سلام. دختری ۲۰ ساله ام . پارسال پدرم رو از دست دادم و ایشون ۲ سال سرطان داشتند من به پدرم خیلی وابسته بودم نمی دونم چرا اعتماد به نفسم از دست دادم مخصوصا زمانی که پدرم فوت کردند به قدری اعتماد به نفس من کم شد برای هر کارم از مادرم تایید میگرفتم با این که بارها ثابت شده به من حرف مادرم اصلا منطقی و درست نیست هر چقدر سعی میکنم مستقل شوم مادرم با نگرانی بیشتر میخواهد من بهش وابسته باشم . زمانی از مادرم دورم (مثلا مسافرت دانشحویی کاملا مستقلم ولی زمانی کنارشونم این طوری نیست مادرم از نظر روحی اصلا حالش خوب نیست و اعتقادات مذهبی خاصی دارند که من اصلا قبول ندارم مثلا پوشیدن چادر که من واقعا نمی خوام ولی مادرم اصلا تحملشو نداره و کلی گریه میکنه 😶چیکار کنم در این وضعیت. فرستادن مادرم به مشاوره درسته؟ یا مسائل را به مادرم نگویم و مطمئنا این اشتباه خودم است
اطلاعات تکمیلی
سن۲۰جنسیتزنشغلوضعیت تاهلبا سلام
دوست عزيز شما به دليل وابسته بودن به پدرتون و حمايت گرفتن از ايشون اعتماد به نفستون رو از ايشون می گرفتيد و متاسفانه با از دست دادن ايشون اعتماد به نفستون رو از دست داديد چرا كه اعتماد به نفس شما وابسته به عوامل بيرونی ست و ثبات نداره و با تغیيرات شرايط بيرونی اعتماد به نفس شما هم تغیير ميكنه و اين درحاليكه شما بايد روی مهارتهای زندگی كه از جمله اون اعتماد به نفس هست كار كنيد تا اين اعتماد به نفس درونی بشه و اما در مورد مادرتون ،شما با از دست دادن پدرتون وابستگی تون نسبت به پدرتون رو با مادرتون جابه جا كرديد يعنی حالا به مادرتون وابسته شديد و برای حل شدن اين مشكل هم خودتون و هم مادرتون بايد پيش مشاور بريد و با راهنمايی های مشاور ميتونيد مشكل بين خودتون و مادرتون كه هم وابستگی هست رو حل كنيد.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید