وقتی کودکان عصبانی می شوند، برای بیشتر ما تحمل این وضعیت بسیار سخت است. هیچ کدام از ما کامل نیستیم اما تمام تلاشمان را می کنیم که پدر و مادر دوست داشتنی باشیم اما چرا فرزندان ما به این شکل عصبانی می شوند؟
بسیاری از والدین کودک عصبانی و خشمگین را برای کسب آرامش به اتاقش می فرستند. غیر از این چه کاری می توانیم انجام دهیم؟ مطمئنا وقتی کودک از کوره در می رود زمان مناسبی برای استفاده از منطق نیست. این شرایط برای آموزش یا درخواست معذرت خواهی از کودک به هیچ وجه مناسب نیست. فرزند شما برای آرام شدن به زمان نیاز دارد.
اگر او را به اتاقش بفرستید، احتمالا موقتا آرام خواهد شد. او همچنین این پیغام روشن را دریافت خواهد کرده که عصبانیتش پذیرفته شده نیست و برای مدیریت احساسات ترسناکش باید به خودش اکتفا کند و ما نمی دانیم چطور باید به او کمک کنیم. او به عامل اصلی عصبانیتش پی نخواهد برد و به جای آن عصبانیتش را سرکوب می کند که باعث می شود احساس خشمی که دارد دیگر تحت کنترل آگاهانه او نباشد و دوباره به زودی فوران خواهد کرد. پس تعجبی ندارد اگر بسیاری از ما مشکلات کنترل خشم داریم، سر بچه ها داد می زنیم، با همسرمان دعوا می کنیم یا برای سرکوب احساس خشم به پرخوری پناه می بریم.
روش جایگزین چیست؟ ما می توانیم به کودکان کمک کنیم تا یاد بگیرند که مسئولیت خشم خود را بپذیرند و آن را مدیریت کنند و این با شروع پذیرش خشم بدون اقدام کردن در خصوص آن شروع می شود.
یادگیری تحمل کردن مشکلات و سختی های زندگی روزانه بدون حرکت به سمت واکنش های خشمگینانه یکی از مشکل ترین وظایف دوران کودکی است. افرادی که موفق به انجام این کار می شوند، می توانند چالش های پیش رو را به صورت سازنده حل کنند. این افراد هوش هیجانی بالایی دارند.
کودکان زمانی هوش هیجانی را یاد می گیرند که ما به آنها آموزش بدهیم که احساسات آنها قابل پذیرش هستند اما در عین حال وظیفه دارند که اعمالشان را کنترل کنند. اما چگونه چنین چیزی امکان پذیر است؟
وقتی کودک عصبانی می شود :
1. نفس عمیق بکشید و به خودتان یادآوری کنید که هیچ فوریتی وجود ندارد. از درگیر شدن در جنگ و بگومگو با کودک پرهیز کنید. این به شما کمک می کند که کودک را آرام نگه دارید و تنظیم و کنترل هیجانات را با الگوسازی به او آموزش دهید.
2. به یاد داشته باشید که کج خلقی برای کودکان یک شیوه طبیعی برای خروج هیجاناتی مانند خشم است. مغز آنها هنوز در حال رشد است و آنها برخلاف ما بزرگسالان هنوز دارای گذرگاه های عصبی برای کنترل خودشان نیستند. ( و لطفا به خاطر داشته باشید که حتی ما هم به عنوان بزرگسال همیشه قادر به کنترل و تنظیم خشم و عصبانیتمان نیستیم.) بهترین راه برای کمک به رشد گذرگاه های عصبی کودک، همدلی با اوست. سعی کنید احساسات درهم پیچیده خشم و آسیب را درک کنید. با این کار آنها احساس نزدیکی و اعتماد بیشتری به ما خواهند داشت. همدلی با کودک سبب می شود که انعطاف پذیری هیجانی بیشتری نشان دهد.
3. به یاد داشته باشید که خشم حاصل پاسخ های جنگ طلبانه ماست. در واقع عصبانیت نوعی واکنش دفاعی نسبت به تهدید است. خصوصا تهدیداتی که خارج از ماست، مثل وقتی برادر بزرگتر برجی که ساخته اید را خراب می کند. اما معمولا مسئله این نیست. ما حتی تهدیدات را درون خودمان هم می بینیم زیرا همه ما هیجانات گذشته و قدیمی مانند آسیب، ترس یا ناراحتی را درون خودمان حمل می کنیم. هر چیزی که اتفاق می افتد باعث بیدار شدن و تحریک این احساسات قدیمی می شود و ما را وارد وضعیت جنگ و مبارزه می کند تا دوباره بتوانیم آنها را به اعماق ذهنمان بفرستیم.
شکست و ناامیدی می تواند احساسی شبیه پایان دنیا را در کودک ایجاد کند و کودکان برای به عقب راندن این احساسات غیرقابل تحمل هر کاری می کنند، آنها گریه می کند و عصبانی می شوند. اگر کودکان برای بیان احساساتشان احساس امنیت بکنند و ما هم به عنوان والدین با آنها همدلی کنیم، به تدریج خشم کودک از بین می رود و این زمانی است که می توانند احساسات ناراحت کننده شان را به زانو درآورند. بنابراین درحالی که خشم کودکان را می پذیریم، این خشم کودک نیست که درمان می شود بلکه اشک ها و نگرانی ها هستند که خشم و آسیب های و ناراحتی های ناشی از آن را شستشو می دهند و کمک می کنند که خشم ناپدید شود چون دیگر به عنوان یک ابزار دفاعی مورد نیاز نخواهد بود.
4. فقط در صورتی حرف بزنید که می خواهید احساس همدلی، امنیت و اطمینان را به کودک منتقل کنید. سعی نکنید چیزی را به کودک آموزش دهید یا برایش شرح و توضیح دهید. وقتی کودک غرق در آدرنالین یا سایر واکنش های خشمگینانه و جنگ طلبانه است، وقت مناسبی برای توضیح این نیست که چرا نمی تواند چیزی را که می خواهد به دست بیاورد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که با بیان جملاتی مانند " تو خیلی ناراحت هستی چون ... من هم متاسفم "، او را از میزان خشمش آگاه کنید.
5. در حالی که آگاهی از خشم و همدلی با کودک بسیار اهمیت دارد اما وجود قوانین و محدودیت هم برای امنیت همه اهمیت زیادی دارد. "تو عصبانی هستی و می توانی هر چه قدر که دوست داری عصبانی باشی اما زدن کار خوبی نیست. مهم نیست چه قدر ناراحت هستی! می توانی پاهایت را زمین بکوبی تا نشان دهی که چه قدر عصبانی هست اما به تو اجازه نمیدهم من را بزنی."
6. قوانین و محدودیت ها را فقط در مورد اعمال کودک وضع کنید و نه احساسات او. هر چه بیشتر بتوانید با کودک همدلی کنید به احتمال بیشتری کودک قادر به پیدا کردن مسیر به سمت اشک و ترس ناشی از خشم خواهد بود. شما لزوما نباید با کودک موافق یا مخالف باشید بلکه کافی است او را درک کنید تا اعتماد او را جلب کنید.
7. از خودتان محافظت کنید. کودکان اغلب از هل دادن ما به عقب استفاده می کنند، پس اگر می توانید این رفتار کودک را تحمل کنید و همچنان با او همدلی کنید، می توانید به او اجازه بدهید این کار را انجام دهد. اما اگر کودک شما را می زند، از او دور شوید. اگر شما را می زند، بازویش را بگیرید و بگویید " فکر نمی کنم بخواهم که مشت های عصبانی تو انقدر به من نزدیک شوند. می دانم چه قدر عصبانی هستی. می توانی به بالشی که من نگه می دارم ضربه بزنی یا دست های من را به سمت عقب هل بدهی اما اجازه نمی دهم به من آسیب برسانی." کودکان واقعا نمی خواهند به ما آسیب برسانند و این کار آنها را وحشت زده می کند و باعث می شود احساس گناه کنند. بیشتر اوقات وقتی ما شروع به همدلی و درک آنها می کنیم، ضربه زدن به ما را کنار می گذارند و شروع به گریه می کنند.
8. تا جایی که می توانید به کودک نزدیک باشید. کودک شما به کسی نیاز دارد که حتی وقتی عصبانی است او را دوست داشته باشد. اگر لازم است برای حفظ امنیت از کودک دور شوید، به او بگویید " به تو اجازه نمی دهم که به من آسیب برسانی، کمی عقب تر می روم اما همینجا هستم .هر وقت که احساس کردی به آغوش من نیاز داری، من کنارت هستم. اگر کودک سرتان داد کشید تا از او دور شوید به او بگویید " تو به من می گویی که از تو فاصله بگیرم، پس من عقب می روم. نمی خواهم تو را با این احساسات ترسناک تنها بگذارم اما کمی عقب می روم."
9. سعی نکنید واکنش های او را اغراق شده ارزیابی کنید. البته که کودک در واکنش نشان دادن زیاده روی می کند اما به خاطر داشته باشید که کودکان آسیب ها و ترس های روزانه ای را تجربه می کنند که قادر به بیان آنها نیستند و ما حتی متوجه هم نمی شویم. کودکان آنها را ذخیره می کنند و به دنبال فرصتی هستند تا آنها را تخلیه کنند. بنابراین اگر کودک شما برای نوشیدن آب در فنجان آبی رنگ بهانه گیری می کند و این امکان برایتان وجود ندارد که آن را در اختیار کودک قرار دهید، بهتر است کج خلقی کودک را با کمال میل بپذیرید زیرا بیشتر اوقات این بهانه گیری ها برای رنگ فنجان یا هر چیز دیگری که به خاطرش کج خلقی می کند، نیست . وقتی کودکان بداخلاق هستند و راهی برای راضی کردنشان وجود ندارد، معمولا فقط به گریه نیاز دارند!
10. آگاهی از خشم کودک به آرام شدن کودک کمک می کند. اگر بتوانید واقعا با کودک همدلی کنید باعث می شود کودک آن را احساس کند و به شما پاسخ بدهد. تحلیل نکنید بلکه تنها همدلی کنید. " تو واقعا آن را می خواستی، خیلی متاسفم عزیزم". وقتی حتی یکبار احساسات پنهان در خشم کودک را تشخیص دهید، او به احتمال زیاد مکث می کند و رفتار پرخاشگرانه اش را قطع می کند و شما شاهد فوران احساسات و اشک های کودک خواهید بود. می توانید به او کمک کنید تا هدایت احساساتش را با تمرکز بر دلیل اصلی ناراحتی اش به دست بگیرد. "متاسفم که نمی توانی چیزی را که می خواهی داشته باشی عزیز دلم، خیلی متاسفم که برایت سخت است". وقتی او را با احساس همدردی خود احاطه کنید، خودش را در آغوش شما رها می کند تا یک دل سیر گریه کند و با این کار تمام ناراحتی هایش مانند بخار، محو و ناپدید خواهند شد.
11. بعد از اینکه کودک آرام شد، می توانید با او حرف بزنید. با سخنرانی شروع نکنید، در عوض داستانی برایش بگویید که بتواند عمق احساساتش را در متن آن پیدا کند. اما اگر خواست موضوع را تغییر دهد، به او اجازه بدهید این کار را انجام دهد. شما می توانید کمی دیرتر و یا حتی وقت خواب و در حالی که او را نوازش می کنید، دوباره به موضوع برگردید.
12. آموزش چه می شود؟ لازم نیست آن قدرها هم وسواس به خرج بدهید. کودک می داند کاری که انجام داده نادرست بوده است. شما می توانید با کمک به کودک برای فهمیدن احساسات و هیجاناتش از تکرار تخلفات و اشتباهاتش جلوگیری کنید. صبر کنید تا طوفان هیجانات از بین برود و بعد بسیار ساده با قضیه برخورد کنید. مطمئن شوید که به کودک فرصت این را داده اید که راه حل بهتری را برای مشکلش پیدا کند. پذیرش احساسات درست به مثابه شروع انعطاف پذیری است.به تدریج کودک توانایی هضم ناامیدی را درونی سازی می کند و یاد می گیرد با وجود اینکه نمی تواند هرچیزی که می خواهد را به دست بیاورد اما همیشه می تواند چیز بهتری به دست بیاورد و آن کسی است که به او عشق می ورزد و او را همانطور که هست می پذیرد. او یاد خواهد گرفت که احساسات و هیجانات خطرناک نیستند و می توانند کنترل و تعدیل شوند. علاوه بر این خواهد آموخت که این احساسات گذرا هستند و حتی زمانی که خشمگین است می تواند آنها را به کمک کلمات بیان کند.
هیئت تحریریه نی نی سایت
نظرات شما
جدیدترین پرامتیازترین