با سلام
من و همسرم حدودا 10 سال میشه که ازدواج کردیم ولی همسرم چون شرایط خانوادگی خاصی داره این باعث شده که هر چند مدت یک بار آرامش زندگیمون به هم بریزه و من واقعا درمانده میشم و نمی دونم باید چکار کنم.
همسرم تک فرزنده، پدر و مادرش هم از همدیگه جدا شدن خیلی وقت پیش و همسرم رو مادرش بزرگ کرده و پدرش خیلی تو زندگیش نقشی نداشته. این باعث شده که همسرم به شدت به مادرش وابسته باشه! چون ما یه شهر دیگه هستیم و فاصله مون زیاده با مادر همسرم، روزی دو سه بار به اندازه نیم ساعت - چهل دقیقه زنگ می زنه با همسرم حرف زدن! همش هم از من و خانواده م بد میگه که اینا از تو بدشون میاد و فکر می کنن بی کس و کاری و هر بلایی دلشون بخواد سرت در میارن و هزار تا حرف دیگه ... در حالی که واقعا نه من و نه خانواده م کوچک ترین امکانات و احترامی در زندگی برای همسرم و مادرش و فامیلاش کم نگذاشتیم. ولی نمی دونم مادر زنم چرا این طوری می کنه؟ من هر بار که همسرم خواسته به مادرش سر بزنه، به هیچ وجه مخالفت نکردم خودم بردم خونه مادرش، هر چند روز هم که خودش خواسته گذاشتم بمونه خونه مادرش. اما متاسفانه وقتی میره خونه مادرش و بر می گرده تا یه مدت رفتارش با من عوض میشه و همش طعنه و کنایه میزنه به خودم و خانواده م. هر وقتی هم مادر زنم اومده خونه مون بیشتر از مادر و پدر خودم بهش احترام گذاشتم و وسایل راحتیش رو فراهم کردم. همش دوست داره دخترش مثل خودش بشه!
من و همسرم واقعا هیچ مشکلی توی زندگی با هم نداریم ولی از دست رفتارهای مادر زنم کلافه شدم. نمی دونم چرا و به چه دلیل از من و خانواده م خوشش نمیاد و همین باعث شده که دائم توی گوش همسرم بخونه که طلاق بگیر، اینا لیاقت تو رو ندارن و فلان ...همش دوست داره دخترش بشه مثل خودش! نمی دونم چون خودش زندگی مشترک چندانی نداشته این حالت رو داره یا مشکل از جای دیگه س.
با توجه به روحیه حساس همسرم بابت اینکه فرزند طلاق بوده و تک فرزند هم هست، شما چه پیشنهادی میدید که من بتونم زندگیم رو از شر دخالت های مادر زنم نجات بدم؟ چطوری به همسرم بگم که مادرش داره زندگیمون رو خراب می کنه؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید