نینی سایت: چند روزی است که حرکات ریز و درشت تو را حس میکنم و چنان حظی میکنم که خدا میداند. حس عجیب و خوبیست و تو این حس را به من دادهای. حس میکنم ماهی کوچک درون تنگ دلم بالا و پایین میرود و برای ابراز وجود، در تنگ حرکت میکند و میرقصد. حس میکنم مثل بچگیها که برای خودمان خانهسازی میکردیم و اتاق خودمان را بزرگ و بزرگتر درست میکردیم و آماده بازی میشدیم، تو هم درون من برای خودت خانهای ساختهای و آن خانه را بزرگ و بزرگتر میکنی... تا وقت بازی کردنت برسد. نمیدانی چه حس عجیبی بود وقتی پای کوچکت را به شکمم کوبیدی و من در آن لحظه حتی نفس هم نکشیدم تا کامل حسات کنم و شوق مادرانه در وجودم بپیچد. این حرکتهای روزانه تو من را به سمت آینده هل میدهد و هر روز منتظرتر میکند تا تو را بغل کنم و ببوسم. به هر کس میگویم، میگوید که این شیطنتهایت نشانه سلامتی و خوبی توست. میگویند اگر حرکت نکنی باید نگران شوم. حاضرم تا لحظه به دنیا آمدنت شکمم کیسه بوکسات شود. نمیدانم مادران دیگر کی و در چه لحظهای تکان خوردن کودکشان را حس کردند و در آن لحظه به چه فکر کردند و حسشان چه بود؟
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین