مهتاب کرامتی و مردی که همیشه می خندید
بعد از فوت حسین محب اهری بازیگر فقید سینما، تلویزیون و تئاتر خیلی از چهره های محبوب از او نوشتند و به جامعه هنری و مردم تسلیت گفتند. مهتاب کرامتی بازیگر سینما و تلویزیون هم از مرگ مردی نوشت که همیشه میخندید. او در صفحه اینستاگرامش با انتشار عکسی از حسین محب اهری نوشته:«حسین محب اهری درگذشت....مرد قدرتمندی که همیشه میخندید و میخنداند با اینکه بیماری جسم و جانش را آزار میداد...روحت شاد.»ملیکا شریفی نیا و بچه شر
ملیکا شریفی نیا بازیگر سینما و تلویزیون با یک عکس قدیمی صفحه اینستاگرامش را به روز کرده است. او تولد مادرش را با یک متن زیبا و عاشقانه و البته خیلی متفاوت تبریک گفته. او درباره این عکس نوشته:« بینندگان عزیز همانطور که ملاحظه میفرمایید قدیمها پس از شن بازی کنار ساحل، بچههای شَر را (دقت کنید، شَر را !) به این صورت تمیز میکردند! ابتدا یکی از دستها را به طور کامل روی مجراهای تنفسی بچه قرار میدادند بلکه بعد از چند دقیقه نفس نکشیدن بالاخره بیحال شود و کمتر دست و پا بزند تا بتوان مناطق شنی شده را کاملا پاک نمود... همزمان با دستِ دیگر شروع به سوراخ کردنِ گوش وی مینمودند تا شنها به نقاط عمیقتری از گوش نقل مکان کرده و بچه به طور کامل کر شود! سپس، درست زمانی که بچه به دلیل بسته بودنِ حلق و بینی به مرز خفگی رسید، لای انگشتان را کمی تا قسمتی باز مینمودند تا بچه از آن لاماها با تلاش و کوششِ بسیار اندکی اکسیژن گیر بیاورد و نمیرد! در نهایت اگر بچه از این عملیات طاقت فرسا جان سالم به در برد، به عنوان جایزه او را یکباره و بی خبر به درون دریا پرتاب مینمودند تا به صورت خودجوش و با دست و پا زدنهای بسیار، شنا یاد بگیرد... اگر در همان ابتدا غرق نشد البته. خلاصه که اینا برای بعضیا جُکه ولی برای خیلیا خاطرهست!قسمت تمیزکاری همونطور که در عکس مشاهده میکنید. برای بنده خاطرهست. ولی در زمینهی شنا یاد گرفتن جُکه خداروشکر! بیچارهها با همهی توانشون سعی کردن من اصولی شنا یاد بگیرم، خبر ندارن با چه وضعیتی خودمو تو چهار متری گم و گور میکردم تا مربیه سکته کنه! از شوخی گذشته واقعا اینهمه تلاش عسل بانو برای ثابت نگه داشتن همچین بچهای شایان تقدیره! تولدت مبارک عشق بی نظیرم. مرسی که در تمام طول زندگیم اینجوری مراقبم بودی. تو واقعا بهترین مادری هستی که خدا میتونست برای من در نظر بگیره و بهترین معلم و همدم و رفیق! خودت میدونی که قلب منی. نفسم به نفست بنده و دلم به وجودت گرم.»
پیمان معادی و روزهای گذشته
پیمان معادی بازیگر و کارگردان سینما که فیلم سینمایی بمب را روی پرده سینما دارد، صفحه اینستاگرامش را با عکسی قدیمی از فوتبال دستی بازی کردن با پسرش به روز کرده است. او با یک جمله کوتاه همه احساسش را درباره این عکس و خاطره بازی بیان کرده است:«چند سال قبل.»محراب قاسمخانی و تولد قاسم
باز هم تولد یکی از قاسمهای خانواده قاسمخانی است. محراب قاسمخانی بازیگر و نویسنده تولد پسرش نویان را با یک متن خاص تبریک گفته است. او با انتشار چند عکس برای پسرش نوشته:« پسرم. بالاخره رسیدی به یازده سالگی...راستش خیلی زور زدم به مناسبت یازده ساله شدنت چیزای مهمی بهت بگم، ولی هیچی به فکرم نرسید... یعنی یازده سالگی هیچ سن خاصی نیست و هیچ ویژگی به دردبخوری نداره که بشه ازش حرف زد. چند سال دیگه نصف بیشتر خاطراتی که تا این سن داشتی رو کلاً یادت رفته و دوستایی که الان داری رو هم دیگه نخواهی داشت. توی یازده سالگی نه قدت بلنده، نه کوتاه. نه امتیازای از همه بزرگتر بودن رو داری، نه از همه کوچیکتر بودن. لباسای کودک سایز بزرگ برات کوچیکن و لباسای بزرگسال سایز کوچیک برات بزرگن. کلی صبح زود با شکنجه بیدار شدی رفتی مدرسه، ولی هنوز به نصفشم نرسیدی و کلی شکنجه های صبحگاهی بیشتر در انتظارتن. یعنی اینجوری بگم که یازده سالگی نه حتی مثل ده سالگی عددش رُنده، نه مثل دوازده سالگی زوجه... ولی خب به هر حال تولدت مبارک ای قاسم یازده ساله... »امیر مهدی ژوله و دعوت به مهربانی
امیر مهدی ژوله بازیگر و نویسنده که طرفداران زیادی در اینستاگرام دارد این بار از کتابخانه ای کوچک نوشته است. کتابخانه ای در رمین. او با انتشار عکسی از این کتابخانه نوشته:« کتابخانه بهاری بسازیم. رمین روستای پرجمعیتی است، در نزدیکی چابهار، با ده هزار نفر جمعیت و کتابخانه ای کوچک، آن هم در کانکس ساده و قشنگی که عبدالحکیم بهار و بچه های رمین، به تمام معنی از نو ساختهاند و تبدیلش کرده اند به یکی از پرمخاطب ترین کتابخانه های ایران. این کتابخانه کوچک روستایی که فعالیتش به صورت پراکنده از سال 84 آغاز شده، تا امروز بیش از 50 باشگاه کتابخوانی تشکیل داده است، سه دوره جام باشگاه های کتاب خوانی کودک و نوجوان برگزار کرده و امروز هفتصد عضو فعال و پیگیر دارد. اما این کانکس کوچک تا کی میتواند میزبان برگزاری مسابقات کتابخوانی و جشن کتابی باشد که هرسال به همت بچه های رمین برگزار میشود ؟ آیا این بچه های کتابخوان حق داشتن یک اتاق بزرگ و مجهز برای گذراندن لحظه های شادی و کتاب خواندنشان ندارند ؟گرچه آرزوها و وعده ها زیاد بوده، اما ما اهل عملیم و با هرچه توانمان باشد شروع میکنیم، همین هم هست که راه افتاده ایم و دنبال رفیقی، یاری، همدلی میگردیم برای بچه های رمین که دلش بخواهد با ما برای ساخت یک کتابخانه کوچک پیش ساخته همراهی کند.
کتابخانه یا همان خانه امن و قشنگی که سقف می شود برای این همه قصه و قصه خوان و البته هرچه کمک ما بزرگتر باشد، سقف این خانه بلند تر است.» اگر میخواهید به بزرگتر شدن این کتابخانه بهاری کمک کنید حتما یک سر به صفحه امیر مهدی ژوله بزنید تا از کم و کیف کمک کردن باخبر شوید.
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین