغ میکنه با اینکه مثلا آدم مذهبی هست...
ما یک سال و نیمه هیچ رابطه عاطفی و جنسی نداشتیم....با اینکه من خیلی تغییر رویه و رفتار دادم...همیشه همراهیش کردم..خیلی وقتها شبها تا دیر وقت کنارش نشستم..با هم خندیدیم...به حرفهاش گوش دادم..خواسته منو پدیرفته و مارو مسافرت برده...اما واقعا یک زن با وجود تعداد دفعات متعدد خلوت که با شوهرش براش پیش میاد ولی حتی به من دست هم نمیزنه ، چه حسی باید داشته باشم...؟ نباید حس طردشدگی داشته باشم؟ عزت و اعتماد به نفس من چی میشه ؟؟ نیازم ؟ من مادر دوتا پسر شیرینم...چطور میتونم اونقدر خودخواه باشم که برم ؟؟
واقعا مستاصلم...ممنون میشم کمکم کنید...
سلام مجدد دوست عزیز. امکان بررسی دقیق یک مشکل در فضای این چنینی نیست و اضافه شدن هر عبارت خیلی مسایل رو تغییر میده. برداشتی که از پیامت کردم این بود که نیاز جنسی شما بیش از همسرت بوده و ایشون پاسخگوی این نیاز نبوده.از طرفی رفتارهایی هم داشتی که حالا از بابتشون ناراحتی و بارها عذرخواهی کردی. ولی ایشون نمی پذیره و ازت دوری می کنه. اگر تلاشت رو در جهت جبران مشکل انجام دادی و ایشون طردت می کنه، دو راه پیش رو داری. یا از این فضا خارج بشی که البته بچه ها آسیب خواهند دید و یا موندن رو انتخاب کنی که در این شرایط لازمه از خودت و شخصیتت مراقبت کنی و رفتارهای سرد همسرت رو توهین به خودت تلقی نکنی و دست از عذرخواهی و دلجویی بیجا برداری. عقب بکشی و فقط در حد لزوم با ایشون همراهی کنی و با گسترش روابط سالم و فعالیتهای مورد علاقه ات به رشد فردی برسی. معمولا وقتی کسی رو عادت میدی به یک رفتار، با تغییر اون رفتار طرف مقابل تغییر شرایط رو حس می کنه و بهتر رفتار می کنه. هیچ مساله ی زوجی نمی تونه توجیه کننده مصرف سیگار و یا ارتباط آزاد با خانمهای دیگه باشه و اگر همسرت سعی دارن بار اشتباهاتشون رو روی دوش شما بگذارن، شما حق طبیعی خودت رو بشناس و زیر بار این مسوولیت نرو و حربه ی سلطه گری رو از ایشون بگیر. نیازهات رو گهگاه گوشزد کن ولی ضعف نشون نده و با ورزش و ارتباطات شاد و دوستانه تلاش کن نیاز جنسی رو تا حدی مدیریت کنی.امیدوارم با استحکام و استقلال شخصیتت، همسرت در مسیر اصلاح قرار بگیرن.
با سلام...متشکرم از پاسختون.
مشکل من و همسرم بر سر کمیت رابطه هست...مثلا من به هفته ای چندبار نیاز داشتم ولی ایشون به هفته یا دوهفته یکبار.ایشون در زمان نامزدی دیسک کمرش رو جراحی کرد...بخاطر همین پوزیشنهای مختلف را امتحان نمیکرد..ساعت نیازهای ما باهم تفاوت داشت...اما مشکل من این بود که دیر پاسخ دادن ایشون به نیازهام منو بشدت کلافه و عصبی میکرد که منجر میشد قیافم بهم بریزه و بد اخلاقی کنم...البته تا قبل از اولین زایمانم هم به ارگاسم نمیرسیدم و همین خیلی برام آزاردهنده بود...و همسرم حس میکرده که من بعد رابطه ازش رضایت ندارم...و اینکه پرسیدید چطور متوجه شدم که همسرم گرم مزاجه...یکیش فیزیک همسرم و اینکه بارها به دکتر طب سنتی مراجعه کردیم و اغلب مشکلاتی که برای همسرم پیش میاد از گرمی زیاد مزاجش هست...یکی دیگه از مشکلاتم این بوده که من خیلی لمسی هستم و دوست داشتم که هر روز منو در آغوش بگیره ولی گاه هفته میرفت و این اتفاق نمیفتاد...که البته همسرم میگه دلیلش اینه که ایشون دیگه از هرنوع رابطه زده شده بوده...و اینکه چرا من ابراز نمیکردم...چون همیشه در اختلافات من رو بخاطر میل زیادم تحقیر میکرد..و میگفت که تو فقط یک شوهر پولدار و بیکار میخوای که هر روز باهات رابطه داشته باشه....و نظرش اینه که من زن سازگار و همراهی براش نبودم و نیستم...چون در موقعیتهای حساس زندگیمون مثل ورشکستگی مالی و یا دوره افسردگیش همراهیش نکردم...و در اون دوران ازش انتظار رابطه داشتم...میگه دوست داشتن تو دروغه ...چون اگر من رو دوست داشتی تمام خوبیهای منو میدیدی و منو درک میکردی و صبر میکردی...و میگفتی که همسرم این یک نقص رو ازش میپذیرم و دایم سر این مسئله بدخلقی نمیکردی...
البته کدورتهای بین ما فراتر از این حرفهاست...یک علت عمده ناراحتی های دیگر ایشون ، ورود خانواده ها و اطلاعشون از مشکلات ما بوده...البته خود نوع رفتار ایشون منجر به این دخالتها و ابراز نظرها میشد که بهرحال " هرکسی از ظن خود شد یار من " ...وقتی ایشون 20 و چند سال بعد دو ماه میگذاشت و میرفت و میگفت فقط طلاق....بهرحال زمینه ورود را فراهم میکرد...
دیشب هم خیلی باهاش صحبت کردم و میگه که" تو غرور داشتی .نادان بودی..و از والدینت هم کینه دارم...و تو زندگی منو تباه کردی..چون نگذاشتی من در این زندگی آرامش داشته باشم تا بتونم با فکر باز پیشرفتهای مالی و درسی بیشتری بکنم...و الان هم دیگه تمام این فرصتها از دست رفته و من هم از رابطه زده شدم و میگه فقط بخاطر بچه ها دارم ادامه میدم و اینکه حوصله کشاکش طلاق رو ندارم ....و باید از تو تاوان این تباه کردن زندگیم رو بگیرم..تاوان نادانی ها و غرورتو.... "
من واقعا الان نمیدونم که چه باید بکنم...نه میتونم برم..چون واقعا همسرم رو دوست دارم..و بچه هام رو...موندنم هم با عزت نفسم جور درنمیاد...
نمیدونم باید به محبت و ابراز علاقم بهش ادامه بدم ؟ وقتی میگه تو پر از مکر هستی...و دلایلش رو برای ادامه زندگی بیان کرده...
ممنون میشم تا راهنماییم کنید...
سلام مجدد.ممنون از توضیحاتت.بنظر میاد مشکل رابطه در کنار نپختگی شما باعث ایجاد مشکلات زیادی در رابطه شما شده و همسرت احساس کرده فقط درگیر ارضای نیازهای خودت بودی و درکش نکردی. اگر برداشت من از حرفهات صحیح هست لازمه در قدم اول مسوولیت اشتباهات گذشته رو بپذیری و این رو اعلام کنی و آماده تغییر رویه بشی.اگر روشهات تغییر کنه احتمال دلگرم شدن همسرت به زندگی بیشتر میشه.به جملاتش فکر کن و برای حل مشکل زیربنایی آن جملات حتی المقدور راهی پیدا کن: مکر کردن، غرور، عدم همراهی در مشکلات مالی و افسردگی....در آخر فکر میکنم دلیل عدم مراجعه همسرت به مشاور اینه که فکر می کنه قراره بعنوان یک متهم و یک مرد ضعیف در ارضای نیاز جنسی همسر به جلسه بیاد.اگر نگاهت به مشکل تعییر کنه احتمالا ایشون هم برای مراجعه راغب تر میشن.