نینی سایت: همیشه از اطرافیان شنیده بودم که مادر شدن حس قشنگی است اما تا وقتی خودم تجربه نکرده بودم باورم نمیشد که اینقدر زیباست! مخصوصا اگر یک دختر شیرینزبان داشته باشی که هنوز نمیتواند کامل صحبت کند اما مثل ور ور جادو حرف میزند و سعی میکند همه چیز را برایت توضیح بدهد. فرشته کوچولوی من 2 سالش تمام شده و بعضی وقتها فکر میکنم اگر نبود، من و پدرش چطور باید زندگی میکردیم.
دختر کوچولویم تمام روز من را پر میکند. یک روز در میان پیشش هستم چون بعضی روزها باید بیایم سرکار. روزهایی که میروم سرِ کار، زحمت نگهداری از او با مادرم است که البته خیلی هم از این موضوع راضی است. نوه و مادربزرگ با هم حسابی خوش میگذرانند. اما آن روزهایی که در خانه و پیش دخترم هستم سعی میکنم تلافی روزهایی که نیستم را در بیاورم. بنابراین تمام دقایقم را به دخترم اختصاص میدهم.
در طول روز با هم فعالیتهای مختلفی انجام میدهیم؛ مثلا کاردستی درست میکنیم. برای کاردستیهایش یک دفترچه درست کردم که آنها را داخلش می چسباند. یادم است اولین بار اشکال هندسی را برایش میبریدم و او میچسباند روی مقوا. هر شکل هندسی را باید روی خودش میچسباند. خیلی خوب از عهده این کار برآمد. آن روز خیلی خوشحال شدم و گفتم خدایا شکرت چقدر این دختر باهوش است. لذت داشتن یک بچه باهوش را خیلی از پدر و مادرها چشیدهاند. دیدن این که کودک در یادگیری سریع پیشرفت میکند، احساس بینظیری است.
دخترم بازی در استخر توپ را هم خیلی دوست دارد. دارم سعی میکنم همانطور که بازی میکند، با رنگها هم آشنا شود. همسرم میگوید الان خیلی زود است برای این کار اما نظر من با او فرق دارد. یک ساعتی از روز را اختصاص دادهام به تماشای برنامههای مورد علاقهاش و یک ساعت هم به پیادهروی البته جز روزهایی که هوا آلوده است.
فکر میکنم نوشتن خاطرات این روزها خیلی جذاب و شیرین باشد. ثبت لحظه به لحظه این روزها و یادآوری مجدد این دقایق چقدر لذت بخش است. بعدها دخترم با خواندن این نوشتهها، از این که مادرش تک تک لحظات با او بودن را با دقت و علاقه، ثبت کرده خوشحال خواهد شد.
مامان ژوانا
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین