نینی سایت: نداسادات بنیکمالی/ در خبری آمده بود که مردی با خیانت به همسرش از او و خانوادهاش کلاهبرداری کرده است. یا خبر دیگری که میگفت فرد میانسالی در یکی از ایستگاههای متروی تهران خود را به روی ریلها انداخت. در خبرها آمده بود.....
روزی نیست که روزنامه را ورق بزنید و در صفحات حوادث آن با خبرهایی از این دست روبهرو نشوید. از درگیریهای خانوادگی که منجر به مرگ میشود تا تجاوز، آدمربایی و.... سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که بر سر روح و روان جامعه ما چه آمده که هر روز در گوشهگوشه آن شاهد اتفاقاتی این چنین هستیم.
این موضوع زمانی اهمیت بیشتری مییابد که بدانیم افزایش نیازهای اجتماعی و بهداشتی، از دست رفتن شغل و کاهش قابلیت تولید، ازهمپاشیدگی خانواده، طلاق، افزایش میزان جنایات، بزه و کاهش امنیت عمومی، مرگومیر زودهنگام و... ناشی از تأثیر مستقیم اختلالات روانی بر جامعه است.
برای پاسخ به این سوالها به سراغ علیرضا احمدیان، دکترای تخصصی مشاوره رفتیم و با او درباره تعریف اختلال روانی، تبدیل آن به بیماری و دلایل افزایش آن به گفتوگو نشستیم.
اختلال روانی چیست؟
اختلال روانی به دلیل ماهیت پیچیده و انتزاعی بهسختی تعریف و استانداردی برای تبیین دارد؛ چراکه سازههای زیربنایی آن برخلاف سازههای علوم دیگر مانند قوانین فیزیکی، شیمیایی، ریاضی و ... در قالب یک مفهوم علمی قابل جمعبندی نیست. بلکه دانش و متغیرهای دانش با این همه تبیینها و مفهومسازیهای جدید تازه در ابتدای راه خود است و در سطح بینالملل نیز برای تعریف و شاخصگذاری دقیق آن تعارض و اختلافنظر زیادی وجودی دارد. اما در مجموع میتوان به یک تعریف مختصر و رویهای رسید که مورد اجماع متخصصان باشد. تعریفی به این شکل و کیفیت که «اختلال روانی، سندرم یا مجموعهای از رفتارهای نابهنجار است که با ناراحتی، ناتوانی یا افزایش خطر بروز مشکلات همراه خواهد بود.»
چگونه اختلال تبدیل به بیماری شخصیتی میشود؟
این مکانیسم تبدیلی، از خیلی از قواعد و روال مرسوم و قابل پیشبینی پیروی نمیکند و خود نیز مورد مناقشه است. اما معمولا اینطور است که پس از اینکه بیماریهای روانی مانند اضطراب، افسردگی، وسواس و... در فرد درماننشده و قابلیت انطباق سالم نیافته و به شیوهای غلط و غیراستاندارد (مثلا از طریق مکانیسم دفاعی ابتدایی و یا حتی پیشرفته) اطفا و مهار میشوند متأسفانه تبدیل به سازههای شخصیتی آسیبزا تبدیل شده و فرد را دچار مشکلات متعدد و آسیبزای شخصیتی میکند و تمام اینها در نهایت تبدیل به سبک زندگی فرد میگردد.
آیا شاهد افزایش اختلالات روانی در جامعه هستیم؟ چرا؟
معتقدم به دلیل تغییر سبک زندگی فرهنگی، روانی-عاطفی، شغلی-اقتصادی، اجتماعی، زیستی، خانوادگی و... ایرانیان ما امروز شاهد شدت و تنوع اختلالات روانی شدهایم که درگذشته رواج نداشته و یا بسیار ناچیز بروز و شیوع داشتهاند. لذا تغییر این الگوهای خیلی پیچیده زندگی که بهخصوص اعتقاد دارم در درجه اول تغییر پارادایمهای اقتصادی و سبک زندگی شغلی (که البته بخش عمدهای از آن متأثر از سبک تفکر و مدل زندگی مصرفگرا و غربی است) نوعی مکانیسم ذهنی را تولید کرده که برآیند آن سبب افزایش و تشدید مشکلات روانی (رزونانس) در بین شهروندان ایرانی شده است. به نظر من نباید نقش عامل اقتصادی را در فروپاشی بخشی از نظام خانوادگی، دوریهای عاطفی و انزوای خویشاوندی، تنشهای روزانه و اختلافات کاری، خستگی و فرسودگی روانی، طلاق و حتی خیانت زناشویی نادیده گرفت. هرچند این پارادایم ممکن است در فرهنگ و بافت دیگر جوامع متفاوت باشد؛ ولی در حال حاضر این فرایند در تشدید سبک زندگی آسیبزای ایرانیان بهوضوح دیده میشود.
شایعترین اختلالات روانی در جامعه ما کدامها هستند؟
باید مطالعات علمی پاسخگوی این موضوع باشند و یک سری تحقیق قوی و جامعِ همهگیرشناسی ملی صورت پذیرد. من معتقد هستم نباید بدون زمینه علمی نظر دهیم. چراکه این نظر خود آسیبزا و تلقین کننده است و افکار اجتماعی و متخصصان را منحرف میسازد. اما از روی شواهد کلینیکی و برخی مطالعات ناقص و محدود میتوان گفت افسردگی مزمن و خفیف، اضطراب، وسواسهای فکری-عملی، برخی کلاسترهای اختلالات شخصیت و البته مشکلات بین فردی و زوجی مانند تعارض و اختلاف، طلاق، پیمانشکنی عاطفی(که بهتازگی اندکی رواج یافته) را میتوان از جمله مشکلات رایجتر دانست.