اگر یکی از افراد خانواده یا کسی که شما مدام با او در ارتباط هستید، به
اختلال شخصیت مرزی مبتلا باشد، به خوبی میدانید که ارتباط برقرار کردن با این افراد چهقدر کار سختی است. ممکن است گاهی تغییرات خلقی ناگهانی آنها به شما سرایت کرده باشند برای مثال وقتی که او دارد یک نفس غر میزند، لب به شکایت گشوده و یا از او فاصله گرفته باشید. درست است که شما با هر کدام از این رفتارها میخواستهاید قائله را بخوابانید، اما چون نمیدانستید که برای رسیدن به این هدف چه کار باید بکنید، به رفتارهایی روی آوردهاید که نه تنها کمکی به مدیریت رابطهتان نکردهاند بلکه هیزم هم در آتش مشکلتان ریختهاند. قبل از اینکه به سراغ روشی ساده و البته مؤثر برای ارتباط برقرار کردن با افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی برویم، لازم است کمی بیشتر با این اختلال آشنا شویم.
زندگی در «ترن هوایی»
به طور کلی افراد مبتلا به
اختلال شخصیت مرزی، ممکن است در یک لحظه شاد و خوشحال باشند و سپس در لحظه بعد به شدت افسرده شوند. این تغییرات خلقی، هم برای خود این افراد و هم برای کسانی که با آنها زندگی میکنند، به حدی ناگهانی و غیرقابل پیش بینی هستند که احساسی شبیه به سوار شدن بر یک «ترن هوایی» هیجانی و ترسناک را به ذهن تداعی میکنند. برای اینکه این اختلال تشخیص داده شود باید الگویی از یک رفتار ناهنجار برای مدتی طولانی وجود داشته باشد و جنبههایی از زندگی روزمره فرد مانند کار،تحصیل، روابط و یا همه آنها را با اشکال مواجه کرده باشد.
به علاوه برای تشخیص این اختلال، وجود دست کم پنج مورد از 9 معیار زیر ضروری است:
- دست و پا زدن به منظور اجتناب از ترک شدن واقعی یا خیالی
- روابط بین فردی بی ثبات
- نداشتن احساس روشنی از هویت
- رفتارهای بیفکر و بیپروا که به طور بالقوه برای خود فرد آسیبزا است مانند سوءمصرف مواد، رابطه جنسی بیملاحظه، بلند کردن اجناس از فروشگاهها، رانندگی بی پروا
- تهدیدها یا ژستهای مکرر برای خودکشی یا قطع عضو خود
- تغییرات خلقی شدید در موقعیتهایی که موجب فشار روانی برای فرد میشوند
- احساس مزمن خلأ
- نشان دادن خشم مکرر، شدید و کنترل نشده
- احساسات زودگذر ولی شدیدی از غیر واقعی بودن یا پارانویا
روش ح/ه/ح برای ارتباط برقرار کردن با یک شخصیت مرزی
بدیهی است پاسخ به ویژگیهایی که در بالا به آنها اشاره شد، به رفتارهایی حساب شده نیاز دارد. در درجه اول، هدف شما باید ایجاد احساس اطمینان از خود ارزشمندی در فرد مبتلا باشد. بنابراین هر پاسخی به این افراد، نیازمند آگاهی شما از هیجانهای خودتان و خود-کنترلی شما بر رفتارهایتان است. بعد از آن، بسیار مهم است که شما با یک روش خاص برای برقراری ارتباط با افراد مرزی آشنا بوده و آن را تمرین کنید. این روش شامل سه اصل زیر است:
جملات حمایت آمیزتان را با «من» و «بیان نگرانی، مراقبت و نیتتان برای کمک» شروع کنید. برای روشنتر شدن این راهکار به یک مثال توجه کنید: آذین و آرش با این شکایت که آرش در خانه به اندازه کافی به همسرش توجه و کمک نمیکند، به زوج درمانگر مراجعه کردند. این مسئله به شکلی بود که همیشه موجب خشم ناگهانی آذین و دست کم هفتهای یکبار هم او موجب انفجار خشم او میشد. دیروز آرش بعد از یک روز کاری کامل، تصمیم گرفت برای خوشحال کردن همسرش کاری انجام دهد و در نتیجه وقتی به خانه رسید به پختن غذا، شستن ظرفها و نظافت آشپزخانه مشغول شد. وقتی آذین به خانه رسید و آرش را در حال کمک دید خیلی خوشحال شد و از او تشکر کرد. اوضاع خوب بود تا اینکه مادر آذین تماس گرفت و به خاطر مسئله کوچکی از او ابراز دلخوری کرد. به محض اینکه آذین تلفن را گذاشت و کنار آرش برگشت، خلق کاملاً متفاوتی از خود نشان داد؛ بسیار عصبانی بود و شروع کرد به انتقاد کردن از آرش به خاطر اینکه نان نخریده بود. آرش که از این تغییر خلق ناگهانی و شدید شوکه شده بود، سعی کرد به خودش مسلط شود و بدون فرو رفتن در لاک دفاعی با این جمله حمایتآمیز و عاری از خشم با او ارتباط برقرار کند: «من در مورد اینکه الان چه احساسی داری نگرانم».
یعنی نشان دادن درک خود از احساسات فرد دیگر. برای مثال آرش به آذین میگوید: «تو تا یک دقیقه پیش خوشحال بودی ولی الان خیلی عصبانی به نظر میرسی. باید خیلی ناراحت باشی». توجه داشته باشید که در این بخش، نباید درباره احساسات خودتان صحبت کنید بلکه باید تلاش کنید تا درکتان از پریشانی طرف مقابل را بیان کنید.
کاری که در اینجا باید بکنید آن است که مشکل را تصدیق کرده و در صدد شناسایی راهکاری برای حل آن بربیایید. این کار را باید بدون سرزنش کردن و یا دفاعی بودن انجام دهید. داشتن لحن ملایم و صادقانه نیز در اینجا مفید است برای مثال آرش میتواند در چهار مرحله درباره مشکل و پیدا کردن راهکار با همسرش گفتگو کند:
- مرحله اول: به او بگوید که میداند مشکل وجود دارد برای مثال آرش به همسرش میگوید: « من میدانم که نانمان تمام شده است»
- مرحله دوم: راهکاری کلی ارائه بدهید. برای مثال آرش میگوید: « در نتیجه یکی از ما باید هر چه زودتر نان بخرد».
- مرحله سوم: به او بگویید که برای حل این مسئله شما چه کاری میتوانید بکنید، یا تا چه میزان میتوانید اقدام کنید برای مثال آرش میگوید: « من خستهام و به کمی استراحت نیاز دارم»
- مرحله چهارم: بگویید که او برای حل مشکل چه کاری میتواند بکند. برای مثال آرش میگوید: «تو میتوانی نان بخری؟ تا تو برگردی من میز را مرتب میکنم». این ، اهمیت بسیار زیادی دارد چرا که در این مرحله شما طرف مقابلتان را در راهکاری عملی برای حل مشکل وارد کرده و از تقویت رفتار درمانده او اجتناب میکنید.
سلام
این توضیحات شخصیت مرزی همون بیماری دو قطبی هست؟
کاربر عزیز سلام
با اینکه اختلال شخصیت مرزی شباهت های بسیار نزدیکی با بیماری دو قطبی دارد اما هر دو یک بیماری نیستند. اختلال دو قطبی یک نوع اختلال خلقی است اما بیماری شخصیت مرزی، چون شخصیت فرد را مورد توجه قرار می دهد، علائم پایدارتری دارد. در حالی که در اختلال دو قطبی، دو حالت متفاوت (افسردگی و شیدایی) کاملا از یکدیگر قابل تفکیک هستند و در حالات روحی فرد فراز و فرودهای خیلی شدید وجود دارد.