اختلاف و توقعات مادر

سلام. من خیلی از مامانم دلخورم اصلا پشته من نیست. فقط توقع یک طرفه داره.اصلا هم انتقاد پذیر نیست و فقط از من و همسرم و زندگیم تا دلتون بخواد انتقاد میکنه.نکات مثبت دامادهای دیگرانو گلچین میکنه و از شوهر من اونارو میخواد.یه داماد حرف گوش کن که‌‌ به قول خودش همه دارن و این نداره! همش به من زنگ میزنه یا در حاله ایراد گرفتنه از شوهرم یا میگه فلان کارو کنه. جدیدا پدرمم که آدم منطقی هست داره بهش اضافه میشه و باهم دوتایی ایراد گیری میکنن.گاهی وقتها به فامیلا میگن یواشکی راجبه شوهرم.بخدا‌ حاضره منو همسرم بحثمون شه ولی احترامه بیجا و اضافی به فامیلاش حفظ بشه.فامیلهایی که چندتاشون در حق من خیلی بدی کردن و مادرمم دیده حتی ولی ترجیح میده خوشحالی و آسایشه اونارو به من!! مثل برادرزادهاش و برادرش به اونا بیشتر اهمیت میده یعنی دلم خون.اونقد از ما ایراد میگیره و توقع داره در برابر فامیلاش و خیلیم حق به جانب صحبت میکنه، من و همسرمو دعوا میندازه سر توقعات و خودشم میفهمه ولی براش مهم نیست.مادرمه ولی گاهی اوقات حسرت میخورم مادرای دیگرانو میبینم هرچقدرم بچشون بد باشه طرفشونن و مواظبن بچشون ناراحت نشه توو زندگی.درمانده شدم چیکار کنم. همسرمم اعصابش خورد شده میگه من بچه نیستم مادرتون به من دستور میده.خیلی زشت با شوهرم رفتار میکنه و همسرمم بعضی اوقات مقابله به مثل میکنه چون عصبی میشه و مادرم اصلا تحمل نداره طرف همسرمو بگیرم، باهام قهر و دعوا میکنه. اونقدر اذیتم کرده مادرم از وقتی متاهل شدم که آدمه مضطربی شدم باید همه خواستهاش برآورده شه  از طرف ما و گرنه یه اخلاقی پیدا میکنه که هیچکس حریفش نیست.من اون قدری که باهاش به مشکل خوردم با مادرشوهرم نخوردم.