نینی سایت: شاید شما هم درگیر این شرایط شده باشید: سرپرست خانواده از کارش اخراج شود یا به هر دلیلی مجبور به ترک کارش شود. شاید هم کارفرمایش ورشکست و محبور به تعطیلی کار شود؛ فرقی ندارد. نتیجه یکسان است. مردی از کارش بیکار شده، کسی که مسوول سرپرستی خانواده و تامین مالی آنهاست دیگر قادر نیست به انجام وظیفهاش بپردازد. آن هم در شرایط اقتصادی امروز که معیشت خانوادهها به سختی میگذرد!
احتمالا نخستین واکنش طبیعی ما در چنین شرایطی ترس است. ترس از اگرهایی که پیش رویمان است؛ اگر زمانی طولانی موفق به یافتن کار دیگری نشود... اگر بیکاری و در خانه نشستن برایش تبدیل به یک رویه معمول شود... اگر مخارج پیشبینی نشده و بیماری اتفاق بیفتد... و غیره. مجموع این ترسها ممکن است باعث شود که برخورد ما با این شرایط یا سرپرست خانواده روند نادرستی را در پیش بگیرد. مثلا همسرمان را شماتت کنیم که اصلا چرا از ابتدا دنبال کار بهتری نرفته است یا اینکه باید تحت هر شرایطی در کارش باقی میماند و آن را حفظ میکرد. عدهای نیز برخوردی کاملا متفاوت را انتخاب میکنند و از تمام مخارج و تفریحات خودشان و فرزندانشان صرف نظر میکنند مبادا آب در دل همسرشان تکان بخورد و این طور سعی دارند حمایت خودشان را به او اعلام کنند؛ اما در عوض تمام بار استرس و نگرانی این جریان را به تنهایی تحمل میکنند. اما واقعا کدام روش درست است؟
درباره شیوه برخورد با این موقعیت با دکتر محمد رضابیگی، روانشناس بالینی صحبت کردیم. او در باب تشریح این موضوع گفت: این مساله در شرایط مختلف جنبههای متفاوتی به خود میگیرد و وابسته به هر موقعیتی باید عکسالعمل مناسب نشان داد زیرا بیکاری به دلایل متفاوتی اتفاق میافتد (مثلا مشکلات شخصیتی فرد، اعتیاد، نامناسب بودن شرایط کار و...) پس بالطبع میتواند عواقب متفاوتی هم داشته باشد. اما بیایید شرایطی معمول و نرمال را در نظر بگیریم که فرد به دلایلی خارج از اراده یا مشکلات شخصی از کار بیکار شده باشد یعنی نقش و تقصیر غالبی در این بیکاری نداشته باشد. در این شرایط نیز به هر ترتیب این مساله خانواده را با مشکل مواجه میکند.
این روانشناس درباره واکنش خانوادهها و تفاوت این واکنشها توضیح داد: واکنش متفاوت خانوادهها به این مساله بستگی به بنیان آنها دارد. برخی خانواده در برخورد با این مساله دچار بحران شده و روابط اعضای آن تحت تاثیر این مساله دچار تنش میشود. که این خود باعث بیشتر تحت فشار قرار گرفتن مرد خانواده، حل نشدن مساله به نحو منطقی و در نهایت تداوم وضعیت خواهد شد. اما در مقابل خانوادههایی وجود دارند که در شرایط اضطرار روابطشان مستحکمتر میشود. در این خانوادهها حل مسایل اینچنینی باعث تقویت بیشتر روابط و همبستگی آنها میشود. به عبارت دیگر، برخورد افراد با این موضوع باعث میشود که تهدید به فرصت بدل شود. این که این دو نوع خانواده چه مسیری را طی کردهاند که این تفاوتها ایجاد شده است نیاز به بحث طولانی دارد.
دکتر رضابیگی درباره راهکارهای مناسب مواجهه با این شرایط به شرح چند نکته پرداخت: به خانوادهای که به تازگی دچار این وضعیت شده نکات سادهای را میتوان یادآوری کرد که البته قابل تاملاند:
* به جای اینکه بگوییم: مرد خانواده بیکار شده یا کارش را از دست داده؛ بگوییم: مرد خانواده مدتی زمان لازم دارد تا شرایط کاری بهتری فراهم کند.
* نگاه مثبت به مساله توان مقاومتی خانواده را بالا خواهد برد.
* حتیالامکان تغییری در برنامههای خانواده از جمله مهمانیها و تفریحات داده نشود، فقط باید توجه به هزینهها مدیریت شوند.
* باید نگاه به موضوع بیکاری سرپرست خانواده این طور باشد که این مساله مشکل مرد نیست، مساله کل خانواده است؛ پس کسی در این میان مقصر نیست.
* در این شرایط جایگاه و وظایف و مسولیتها تغییر نکنند. بلکه اعضای خانواده با حفظ جایگاه و احترام متقابل به همدیگر برای عبور از این دوره کمک کنند. اگر از احترام پدر کاسته شود و مثلا مادر جایگاه پدر را در خانواده اشغال کند و مسولیتهای او را به عهده بگیرد، به تداوم و طولانی شدن شرایط کمک خواهد کرد.