نینی سایت: یادتان باشد کودکان همواره شما را زیر نظر دارند و همان کاری را انجام میدهند که از شما سر میزند. درحقیقت کودک با دنبال کردن رفتارهای شما در صدد است تا سرنخهایی برای بروز رفتارهای مختلف در محیط اطرافش پیدا کند تا از این طریق بتواند با دنیای پیرامونش ارتباط برقرار نماید. پس میتوان گفت کودکان آینه تمام عیار رفتارهای روزمره والدین هستند. شما مدل اوهستید پس از این فرصت استثنایی بهترین بهره را برده و به هدایت رفتاری او بپردازید. به یاد داشته باشید آنچه که انجام میدهید معمولا خیلی مهمتر از آن چیزی است که به زبان میآورید. اگر دوست دارید کودکتان از لفظ محترمانه «لطفا» استفاده کند، خود نیز آن را به زبان بیاورید. اگر آرزو دارید کودکتان با صدای بلند صحبت نکند، ابتدا خود تلاش کنید تا آرام و شمرده صحبت کنید.
یادتان باشد همواره به کودکتان نشان دهید که چه احساسی دارید. با او صادق باشید و با صداقت به او بگویید که رفتارش چه اثری بر شما میگذارد. این کار به کودک کمک میکند تا متوجه شود که هر رفتاری که مرتکب میشود، چه خوب و چه بد، چه اثری بر شما و احتمالا اطرافیان میگذارد. بدین وسیله به او میفهمانید که برای او مانند یک آینه تمام عیار هستید. این کنش و بر هم کنش را «همدلی» مینامند. کودکان از سه سالگی به بعد مفهوم همدلی را درک میکنند و میتوانند همدلی واقعی را بروز دهند. بنابراین با گفتن چنین جملهای «ناراحت هستم چون اینجا آنقدر شلوغ و پر سر و صداست که نمیتوانم با تلفن صحبت کنم» شاید به ظاهر جمله ساده و پیش پا افتادهای به زبان آورده باشید اما واقعیت این است که کودک به اینکه «شما» ناراحت هستید توجه دارد و بدین ترتیب این شانس را دارد که از منظور شما امور و اتفاقات مختلفی نظیر شلوغ بودن محیط را درک کند.
یادتان باشد که باید شکارچی خوب لحظهها باشید. هر لحظه ای که کودک کار مثبت و پسندیدهای انجام میدهد، در همان موقع وارد عمل شده و او را تشویق و به ادامه انجام آن کار دلگرم کنید. پس هر گاه که کودک رفتاری مطابق بر خواسته و تمایلات شما انجام داد، لحظه را غنیمت شمرده و با بیان جملات مثبت و آکنده از تشویق، به او بفهمانید که این همان چیزی است که مد نظرتان بوده است. به عنوان مثال از جملاتی نظیر «خیلی خوبه، عالی بازی میکنی» و «من واقعا شیوه بازی کردنت را دوست دارم» استفاده کنید. البته زمان استفاده از این جملات نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. فرض کنید کودک در حال چیدن بلوکهای بازی بر روی هم است. چه بهتر که تشویق کودک را در حین چیدن بلوکها انجام دهید تا اینکه منتظر بمانید بلوکها ناگهان فرو بریزند و بگویید: آهای، مراقب باش! چنین واکنش مثبتی تحت عنوان «تشویق توصیفی» شناخته میشود. توصیه میشود که به ازای هر یک اظهار نظر منفی، 6 تشویق توصیفی به زبان آورید. مطالعات روانشناختی نشان میدهد نسبت 6 به یک، یک نسبت طلایی است که در خود تعادل پایداری دارد. یادتان باشد اگر کودکان در برابر انتخاب بین «عدم توجه» و «توجه یا نظر منفی» قرار بگیرند حاضرند گزینه دوم را قبول کنند حتی اگر منفی باشد!
یادتان باشد خود را هم اندازه کودکتان پایین بیاورید. در کنار کودکتان زانو بزنید یا به حالت چمباتمه درآیید. چنین کارهایی در واقع ابزاری قدرتمند برای برقراری ارتباط مؤثر با آنها محسوب میشود. وقتی خود را هم سطح کودکانتان میکنید، حتی اگر این کار ظاهری و تنها در قالب خم شدن یا نشستن بر روی زمین باشد آنگاه این امکان را خواهید داشت تا با آنها هم فکر و هم آهنگ شوید. با این کار به آنها این فرصت را میدهید که بر روی خواستهها و تمایلات شما متمرکز شوند و به بیان کلی «بفهمند که چه چیزهایی از آنها میخواهید» پس به خاطر داشته باشید اگر توانستهاید آنقدر به کودکتان نزدیک شوید که توجه کامل شما را به خود جلب کند، نیازی نیست که از او بخواهید به شما نگاه کند.
یادتان باشد به کودک بگویید که «حرفهایت را میشنوم» در علم روانشناختی کودک، مفهومی به نام «گوش دادن فعال» وجود دارد. این هم یکی از ابزارهای کاربردی کودکان است تا بتوانند با احساسات خود کنار بیایند. معمولا کودکان به دفعات دچار سرخوردگی میشوند به خصوص زمانی که نمیتوانند درونیات خود را به خوبی و همان طور که دوست دارند از طریق جملات بروز دهند. بدون شک کودک در آن لحظه فکرهایی در سر دارد و اگر شما بتوانید جملاتی را به زبان بیاورید که نشان دهد تلاشی در راستای درک بهتر و خواندن ذهن آنهاست، آنگاه این واکنش شما، به کودک کمک میکند تا بر بخش قابل توجهی از تنشهایش غلبه کند. در عین حال کاری کردهاید کارستان زیرا او حالا احساس احترام و راحتی بیشتری میکند. حتی از این طریق بخش قابل توجهی از بداخلاقیها و رفتارهای تند او را خنثی میکنید.
یادتان باشد سر قولتان بمانید. در برخورد با کودک به هر چیزی که به زبان میآورید و در قالب قول و تعهد ابراز میکنید پایبند بمانید حتی اگر آن قول، قول خرید یک بستنی باشد. وقتی به تعهدتان پایبند باشید، فرقی نمیکند خوب یا بد، کودک به شما اطمینان کرده و برایتان احترامی خاص قائل میشود. پس اگر به او قول میدهید که پس از جمع کردن اسباب بازیهایش برای گردش به خارج از خانه بروید، مطمئن شوید که کفش پیاده رویتان در دسترس است چون کودک از همان لحظهای که این قول را از شما گرفته به گذر زمان فکر میکند و تلاش میکند تا در اولین فرصت مقابل در منتظر شما باشد. همچنین میتوانید عمل کردن به قولتان را به شیوه دیگری نیز نشان دهید. مثلا اگر به کودک میگویید که درصورت ادامه بازی در کتابخانه، آنجا را ترک خواهید کرد، واقعا خود را برای ترک کتابخانه آماده کنید. در صورت بروز چنین شرایطی کوچکترین تردیدی به خود راه نداده و بلافاصله آنجا را ترک کنید تا کودک متوجه شود شما به عنوان والدینش تا چه حد به حرفی که میزنید پایبند هستید. هرچه سریعتر و صریحتر این واکنش را از خود بروز دهید و نشان دهید که برای حرف و قول خود ارزش زیادی قائل هستید، کودک هم در سایر موقعیتها بر روی حرفتان حساب میکند. در این صورت (از بعد روانشناختی) کودک به طور غیر مستقیم و ناخودآگاه احساس امنیت بیشتری میکند زیرا خود را در محیطی میبیند که تقریبا بسیاری از اتفاقات آن قابل پیش بینی هستند.
یادتان باشد کاری نکنید کودک زیاد وسوسه شود. لحظاتی را تصور کنید که بر اساس یک عادت قدیمی با عینک احتمالا گران قیمت خود بازی میکنید و این درحالی است که توجه اصلیتان به کتابی است که در دست دارید. اما در واقع خبر ندارید که کودکی که کمی آن طرفتر نشسته نه به این فکر میکند که این عادت قدیمی شماست بلکه خود را در لحظاتی تصور می کند که عینک شما را در دست گرفته و با آن بازی میکند. برای او دشوار است که درک کند نباید با چنین وسایل حساس و احتمالا گران قیمتی بازی کند. پس این شما هستید که میتوانید شانس اکتشافات پرهزینه اما معصومانه را به حداقل برسانید.
یادتان باشد قبل از وارد شدن به درگیریها خوب فکر کنید. خیلی راحت میتوانید ابتدا فکر کنید که آیا ارزش آن را دارد که وارد هر دعوا یا موضوع جنجالی شوید که کودکتان یک پای آن است؟ قطعا همیشه اینگونه نیست. اما موضوع مهم این است که شما با ورود به هر موضوع بحث برانگیزی که شاید از نظر شما مهم و از نظر دیگران کم ارزش است، بر پیچیدگی و التهاب اوضاع دامن می زنید. وقتی وارد چنین بحثی میشوید به قطع یقین از کلماتی با بار منفی نظیر «نه» و «نکن» استفاده میکنید. اما قبل از این کار کمی مکث کرده و از خود بپرسید که «آیا باید دخالت کنم؟» در واقع سعی کنید ابتکارعمل را در دست گرفته و با عدم دخالت در تمامی مباحث و مشاجراتی که کودک هم در آن حضور دارد به حفظ آرامش اوضاع کمک کنید. این درست که قوانین مهم هستند اما استفاده از آنها زمانی ارزش زیادی دارد که «واقعا مهم باشند».
یادتان باشد در برابر غر زدن محکم باشید. کودکان دوست ندارند که عنصری آزاردهنده در خانواده باشند. وقتی برای به دست آوردن چیزی به غر زدن متوسل میشوند و شما به عنوان والدین خیلی زود از موضع منفی خود کوتاه میآیید در واقع فرآیند خطرناکی را آغاز کردهاید که در نهایت دودش هم به چشم خودتان و هم کودکانتان میرود. یادتان باشد «نه» یعنی «نه» و معنی دیگری نظیر «شاید» ندارد. پس اگر در برابر زیاده خواهی کودک ایستادگی کردید، این مقاومت را تا انتها ادامه دهید زیرا با کوتاه آمدن از موضع «نه» خود درحقیقت کودک را گستاختر کرده و به او نشان میدهید که در مرتبه بعدی چگونه رفتار به مراتب گستاخانهتری داشته باشد. هر بار که این اشتباه را مرتکب شوید، کودک بیشتر از قبل غر زده تا بدین ترتیب شانس خود را برای به دست آوردن هر آنچه که میخواهد امتحان کند.
یادتان باشد مسایل را مثبت و ساده در نظر بگیرید. اگر بتوانید خواستههایتان را با بیانی ساده و به دور از پیچیدگی بیان کنید، کودک نیز خیلی سریعتر متوجه انتظاراتتان میشود و اتفاقا این همان چیزی است که از فرزند خود انتظارش را دارید. پس هنگام عبور از عرض خیابان با بیانی ساده و به دور از تنش به او بگویید: «دستم را بگیرد تا با هم از عرض خیابان عبور کنیم». بیان انتظارات و دستورها به زبانی ساده روشن موجب میشود تا کودک هم با شما همفکر شده و در راستای همان خواسته عمل کند. چه خوب است از فعلهای مثبت استفاده کنید. مثلا به جای گفتن «در را باز نگذار» از «لطفا در را ببند» استفاده کنید.
یادتان باشد هر مسؤولیتی پیامدی به همراه دارد. همزمان با رشد کودک به او مسؤولیتهای بیشتری بدهید. در واقع شما با این کار مسؤولیت بیشتری برای رفتارهایی که از خود بروز میدهد به کودک می دهید و این فرصتی جدید است که تاکنون شانس امتحان کردن آن را نداشته است. در عین حال میتوانید شانس تجربه کردن عواقب این رفتارها را نیز به کودک بدهید. به عنوان مثال اگر کودک فراموش کرد که ظرف غذای خود را به مدرسه ببرد، او آن روز گرسنه خواهد بود. یادتان باشد این گرسنگی برای کودک است و در واقع نتیجه عملی است که خود مرتکب آن شده است. نگران نباشید با یک بار غذا نبردن به مدرسه اتفاقی برای سلامتی کودک روی نمیدهد. خیلی مواقع ما ناخواسته و در حالی که نیت خوبی داریم، به کودک ضربه می زنیم زیرا اجازه نمیدهیم عواقب کار خود را مشاهده و درک کند.
یادتان باشد کاری کنید که کودک احساس کند فردی مهم است. کودک از اینکه عضوی از خانواده است و میتواند در انجام کارهای مختلف مشارکت داشته باشد حس بسیار خوبی دارد. برای کمک کردن به او و وارد کردنش به این مرحله مهم، از کارهای کوچک شروع کنید، کارهایی که میدانید از عهده انجام آنها برمیآید. کودک از بودن در کنار سایر اعضای خانواده که همگی مشغول انجام کارهایی برای خانه هستند احساس غرور میکند. اگر بتوانید در خلال این انجام وظایف، کمی هم آموزش به او بدهید خواهید دید که در دفعات بعد، همان کار را با چه مهارتی انجام میدهد. بدین ترتیب حس اعتماد به نفس کودک ارتقا یافته تا آنجا که حالا میتواند به شما هم کمک کند.
یادتان باشد هر ازگاهی حس شوخ طبعی داشته باشید. شوخ طبع بودن یکی از راههای خنثی کردن تنشها و ناراحتیهای ناشی از مشاجرات است. بد نیست در اینگونه شرایط خاص و بحرانی وانمود کنید که یک غول یا هیولای بزرگ هستید که میخواهید اطرافیان را قلقلک دهید. البته باید حواستان باشد که شوخی و تفریحی که کودک تصور کند خوشایندش نیست، کمکی به حل موضوع نخواهد کرد و حتی ممکن است بر وخامت اوضاع بیفزاید.