نی نی سایت: این روستا دلارام نام دارد اما بیشتر به نام دهکده پزشکان شناخته می شود. روستایی با 200 خانواد و 175 پزشک. روستایی در 6 کیلومتری تفرش در استان مرکزی.
روی تابلوی کنار خیابان نوشته شده روستای دلارام (دهکده پزشکان) محور پروفسور اردشیر قوامزاده پدر پیوند مغز استخوان ایران. وارد قاب سبز روستا میشویم؛ درختان تناور بادام و گردو مثل طاقی سبز جاده را پوشانده و صدای ترد برخورد باد با برگ درختان تنها صدایی است که به گوش میرسد.
زهرا گنجعلی دهیار طراران به روزنامه ایران میگوید بیشتر پزشکان از روستا رفتهاند خارج از کشور یا اراک و تهران: «الان تنها ۴۰ خانوار ساکن ثابت در روستا زندگی میکنند و فقط در ایام تعطیل روستا شلوغ میشود.»
دکتر مهستی کریمی زند یکی از پزشکانی است که اصالتی طرارانی دارد و متخصص بیماریهای داخلی است. او که با وصیت پدرش نزدیک ۱۶ سال در بیمارستان تفرش کار کرده و حالا ساکن تهران است، میگوید: «زمانی تحصیل را شروع کردم که ابتدای جنگ بود و من تصمیم گرفتم پزشکی بخوانم. میخواستم از این طریق به مردم کمک کنم. شاید همین روحیه کمک به همنوع و تأثیرگذار بودن دلیل این تعداد بالای پزشک در طراران باشد.» کریمی زند از اقوامش میگوید که یکی از آنها پروفسور پارسا پیشکسوت دانش گیاه شناسی نوین ایران است و دیگری دایی پدرش دکتر شب افروز جزو اولین دندانپزشکان ایران و پایهگذار بخش دندانپزشکی دانشگاه تهران. وقتی کریمی زند حرف میزند فکر میکنم با این همه پزشک تراز اول در خانواده انگار راهی جز پزشک شدن نداشته: «شاید علاقه باشد شاید هم استعدادی خاص اما آن منطقه کلاً به تحصیل بسیار اهمیت میدادند و حتی پدر بزرگ و مادربزرگ من باسواد بودند.»
دریادار و پزشک و ریاضیدان در یک روستا
محمدحسین پارسا دکترای اقتصاد دارد و در امریکا زندگی میکند و به تازگی به ایران آمده. او برادر عطاء الله پارسا دکتر داروساز و قدرتالله پارسا پروفسور رادیولوژی است که هر دو برادر با خانواده خارج از کشور زندگی میکنند. او از برادرزادههایش میگوید که همگی در رشتههای مختلف پزشک شدهاند: «بیشترین پزشکان روستا از خانواده پارسا هستند. عیسی خان پارسا و قوامزاده از بزرگترین شخصیتهای این روستا هستند و چون وضع مالی خوبی داشتند فرزندان را برای تحصیل تشویق میکردند و آنها را به تهران یا کشورهای خارجی میفرستادند.»او به تعداد زیادی از شخصیتهای برجسته علمی و سیاسی تفرش مثل دکتر حسابی اشاره میکند و اینکه همیشه الگوهای زیادی برای پیشرفت در منطقه وجود داشته: «پدربزرگ من ملاحسین در زمان رضاشاه که هیچکس سواد نداشت در روستا مکتب داشت و از دهات مختلف به روستای ما میآمدند که در مکتب درس بخوانند.»
نزدیک درخت هزار و ۵۰۰ ساله مردی مسن با کلاهی لبهدار و عینک آفتابی مشغول قدم زدن است. او محمد پارسا دریادار بازنشسته است که هنوز هم عاشق روستایی است که از ۶ ابتدایی به بعد ترکش کرده. با خنده میگوید: «چون اهل ریاضیات بودم پزشک نشدم!» پارسا از روزهایی میگوید که درختان گردوی زیادی در محل بود. درختانی با ارتفاع ۲۰ تا ۳۰ متر: «به نظر خودم علت استعداد اهالی همان گردوهاست. خودم از چند سال پیش هر روز با صبحانه یک مشت گردو میخورم.»