2794

جدایی یا سازش

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 214 بازدید

سلام وقتتون بخیر..راستش یه مشاوره ی خانوادگی میخواستم ازتون...قضیه از چند سال پیش شروع میشه. پسرعمم اون زمان از طریق فضای مجازی به من ابراز علاقه کرد و به دلیل شرایط مالی مناسبی که برای ازدواج نداشت، ما تقریبا دو سال تنها از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم که پسرعمم بهم گفت دختر دیگه ای تو زندگیشه که رابطه اشون فقط از طریق فضای مجازی نیست و رابطه جنسی هم داشتن با هم...اون زمان من به شدت عصبی شدم و کلی دعواش کردم که چرا بهم خیانت کرده و چرا این مدت منو بازی داده و ترکش کردم..اخرین پیامی که بهم داد بهم گفت که اون ماجرا قبل از من بوده و در مدتی که با من بوده به من خیانت نکرده، اما من دیگه جوابشو ندادم. تا این که یک سال و نیم از اون ماجرا گذشت. من تو این مدت با کس دیگه ای نامزد کردم اما به خاطر مشکلات خانوادگی و دروغگویی پسره یه هفته بیشتر طول نکشید که بهم خورد و پس از اون دیگه از هیچ پسری خوشم نمیومد و تصمیم گرفتم مشاور تحصیلی بگیرم و درسمو ادامه بدم و ۶_۷‌ ماه مشاور داشتم ک تو اون مدت کوتاه به شدت عاشق مشاورم شدم و با خودم میگفتم چقدر احمق بودم که پسرعمم رو دوست داشتم جوری که خیلی از اطرافیانم به این موضوع پی برده بودند و از رفتارای من و چیزایی که میشنیدند میگفتند که من حتما با اون ازدواج میکنم..تا این ک تو همین اوضاع عاشقی من، سروکله ی پسرعمم پیدا شد و بهم گفت چون اون زمان شرایط ازدواج نداشته و من بخاطر اون خواستگارامو رد میکردم جریان این که دختر دیگه ای تو زندگیش بوده رو سر هم کرده و دروغ گفته که من ازش بیزار بشم و ازدواج کنم.. اما حالا برگشته بود و میگفت پشیمونه و شرایط ازدواج رو داره و میخاد بیاد خواستگاری.. من بارها جواب رد دادم و گفتم نیا چون اگر بیای هم جواب من منفیه اما اون دست بردار نبود. حتی بهش گفتم من به کس دیگه ای علاقه دارم اما باز قبول نکرد و اومد خواستگاری. اون جا هم جواب رد دادم اما اینقدر پدرم و اطرافیانم ،با وجودی که حس کرده بودن من به مشاورم علاقه دارم، اصرار کردن به این ازدواج که منم قبول کردم...حتی پدرم اونقدر شک داشت که ازم پرسید نکنه دلیل جواب رد دادنت مشاورته اما من به خاطر حیای دخترونم نتونستم بگم اره و حرفشو رد کردم و اونا بیشتر اصرار به ازدواج با پسرعمم کردن.. خلاصه من به هر سختی بود ارتباطم با مشاورمو قطع کردم. اما نتونستم کامل فراموشش کنم فقط عشق اونو قاب کردم زدم گوشه ی قلبم تا خاک بخوره...تمام تلاشمو کردم حالا که با پسرعمم ازدواج کردم اونو دوست داشته باشم و زندگی خوبی داشته باشم. اوایل همه چیز خیلی خوب بود. واقعا دوستم داشت و چیزی برام کم نمیزاشت. خانواده اشم خوب بودن. اما بعد از یکی دو ماه همه چیز تغییر کرد.. عمم به شدت با من بد شد جوری که از هر فرصتی برای تحقیر و شکستن دلم استفاده میکرد و نامزدم هیچی نمیگفت و حقو به اون میداد..خود نامزدمم بعضی وقتا سر چیزای خیلی کوچیک عصبی میشد و دعوام میکرد. اما گاهی وقتا هم واقعا خیلی خوب بود..اون زمان من به پای پدرم افتادم، التماسش کردم گفتم بزار تا عقد نکردیم جدا شم. ما به درد هم نمیخوریم. اما پدرم از آبروش میترسید و بخاطر یه سری افکار پیش پا افتاده میگفت چون قبلا یه سری نامزدیت بهم خورده اگر الانم بهم بخوره برامون بد میشه. دیگه کسی خواستگاریت نمیاد و این حرفا...خلاصه خیلی زود در کمتر از ۴ ماه عقد و عروسی رو گرفتن و ما رفتیم سر خونه و زندگیمون...الان ۶ ماه از عروسیمون گذشته و من متوجه شدم که همسرم پنهان از خانواده، قلیون میکشه و مشروب میخوره چیزی که در خاندان ما به شدت مخالفن باهاش و یجورایی جرم میدونن. منم نمیتونم تغییرش بدم که دست از این کاراش برداره. یه سری هم قول داد که قلیون نکشه اما بعدا از بوی لباساش متوجه شدم پنهانی میکشه بخاطر همین دیگه سخت نگرفتم که بیشتر پنهون کاری نکنه..خانواده ها اونقدر رو این موضوع حساسن که حتی اگه بفهمن یه دعوای بزرگ راه میفته و این ماجرا باعث شد شک به دلم بیفته که نکنه ماجرای اون دختری که میگفت تو زندگیش بوده هم راست بوده اما نمیتونم حقیقت ماجرا رو بفهمم...از طرفی هم کسی حرفای منو بدون مدرک باور نمیکنه که بخام به خانواده ام بگم و ازشون بخام کمکم کنن چون همه فکر میکنن همسر من بهترین پسر فامیله و هیچ عیبی نداره و هیچ وقت دنبال این کارا نمیره...خود همسرم بعضی وقتا خیلیییی خوبه جوری که طاقت یک ثانیه دوریشو ندارم اما بعضی وقتا اونقدر بداخلاق میشه یا چیزایی که مربوط به زندگیمون میشه مثلا مسئله ی کاریش و کارایی که میکنه رو اول به خانواده اش میگه و گاهی وقتا من اخرین نفرم که از مسائل زندگیمون با خبر میشم اونم نه این که از خودش بشنوم یه دفعه از زبون مادرش یا خواهرش میشنوم و تعجب میکنم. مثلا مغازه خریده بود من تا دو ماه نمیدونستم بعد از زبون مادرش شنیدم و خیلی دلم گرفت، این رفتاراشو ک میبینم ازش بیزار میشم...عمم هم اونقدر من و خانواده ام رو رنجونده که پدرم خیلی از ازدواج ما پشیمونه اما بخاطر همون افکار پیش پا افتاده ک گفتم امکان نداره اجازه بده جدا بشم...واقعا نمیدونم باید چیکار کنم..بمونم و ادامه بدم یا جدا شم...البته اگر قرار بر جدایی باشه باید یه راه مناسب پیدا کنم چون مطمئنم هیچ کس اجازه نمیده این اتفاق بیفته...لطفا راهنماییم کنید

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۰ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام خانم عزیز
در مورد مسیله ای که مطرح کرده اید، پیشنهاد من این است که آنچه در ذهنتان می گذرد، را تقریبا مشابه همین چیزی که این جا نوشته اید به همسرتان هم بگویید، چیزی شبیه این به زبان خودتان:
یه وقتایی آنقدر خوبی که من طاقت یه ثانیه دوریتو ندارم، اما در عین حال بعدش می فهمم یه چیزایی رو از من پنهان کردی ، مثل حرفی که از مامانت می شنوم ، یا مغازه ای که خریدی به من نگفتی ، یا ماجرای قلیون و مشروبت که منو خیلی ناراحت می کنه. این باعث می شه که من شک کنم که آیا واقعاً رابطمون خوب هست یا نه؟ آیا نزدیکیم یا دوریم ؟ آیا می تونم اعتماد کنم یا نه؟ 
برای من مهمه که رابطه ی درست و شفافی بین ما باشه و یه زندگی بدون دردسر بسازیم ، نه با نگرانی و بی اعتمادی
اگه از چیزی ناراحتی به من بگو و حرف بزن و بدون که من فکرم خیلی درگیر شده 
از همین ابتدا بهتر است حرف زدن شفافانه را بین خودتان جا بیندازید، حرف هایتان را بین خودتان  دو نفر نگه دارید و زودتر از  سبک دوران مجردی به سبک زندگی متاهلی رو بیاورید.
​​​​​​جواب سوالتان در مورد راست یا دروغ بودن رابطه ی سابق ایشان را الان متوجه نخواهید شد و دانستن یا ندانستنش هم الان در زندگی شما نقشی بازی نمی کند ، اما شفافیت و صداقت بینتان است که تاثیر زیادی می گذارد. 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha
پرسش ها و پاسخ های مشابه

عدم سازش‌ با همسر

پاسخ با سلامبه هر حال می بايست سوء اخلاق يا رفتار همسرتان با دلايلی چون شهادت شهود به اثبات برسد و چنانچه قاضی عسر و حرج شما را احراز نمود حكم طلاق صادر خواهد شد و بذل مهريه هم تاثير زيادی در حصول نتيجه خو...

طلاق یا سازش

پاسخ سلام. پیامتون رو خوندم دوست عزیزم. آدمها با ازدواج کردن و امضای عقد نامه در واقع قبول میکنند که یک زندگی مستقل تشکیل دادند، مستقل بودن یعنی طبق شرایط زندگی زناشویی تصمیم گرفتن و جدا شدن از خانواده اما...

طلاق یا بازم سازش؟

پاسخ وقت بخیر دوست عزیز چه شرایط سختی را پشت سر گذاشتید اینطور که پیداست همسرتان نیازی به قوی بودن و کار و فعالیت ندارد و اصرارها و سماجت های شما تاثیر چندانی نخواهد داشت که اگه میخواست تاثیری داشته باشد ...

عدم سازش تفاهم و مدیریت صحیح رابطه. دخالت بی مورد خانواده .

پاسخ سلام دوست عزیز همانطور که خودتان هم اشاره کردید تا زمانی که نزد روانشناس نروید نمیتوانید مشکلاتتان را حل کنید بهتر است نزد متخصص سکس تراپیست بروید چراکه عدم ارضا نیازهای جنسی ریشه اصلی اختلافات زناشو...