نینی سایت: کودکان پر از سوال هستند؛ سوال درباره همه اتفاقات و ابزارهایی که در اطرافشان وجود دارد. درباره اینکه چرا این کار اشتباه است و چرا آن کار دیگر خوب و درست است؟ والدین هم سعی میکنند با صبوری و با زبانی قابل فهم علت این درست و نادرستی را که مفاهیم انتزاعی هستند و توضیح آنها برای کودکان دشوار است، برای او توضیح دهند.
اما درک کودک از درست و نادرست و رفتار خوب و بد چیست؟ آیا او مانند یک بزرگسال میداند که دروغگویی همیشه بد است؟ اینها سوالاتی بود که از ندا شیخی، دکترای روانشناسی میپرسیم و او در ابتدا میگوید:دریافت و تصور کودکان از مفاهیم انتزاعی همچون خوب و بد و درست و نادرست با آنچه بزرگسالان دارند، متفاوت است. کلبورت نظریه معروفی در این زمینه دارد. این روانشناس میگوید بچهها قوانین و مفاهیم انتزاعی مانند خدا و منابع قدرت و خوبی و بدی را به صورت بزرگسالان درک نمیکنند. در بین سنین 4 تا 10 سالگی آنچه کودک درک میکند سود یا زیان است. در حقیقت او به سود یا زیان ظاهری که هر امری در پس خود برای او خواهد داشت توجه میکند.
این روانشناس در ادامه توضیح میدهد: بچهها به جای مفهوم کار خوب یا بد به پاداش یا تنبهی که هر کاری برایشان در پی دارد توجه میکنند. کاری که تشویق برای آنها در پی داشته باشد خوب و درست است هر چند که راه رسیدن به این تشویق راه درستی نباشد. مثلا کودکان حاضرند در مورد کار خوبی که انجام ندادهاند دروغ بگویند تا صرفا از طرف والدین تشویق شوند و برایشان نادرستی کاری که میکنند، مطرح نیست. همین طور در مورد تنبیه، برای آنها ضرر دارد و نباید کاری که تنبیه در پی دارد را دنبال کنند حتی اگر کار درستی باشد. به عنوان مثال آنها حاضر نیستند به اشتباهی که انجام دادهاند اقرار کنند چون از تنبیه و خشم والدین در هراسند. بنابراین وقتی برای آنها توضیح میدهیم که باید همیشه راست گفت حتی اگر این راستگویی به ضرر تو باشد، درک این مساله کمی برای کودک دشوار است. هر چند این موضوع نباید مانع از آموزش ارزشهای اخلاقی باشد.
ندا شیخی، دکترای روانشناسی در ادامه به مرحله بعدی ارزشها در نزد کودکان میپردازد و اظهار میکند: مرحله بعدی که کودکان در مواجهه با منابع قدرت به آن وارد میشوند، از سن 10 تا 13 سالگی است. برای بچههای در این سن جلب توجه بسیار مهمتر از پاداش میشود. کودکان در این سن دوست دارند که مورد حمایت و توجه منابع قدرت باشند و از نظر آنها پدرومادر، خدا، معلم و امثال آنها منابع قدرت به شمار میروند. به همین دلیل کودک در این برهه زمانی به دنبال جلب رضایت و گرفتن تشویق و تحسین است و تایید این افراد برای او اهمیت زیادی پیدا میکند. همزمان رفتارها و مفهوم خوب و بد برای کودک نیز بر همین اساس طبقهبندی میشود و هر چیزی که باعث جلب توجه به او شود ارزش شمرده میشود و هر چه که توجه و تحسینی برای او در پی نداشته باشد، حتی اگر مفید و درست باشد، ارزش چندانی برای او ندارد.
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین