سلام خانمی ۲۰ساله هستم پنج سال پیش عقد کردم و سه ساله ازدواج کردم ،یک دختر ۱۸ ماهه دارم.سه ماه از عقدمون میگذشت که همسرم گوشیمو ازم گرفت و گفت دلم نمیخواد گوشی داشته باشی درصورتیکه خودش دوتا گوشی داره هرچه با مهربانی ازش خواستم بهم گوشی نداد .دعوا هم کردم همینطور حتی پدرم هم باهاش حرف زد گفت دلم نمیخواد گوشی داشته باشه،انقدر بددله که من تا حالا یکبار تنها بازار نرفتم اصلا اجازه خارج شدن از خانه را حتی برای سوپر مارکت ندارم فقط اجازه دارم با مادرش یا با مادر خودم جایی برم .هیچ دوستی ندارم چون همسرم اجازه نمیده با دوستام رابطه داشته باشم ومیگه میخواستی ازدواج نکنی.با یک زن متاهل در ارتباط بودن و چندین بار با اون خانم رابطه....داشتن و بهم زیاد خیانت کرد. تا همین یکماه پیش این خانم هنوزم به شوهرم پیام داد و بهش گفته پیشه همسرت نخواب من خیلی گریه کردم گفت باشه دیگه مسدودش میکنم و دیگه کارش ندارم .ولی چند بار مسدودش رو باز کرد.همش میترسم.همش خیانت هاش تو ذهنمه واینکه این خانم همسایمونه و همش چشم تو چشم هستیم وهمش دم در همسرم نگاه میکنه خسته شدم بخدا .همسرم هم خونه رو عوض نمیکنه
تو این مدت اعتماد بنفسم رو هم از دست دادم وقتی دوستامو بیرون میبینم به حالشون حسرت میخورم
هرچند وضعیت خانه پدرم که اصلا خوب نیست
همسرم.خیلی عصبیه و کتکم میزنه.وقتی میگم من شخصیت دارم حق نداری منو بزنی میگه میخواستی عصبانیم نکنی.
همیشه میگه تو زشتی و تو رو دوست ندارم میخوام بچم که بزرگ شد برم زن بگیرم بعد من چندبار قهر کردم رفتم خونه مادرم همسرم جلویه پدرم گفت من دوسش دارم و سر عصبانیت این حرفو زدم.
لباسشویی ندارم و همش با دست لباس میشورم و بجایه اینکه بفکر من باشه رفت با پولاش یه ماشین دیگه برایه خودش خرید ما وضع مالیمون خیلی خوب نیست ولی همسرم فقط بفکر خودشه دوماشین و دو موتور و دوتا گوشی داره .ولی برا خونه هیچی نمیخره من وسیله برقی ندارم !
میگه پول هم ندارم بزارمت دانشگاه هرچند دلم نمیخواد هم بری.
من یه بچه رو درس دادم چند ماه و با یک میلیونی که جمع کردم یه گوشی برا خودم خریدم که همسرم نمیزاره سیم کارت بزارم توش 😞
حتی یک مسافرت منو نبرده تو این ۵سال میگه اصلا دلم نمیخواد با تو جایی برم تو در حد من نیستی.
الان هم اومدم قهر خونه مادرم چون کتکم زد و گازم گرفت که بدنم کبود شد سر اینکه میگه چرا برام شیر داغ کردی من شیر ولرم دوست دارم .
همه کارایه شخصیش هم گردن منه .
حالا ازتون میخوام بگین من چیکار کنم؟من واقعا سر در گم شدم نمیدونم چکار کنم ایا امیدی به ادامه این زندگی هست؟میگه مشاور هم نمیرم.میگه من جن دارم و بد شانسم و همش به حرف خالش گوش میده.و حرف باید حرف خودش باشه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید