از هماکنون میتوانی به چشمانداز غربی شهر بنگری؛ آنجا که بزرگراهِ مادرِ شهر، تو را به گوشهای دیگر از دامنههای کوهستانهای شمالی میبرد و در میانه دشتی فراخ، رقص نور را لابهلای سازههایی میبینی که همتراز اقتصاد و بازرگانی، تو را در جایگاه یک گردشگر و تهرانگرد حرفهای به میزبانی مینشینند. بخواهی یا نخواهی، وسوسه میشوی با گذر از ترافیک و شلوغی آزاردهنده خیابانهای مرکزی و شمالی شهر بگذری و به میانه یک شلوغی دیگر بیابی که آرامش را به هدیه میدهد. گامزدن و تماشا در این جاذبه جدید گردشگری و تهرانگردی پایتخت، خاطرهای نو میآفریند؛ برای آنها که خاطرهبازی میکنند با شهر محبوب و قدیمیشان.
تهران؛ از تفریحگاه روزگار قاجار تا امروز؛ یک نگاه تازه
روزگاری، تهران به شرق و مرکز و جنوباش شناخته میشد؛ شمیران هم که در دامنههای آرامشبخش البرز، سودایی دیگر برای خود داشت. غرب تهران اما بیش از آن که به پایتخت و جاذبههایش آوازه داشته باشد، میانجی پیوند این شهر بزرگ با ییلاقهای آنسوی دشتی پهناور به شمار میآمد که به کرج خوشآبوهوا میرسید. 150 سال پیش ناصرالدین شاه، چهارمین حکمران قاجار در کاخ صاحبقرانیه در منطقه ییلاقی نیاوران در تالار جهاننمای این کاخ بر صندلی شاهانه مینشست و از همانجا تا حرم حضرت عبدالعظیم (ع) را میتوانست ببیند. میگفتند از همینرو بود که نام تالار را «جهاننما» گذاشته بودند تا استعارهای باشد از «تهران»ی که آن روزها «جهان» ایران به شمار میآمد. در همان روزگار بود که مردمان تهران برای رفتن به ییلاقات شمالی دارالخلافه ناصری، از روی «پل چوبی» میگذشتند تا از شهر بیرون روند و به سوی باغات خوش آب و هوای شمالی ره بسپارند «پل چوبی معبری بود بر خندق شمالی طهران، مابین پایتخت و ییلاق شمیران ... محل اتصال طهران قدیم و تهران مدرن. اینجا و اکنون، محله پل چوبی یادگار گذشته است. نامی بهجا مانده در قلب شهر پر هیاهو؛ محل رخداد عاشقانهای ناآرام». امروز پس از 150 سال که از آن روزگار میگذرد، اما نامی دیگر در پایتخت بر سر زبانها میافتد که از فراز بلندیهای غربی تهران، روشناییهای آن را را به تماشا میتوان نشست و «جهان» ایران، یعنی تهران را به روایتی دیگر دید؛ اگر روزگاری پل چوبی تهران قدیم و تهران آینده را به هم میپیوست، شاید اکنون این بزرگراه همت باشد که تهران امروز را به ابرشهر آینده بتواند پیوند دهد؛ انگار که قرعه میخواهد به نام این جاذبه جدید گرشگری تهران بیفتد؛ بازار بزرگ ایران! بزرگراه همت، هنگامی که در تهران پدید آمد، تفاوتی بزرگ در پایتخت بود؛ آن هم برای پایتختی که سالهای زیاد پس از ساخت و پایهگذاری مسیرهای گوناگون و بزرگراههایی که جنوب را به شمال میپیوستند، مسیری بزرگ به چشم ندیده بود که شرق را به غرب پیوند دهد. غرب تهران که زمانی به روستاها، باغها یا دشتی پهناور آوازه داشت و پایتخت را به منطقههای ییلاقی کرج و محدودههای پیرامونی آن میکشاند، با دگرگونیهایی که در سالهای اخیر پدید آمده است، راهی نو در تاریخ پایتخت دویست و سی سال ایران گشوده و نگاهها را بدانسو کشانده است.
سودای گردشگری و تهرانگردی به روایت تازه، در بازار بزرگ ایران
بازار بزرگ ایران، آنجا که خورشید واپسین اشعههای خود را بر آسمان پایتخت فرومیریزد و تهرانیها را بدرود میگوید، به زودی غوغایی برپا میکند. این مجموعه بزرگ اقتصادی، فرهنگی، معماری، تفریحی، ورزشی، دانشگاهی و هنری، اما از دریچه صنعت گردشگری، مخاطبانی ویژه به دامان غربی تهران روانه خواهد کرد؛ آنها که در پی «تفاوت»اند و «جاذبه»ای نو میجویند. جاذبههای گردشگری و تفریحی بازار بزرگ ایران، نه تنها فضا و گسترهای نو در پهنه گردشگری پایتخت میگشایند، که، تاریخ را بازآفریدهاند. اینجا، گویی بار سفر میبندی و به دامان رشتههای کوههای جوپار در جنوبیترین نقطه کویر مرکزی ایران، در کرمان، میروی؛ جایی که باغ شازده در ماهان در میانه کویری خشک، پردهها را آرامآرام به کناری زده و سرخوشانه، گوشهای از بهشت زمینی را مینمایاند. این باغ جذاب ایرانی از دیار کرمان بار سفر بسته و در بازار بزرگ ایران جای خوش کرده است. باغهای دیدار و کتاب، در کنار فضاهای تفریحی همچون شهربازی مدرن و دریاچه، به همراه گالری خودرو و پیست یخ، گردشگران و تهرانگردان را با منظومهای رنگارنگ از جاذبهها روبهرو میکند. بازار بزرگ ایران، در نگاه نخست، مجموعهای گسترده با کارکردهای اقتصادی و تولیدی در نظر میآید؛ واقعیت نهفته در این طرح کمنظیر ایرانی اما دری دیگر به سوی کارکردهای فرهنگی و تفریحی شهر بر بستر اندیشههای دیرینه فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی میگشاید. حضور در این بازار بزرگ، که برپایه اندیشه پیدایش بازار در فرهنگ ایرانی- اسلامی استوار شده است، نمایی نو از بازتاب نگرش سرخوشانه فرهنگ تفریح و سرگرمی پیش روی میگذارد.