نینی سایت: در قسمتهای قبل در مورد توضیح مرگ به کودک، سنین مختلف و میزان درک کودک از مفهوم مرگ، عوارض روانی و ناهنجاریهای بعدی مقابله با مرگ در کودکان صحبت کردیم. چند سوال و نکته ناگفته در این میان مطرح بود که در این مطلب به آنها میپردازیم.
ندا شیخی، دکترای روانشناسی در این سه مورد توضیحاتی میدهد؛
1. پنهان کردن مرگ عزیزان
گاهی اوقات پدرومادرها تصور میکنند که کودک آنها برخی از مسائل را متوجه نمیشوند و درکی از آنها ندارند در صورتی که این موضوع اشتباه است و مخصوصا در مورد دوری از یک عزیز آنها به خوبی متوجه موضوع میشوند و دلتنگی برای آن فرد دارند. بنابراین اینکه تصور کنیم در صورت اتفاق ناخوشایندی مانند مرگ نزدیکان این موضوع را از کودک مخفی کنیم و به کودک چیزی نگوییم یا دروغ بگوییم تا به این ترتیب از او محافظت کنیم، یک تصور نادرست است.
مخفیکاری باعث میشود که کودک منتظر آن فرد عزیز بماند در صورتی که این انتظار هرگز به سر نخواهد رسید و حقیقت این است که آن فرد هرگز برنخواهد گشت. به همین دلیل این انتظار باعث ناکامی در فرد میشود و واکنشهای مختلفی مانند افسردگی، خشم و رفتارهای تکانشی را ممکن است در کودک ایجاد کند.
اما اگر شما این موضوع را از کودک مخفی کردید و بعد گذشت مدت زمانی قصد بازگویی آن را داشتید، در این موارد حتما باید به صورت حضوری با مشاور مشورت کنند و با کمک و راهنمایی او مساله را با کودک در میان بگذارند. والدین یا اطرافیان کودک نباید به صورت دفعی یا ناگهانی این موضوع را با کودک در میان بگذارند. پس از این مرحله و بازگو کردن مرگ فرد مورد نظر به کودک نیز کار تمام نشده است و همچنان باید کودک را تحت نظر کارشناس به مدت 6 الی 8 ماه نگه داشت. البته این مدت با کاهش یا افزایش عکسالعمل و نتایج این موضوع در رفتار و روحیات کودک متغیر است. آنچه مسلم است اینکه متاسفانه این رفتار اشتباه اثرات نامطلوبی روی کودک به جا میگذارد اما با کمک کارشناس میتوان از شدت این شوک و آسیب کم کرد.
همچنین کودک ممکن است که دچار حملههای عصبی، تیکهای شدید یا خشم نسبت به کسانی که این موضوع را از او پنهان کردهاند بشود. همانطور که مشخص است، بازگو کردن این موضوع به مراتب آسیبهای کمتری نسبت به مخفی کردن آن دارد.
2. مرگهای دفعی و ناگهانی
برداشت کودک از مرگ و تعریفی که بزرگسالان از مرگ به او میدهند همیشه با مفهومی به نام پیری همراه است. به همین دلیل درک کودک از موضوع مرگ این است که وقتی انسانها پیر میشوند، میمیرند. اما اگر مرگ ناگهانی جوانی در اثر تصادف یا بیماری اتفاق بیفتد، چطور میتوان آن را به کودک توضیح داد؟ مشخص است که کار شما اینجا کمی دشوارتر است اما به هر حال میتوان با کمک گرفتن از مثالهای ساده از طبیعت خارج از اراده بودن برخی امور را برای کودک توضیح داد. بهتر است این کار را با مثالهای مثبت و وقایع خوب شروع کرد. مانند طلوع هر روزه خورشید و در پی هم آمدن روزها و شبها، تغییر فصول، افتادن برگها از درخت و اینکه هیچ یک از این امور در قدرت و اراده ما نیست و ما نمیتوانیم جلوی آنها را بگیریم. سپس در کنار این مثالها میتوان حوادث و اتفاقات ناگوار را نیز توضیح داد. اتفاقاتی که خوب و خوشایند نیست اما خارج از اراده و انتخاب ما هستند.
نکتهای که در اینجا باقی میماند این است که با توضیح مرگهای ناگهانی آیا این نگرانی در کودک پیدا نمیشود که خودش و پدرومادرش نیز همیشه در معرض خطر هستند و ممکن است با وجود جوان و سالم بودن مرگ به سراغ آنها بیاید؟ حقیقت این است که مواجهه با مرگ یک چاقوی دولبه است؛ بخشی مثبت که باعث التیام و دلداری کودک در مقابل این غم بزرگ میشود و بخشی منفی که او را متوجه این عاقبت محتوم و گریزناپذیر میکند. باید توجه داشته باشید که هدف ما از بین بردن بخش منفی نیست، هدف این است که آسیب را تا چه حد میتوان کم کرد و به حداقل رساند.
3. نزدیکان و عزیزان
نکته مهم این است که هر چه هم پذیرش مرگ برای کودک سخت باشد نباید بازگویی حقیقت به او را پنهان کرد یا به تاخیر انداخت. برای کمک به گذران این دوران کودکان اغلب تمایل دارند بیشتر با یکی دیگر از اعضای خانواده (غیر از والدین) که رابطه نزدیکی با آنها دارند، مانند عمو، عمه یا دایی همراه باشند و در کنار آنها باشند. بهتر است والدین این اجازه را به آنها را بدهند تا با کسانی که دلبستگی بیشتری به آنها دارند سپری کنند. این وضعیت موقتی است و باعث میشود حالت غم و اضطراب و غصه و از دست دادن کاهش پیدا کند.
اما اگر کودک دچار مشکلات روحی شد میتوانید با کمک مشاور یا استفاده از راههایی مانند گروه درمانی، گوش دادن به کودک و ... که در این مطلب آنها را شرح دادهایم این عوارض را کاهش دهید.