سلام خانوم دشتی من حدود 7 ماهه عقد کردم با شوهرم تقریبا سنتی ازدواج کردیم انتخاب همدیگه بودیم ولی در عرض 2 هفته ازدواج کردیم بعدعقدفحشو بددهنی های شوهرم شروع شد و بدبینی و سلب آزادیه من! بخدا من جلوش لال بودم میگفتم فحش میده سکوت میکنم بعدها حل میشه ولی این کا رشو ترک نکرد هیچ بعد 2 ماه کتک زدنهایش را هم شروع کرد. 3بار هم منو زد. ایشون بشدت عصبی هستن از جایی هم ناراحت باشه حتما سره من خالی میکنه . خانوم دشتی خدا شاهده من هیچی ازش نخواستم تو این مدت حتی یه جفت جورابو بخدا هرچی خریده خودش گفته مثلا بریم فلان چیز بخریم باورتون میشه این منوگردشو بیرون هم به زور میبره اما با دوستاش وقت گذروندنو از من واجب تر میدونه شاید به نظرتون برسه که من پیشش خوشحال نیستم اونم دوس نداره بامنجایی بره ولی خدا شاهده همیشه شاد میشم میگم میخندم تا بهش خوش بگذره ولی این هیچ جوره راضی نمیشه. از اول زندگیمون مادرش طوری بهش فهمونده که انگار مادر من میخواد زندگیمونو خراب کنه ولی فقط روز قیامت بهش ثابت میشه که تا حالا هم ازش جدانشده ام بخاطر دلداری های مادرم بوده... پدر یا مادر من هیییییچ کم و کسری براش نذاشتن ولی این همیشه دنبال بهانه بود با اینکه میگف پدرت مرد خوبیه اما همیشه میخواس به من فحش بده پشت سره پدرمم فحش میداد . خانوم دکتر برادر من شدید درس خونه و وقتی شوهر من میومد خونمون میومد سلام مید اد میرفت تو اتاقش درس بخونه. ولی شوهر من میگه برادرت به من بی احترامی میکنه واسه همین خونتون نمیام و اینکه برادرتو مادرت کوک کرده با من اینطوری باشه کلا دنبال بهونس... الان 2 هفتس منو ترک کرده و میگه برو اقدام طلاق کن چون من مهریه نمیدم بهت!!!! دعوامونم سره این بود کهشوهرم اومد خونمون برادرم سلام داد ولی ایشون اصلا روشونوکردن اونور و جواب ندادن داداشم ناراحت شد رفت اتاق بعد شوهرم پاشد بهم گفت داداشت گوه خورد و غلط کرده با خانوادت! منم گفتم خورده با تو! دیگه به اخر خط رسیدم فحشاش به من کافی نبود به پدر و مادرمم میده حالا میگه من سلام دادم اون نداد درحالیکه من با چشمای خودم دیدمدیروز زنگ زده میگه یا منو انتخاب کن یا مادرتو مادر منم شنید حالش بد شد بردیم دکتر نوار قلبی ازش گرف گفت علایم سکته هس! خانوم دکتر با اشناها صحبت کردم گفتن ایشون علاقه ای به تو نداره داشت اذیتت نمیکرد فحشت نمیداد و خونوادتو هم اذیت نمیکرد. لطفا برام راهکار بدین دلم برای مادرمم خیلی میسوزه اونهمه خوبی کرده هیچکدومشو نمیبینه و اینکه با فحشاش و محدودیتاش افسردم کرده یا بیرون نمیذاره یا بذاره هم طوری رفتار میکنه که میگم غلط کردم رفتم میگم خودت بیابا هم بریم میگه خستم و این حرفا فقط واسه من وقت نداره منم الکی یا تنهایی بیرون نمیرم برم با پدر یا مادرم میرم اونم در موقع خیلی لازم.ولی خودش همه جوره ازاده تو این مدت انقدفحش و بددهنی کرده که یادم میوفته فقط اشک میریزم که تقصیرم چی بود اخه! حرفشم اینه که برو طلاق بگیر
پاسخ سلام دوست عزیز متوجه ناراحتی شما هستم .پذیرش اینکه فرزندی متوجه خیانت والدینش شود خیلی سخت است یادتان باشد که ان فرد پدر شماست . هرچقدر هم ناراحت باشید اجازه ندارید این موضوع را به مادرتان بگویید ویا ...
پاسخ سلام دوست گرامی در مورد بد دهنی همسرتون باید بگم به علت بد دهنی توجه کنید که چه اتفاقی میفته همسرتون بددهنی میکنه یکی از مهم ترین علل اصلی بد دهنی کردن ، ناکامی در تامین نیازهاست. فرد زمانی که نیازها...
پاسخ سلام دوست عزیز میدانم که شرایط سختی را تحمل میکتید و بسیار متاسفم. با توجه به توضیحاتی که دادید و مراحل طلاق را طی کرده اید بهتر است حتما با مشاور حقوقی مشورت کنید تا بتوانید حق و حقوقتان را دریافت کن...
پاسخ دوست عزيز سلامممنون از صداقتی كه درباره بدرفتاری با كودک خود داسته ايد و برای ما ارسال كرده ايد.اولين نكته ای كه بايد اشاره كنم اينست كه با توجه به آنچه شما ذكر كرديد درست است كه كودک شما با تنبيه شما...
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید