2783
تبلیغاتی که دعوا راه می‌اندازند

تبلیغاتی که دعوا راه می‌اندازند

1396/09/07 بازدید1542
خانم‌ها مشغول شستن، پختن، میز چیدن، تزئین غذا، لباس پهن کردن و ... هستند. طوری در مورد لکه روی لباس حرف می‌زنند انگار قرار است برای همین لکه از پا دربیایند، در دورهمی‌های بزرگ زنانه برای پاک کردن یک ماهیتابه شرکت می‌کنند و خلاصه حسابی به این موضوعات مشغولند. آقایان اما در حال برگشتن از سر کار، مشغول بازی با بچه‌ها، گپ زدن، برداشتن در ظرف غذا و ذوق کردن به خاطر بو و طعم غذا و ... هستند. تبلیغات تلویزیون را می‌گویم، آن‌ها که روغن و پودر لباسشویی و این جور چیزها تبلیغ می‌کنند. دقت کرده‌اید شخصیت‌های هر کدام از این تبلیغات دارند چه کار می‌کنند؟
موضوع فقط تبلیغات تلویزیونی نیست، سریال‌های تلویزیونی هم تصویر مشابهی را ارائه می‌دهند.

این تصویرها از کجا می‌آیند و کجا می‌روند؟

همه ما اگر به تصویرهای ذهنیمان توجه کنیم، ته ذهنمان تصویری از یک زن خوب و یک مرد خانواده داریم. زنی که خانه‌اش مثل دسته گل است، از هر انگشتش یک هنر می‌ریزد و همه کارها را هم از جان و دل و با لبخند همیشگی انجام می‌دهد. زن خوب هیچوقت خسته نمی‌شود، هیچوقت دست رد به خواسته‌های افراد خانواده نمی‌زند و همیشه آماده خدمات‌رسانی است. از آن طرف، مرد، مرد است دیگر، روزها که سر کار است، شب‌ها هم خسته به خانه می‌رسد و باید یا سرش توی روزنامه باشد یا این که پای تلویزیون مشغول تماشای اخبار و فوتبال باشد. تازه الان نسخه جدید و به‌روزشان در خانه لبخند هم می‌زند و به خانمش "خسته نباشید" هم می‌گوید!
این تصویرهای فرو رفته در ذهن ما فکر می‌کنید چه تاثیری روی رفتارهای هر روز ما دارد؟


وقتی خانم خسته باشد، در جواب سفارش‌های یکی از اعضای خانواده بگوید که خودت این کار را انجام بده، یا انتظار داشته باشد که بقیه افراد خانواده بخشی از کارهای خانه را برعهده بگیرند، از آن تصویر خانم خوب خانه فاصله می‌گیرد. البته خیلی‌ها و نه همه، می‌پذیرند که دیگر دوره زمانه آن تصویرها گذشته و کسی آن‌طور زندگی نمی‌کند، اما همان‌ها باز وقتی دلگیر یا عصبانی می‌شوند، یا وقتی می‌خواهند امتیازی از طرف مقابل بگیرند یا حتی در دعوا وقتی می‌خواهند کار خود را بپوشانند و از طرف مقابل به جایش ایراد گرفته باشند، به این تصویر ذهنی مراجعه می‌کنند و غرهای شاید هرگز نزده را به زبان می‌آورند. مرد می‌گوید:
  •  تو که هیچوقت غذات آماده نیست!
  •  یه بار نشد من بیام خونه یه غذای گرم بی‌دردسر داشته باشیم!
  • مامان من که ازش اینقدر ایراد می‌گیری همیشه خونه‌اش مثل دسته گله، برق می‌زنه!
  •  نه که همه خونه‌ات مرتبه و روزی ده بار خونه رو تمیز می‌کنی، حالا میگی خسته‌ای حال نداری یه لیوان آب دست من بدی!
از آن طرف خانم به تصویر ذهنی‌اش از مرد مراجعه کند که شاید حتی با مرد زندگی خودش خیلی فاصله داشته باشد، اما خب، مرد است دیگر، همه این غرها به او می‌چسبد لابد:
  •  تو که تا میرسی پات رو میندازی روی پات و محو تلویزیون میشی، چمی‌دونی تو خونه چه خبره!
  •  تو که فقط بلدی بخوری و غر بزنی!
  •  شما مردا همه تون لنگه همید، لیوان آب هم باید داد دستتون!
  •  از بس تو خونه دست به سیاه و سفید نمی‌زنی یه بشقاب نمی‌تونی پیدا کنی!

تصویری که می‌سازیم و منتقل می‌کنیم


ما هر روز و هر لحظه داریم یک کار بسیار مهم انجام می‌دهیم، کاری که بیشتر وقت‌ها حواسمان به آن نیست.
وقتی حرفی می‌زنیم یا رفتاری از خود نشان می‌دهیم، چشمان ناظری داریم که دارند تعریف دنیا را از ما یاد می‌گیرند. اطراف ما کودکانی زندگی می‌کنند که چشمشان همیشه به ما است. ما برای آن‌ها تعریف می‌کنیم که زندگی یعنی چه، مردها چطوری هستند، زن‌ها چطوری هستند، آدم‌ها چه انتظارهایی از همسرشان می‌توانند داشته باشند، با همسرشان چطور می‌توانند رفتار کنند و ...
ساختن تصویری از دنیا برای کودک، از بزرگترین مسئولیت‌های والدین است.
شاید دانستن این واقعیت که تصویر دنیایی که در کودکی ساخته می‌شود به این راحتی‌ها در بزرگسالی تغییر نخواهد کرد، توجه‌تان را بیشتر جلب کند. در واقع خود شما همین الان دارید در دنیایی از باورهایی زندگی می‌کنید که در کودکی برای شما ساخته شده و هیچ‌جا در زندگیتان احساس نکردید که شاید درست نباشند. در اغلب موارد این باورها آنقدر ریشه‌ای و در ذهن ما بدیهی هستند که آن‌ها را زیر سوال نمیبریم و باور داریم که واقعا دنیا همین شکلی است که ما فکر می‌کنیم.
حواستان باشد، تصویر و باوری که از این دنیا داریم تعیین می‌کند چقدر تلاش کنیم، چه چیزهایی را حق خودمان بدانیم، از بقیه چه انتظاراتی داشته باشیم، با چه چیزهایی خوشحال شویم و چه چیزهایی ما را آزرده کند و خلاصه همه ارتباط‌ها و آینده ما را اگر نگوییم صددرصد، تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر قرار می‌دهد.
از همین الان، هر کاری که می‌کنید، هر حرفی که می‌زنید، از خودتان بپرسید دوست دارید فرزندتان همین باور را داشته باشد؟ اگر سر همسرتان فریاد می‌زنید، دوست دارید دخترتان هم وقتی بزرگ شد حق خودش بداند که سرش فریاد بزنند؟ اگر به شوهرتان اجازه می‌دهید خودش را در کارهای خانه شریک نداند، دوست دارید دخترتان در آینده کمک در خانه را حق خودش نداند؟ یا دوست دارید پسرتان هم مردی شود که هیچ‌یک از کارهای خانه از او برنمی‌آید؟

ارسال نظر شما

login captcha
2788

پربازدیدترین ها