2777
2789
دوستان عزیزم به نظر من شخصیت و عزت زاده رفتار ماست و هیچ ارتباطی به کارکردن در بیرون از منزل ندازه .اما من موافقم با اینکه کسی که با رفتار خودش موافق هست و به هدفش می رسه در نزد خودش عزت پذیرتره . من کارمندم شوهرم هم عاشقمه و اساسا اگر قرار باشه کارنکنم و میزان عزتم پیش شوهر کم و یا حتی زیاد بشه هرگز شوهرم رو نمی تونم ببخشم .
من تا قبل ازدواج شاغل بودم ولی بعد ازدواج به خواسته ی خودم کارمو ول کردم ناراحتم نیستم چون واقعا خانومای شاغل قدرت وهمت زیادی دارند و من تحسینشون می کنم چون کار هر کسی نیست کار خونه کردن شوهر داری کار بیرون بچه داری قدرت و پشتکار زیادی می خواد ......

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به نظر من ما نمیتونم بگیم شاغل بودن زن بهتره و یا خانه دار بودن همه چیز به روحیات و اولویتهای یک زن در زندگی و شرایط زندگیش بستگی داره ولی برای خود من کار کردن یک تجربه و یک سرگرمیه و تا زمانی که شرایط روحی خودم و شرایط زندگیم اجازه بده سرکار می رم
من یک خاطره از دوران دبیرستان تعریف بکنم. من توی یکی از مدارس خیلی معتبر تهران درس میخوندم. از اون مدرسه هایی که تو اون سالهایی که چیزی به اسم کنکور آزمایشی وجود نداشت هر ماه کنکور آزمایشی برگزار می کردند و همه برنامه شون برای کنکور بود.
توی اون مدرسه کمتر کسی وقت برای کار فوق برنامه داشت چون هدف گذاری برای کنکور بود و چیزی غیر از اون ارزش نداشت. اون وسط من کلاس زبان و موسیقی میرفتم و دائم با خانواده مهمونی و بیرون شهر و ...
یک بار که مادرم برای جلسه اولیا مربیان اومده بود مدرسه چند تا از مامانها دوره اش کرده بودند که چرا بچه تون رو میفرستید این جور کلاسها و هی میبریدش مهمونی این جوری بچه های ما هم از راه به در میشن!
خلاصه کلی بار مامانم کرده بودند که تو مادر بیفکری هستی که میذاری وقت بچه ات صرف چیزی غیر از درس و کنکور بشه! به فکر آینده بچه ات نیستی!

اون موقع برام عجیب بود که چطور این آدم بزرگها این طور خنده دار فکر می کنند ولی الان میبینم که رفتارشون خیلی طبیعی بوده. بچه اونها توانایی نداشته در زمان محدود به همه این کارها برسه ولی من توانایی داشتم. به همین دلیل به جای پذیرفتن تواناتر بودن من از فرزندانشون ترجیح میدادند فکر کنند و به بقیه این طور القا بکنند که کار مادر من اشتباه بوده! کلن همیشه ستایش از خود و ایراد گرفتن از دیگران راه حل راحت تریه. آخرش هم من رتبه دو رقمی و بالاترین رتبه مدرسه مون در اون سال شد.

حالا، من سر کار میرم، بچه داری میکنم، جای خالی شوهرم که در شهرستان درس میخونه رو برای پسرم و پدر و مادرش پر می کنم، بخش مهمی از مسئولیتهای کاری شوهرم رو که به دلیل سفرش نمیتونه اداره کنه به عهده میگیرم، توی کارهای درسی اش ( چون رشته مون به هم نزدیکه) کمکش می کنم. مسئولیت پیگیری درمان مادرم با منه. مهمونی و مسافرت و وظایف اجتماعی ام به جاشه. خونه ام در حد معقولی مرتبه (البته این یکی به لطف خانمیه که کمکم میکنه)، مربا و شیرینی پختنم به جاشه و هیچ وقت احساس نکردم در حق بچه ام چیزی کم گذاشتم.... من میتونم و اگر کسی نمیتونه و سعی می کنه (مثل همون مادرهایی که به مادر من القا میکردند که مادر خوبی نیست) به من القا کنه که مادر خوبی نیستم من فقط براش یک جواب دارم:
"آره تو خوبی"

از نظر من خیلی منطقیه که هر کس بر اساس روحیات و توانایی هاش تصمیم بگیره. و اگر کسی متوجه میشه که با نشستن در خونه بهتر میتونه به وظایفش برسه و به این دلیل کارش رو ول میکنه من براش احترام قایلم. اما اگر بیاد بگه چون من نمیتونم لابد دیگران هم نمیتونند و اگر تصور می کنند که میتونند حتما اشتباه می کنند... خوب دیگه بهتره آدم انرژی صرف توضیح دادن نکنه.

این رو هم بگم که توانایی صرفا سر کار رفتن نیست. توی خونه نشستن هم یک توانایی میخواد که مثلا من ندارم. اما این طور نیست که بگم چون من نمیتونم توی خونه بنشینم حتما توی خونه نشستن اشتباهه و هر کس فکر می کنه با توی خونه نشستن آرامش پیدا میکنه حتما اشتباه میکنه. برای من پذیرفتن این که من یک توانایی رو ندارم و باید برای زندگیم بر اساس نقاط قوت و ضعف خودم تصمیم بگیرم راحته چون از خودم مطمئنم.
فکر می کنم (این رو مطمئن نیستم، ولی فکر می کنم) این که نتونی درک کنی آدمهای دیگه ممکنه توانایی های متفاوتی داشته باشند که بر اساس اون تصمیم درست برای زندگیشون با تصمیم درست برای زندگی تو فرق کنه، نشون دهنده اطمینان نداشتن به تصمیم خود است.
عمر دو بایست در این روزگار
سلام به همگی

لیلا جون به مطلب خیلی خوبی اشاره کردی.واقعا بعضیها برای توجیه کار خودشون همچین حرفهایی میزنن....اگه توانایی کاری رو ندارید چرا میگید اون کار بده!!!!!!!!

مامانای شاغل من یه سئوالی همیشه تو ذهنمه و همیشه عذابم میده میشه کمکم کنید؟؟

من اصلا عادت ندارم صبح زود بیدار شم اگه هم بیدار شم همش کلافم به نظرتون چه جوری میتونم برم سرکار؟اونم هرروز ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟عاشق کار بیرونم ولی میترسم کم بیارم

و اینکه هرروز بچمو صبح زود بیدار کنم بزارم مهد تا ساعت 3 و4 اونجا باشه دلم براش میسوزه چه جوری با این موضوع کنار بیام؟؟؟؟؟؟
خدایا در شب فقرم بسوزان ولی محتاج نامردان نگردان
سلام دوستای گلم:
یکی از دوستام وی پی ان و ساکس با قیمت خیلی مناسب داره و هرکی گرفته خیلی راضیه
قیمت وی پی ان هاش: 1ماهه :2000ت
2ماهه :3500ت
3ماهه :5000ت
6ماهه :9000ت
12ماهه :15000ت
قیمت ساکس هاش:
1ماهه :3000ت
2ماهه :3500ت
3ماهه :6500ت
6ماهه :12000ت
واقعا از همه جا قیمتاش مناسبتره
من وهمه ی دوستام و همکارام خیلی راضییم

شمارش:09369509993
id yahoo massenger: niyayesh.mostafavi@yahoo.com













من برخلاف نیکی جان فکر می کنم شغل مهمتر از یک سرگرمی و تجربه صرفه
نه اینکه فقط برای خودم اینو بگم
کلا فکر می کنم هر انسانی از بچگی در اومد و بالغ شد باید شغلی برای گذران زندگی برای خودش داشته باشه.
یانو کاملا معقول می دونم که تو یه خانواده زن و شوهر به دلایلی مثلا بخاطر بچه ها تصمیم بگیرند مدتی یکیشون خونه باشه ومواظب بچه ها و کار بیرون رو کنار بذاره. اما در کل در زندگی هر کسی باید این توانایی رو داشته باشه
در واقع مسئله کار و تامین مخارج یه مسئله جدیه

تو شوروی سابق کلا هر شهروندی غیر از بچه ها یا باید درس می خوند یا کار می کرد. من انگار تفکرم به اونها نزدیکه در این مورد :)) بین زن و مردم فرق نمیذارم

زندگی زیباست ای زیبا پسند ....
سلام ستایش جان امتحانام داره کم کم شروع میشه سعی میکنم کمتر بیام. ممنون از راهنماییت شوشو هم میگه اگه مزه پول بیاد زیر زبونت عمرا بیخیال کار کردن بشی
وقتی میام اینجا و میبینم کسی پستی تو این تاپیک نذاشته ناراحت میشم
دوست ندارم ازتون دل بکنم همیشه گفتم حرفهای همتون باعث قوت قلب من میشه دوست دارم همیشه از تجربه هاتون از سختی و شیرینی کارتون بگید
شاید خیلیها مثل من به تجربتون نیاز داشته باشن
خدایا در شب فقرم بسوزان ولی محتاج نامردان نگردان
سلام به همگی
منم 5 ساله شاغلم و 4 ساله ازدواج کردم و حالا حالاها هم قصد بچه دار شدن ندارم چون مسئولیت خیلی سنگینی هست ولی همیشه با خودم فکر می کنم اگر یه روز بخوام بچه دار بشم باید برم سرکار یا نه؟؟؟ بدلیل اینکه 1- مزه پول زیر دهنم رفته 2- همکارای خانم رو می بینم که هر روز غصه بچه های مهدکودکیشونو می خوردن 3- کارم خیلی خوبه شرکت نیمه خصوصی وابسته به شرکت نفت و ...
ولی خواهرم رو می بینم که کلی برای دخترش وقت می زاره کلاسهای متفرقه پارک و ... واقعا بر سر دوراهی هستم ولی در حال حاضر که بچه ندارم خیلی خوشحالم که سرکار می رم و وقتم بخودی نمی گذره حالا باز میام
شجاعت یعنی: بترس، بلرز، ولی یک قدم بردار!
من با لیلا خیلی موافقم هر کسی باید بر اساس توانایی خودش تصمیم بگیره. و یک چیز دیگه که خیلی مهمه مامانای شاغل از خودشون مایه میذارن نه از شوهر و بچه. من خودم وقتی مسولیت کاریم زیاد شده وقت برای خواب و استراحت خیلی کم دارم. ولی برای بچه ام چیزی کم نذاشتم. برای خودمه که خیلی کم میذارم. من خیلی به کارم وابسته ام. اگه یه روز بیکار بشم دق میکنم میمیرم. با اینکه از حقوقم هم زیاد راضی نیستم و کلی صرف هزینه پرستار میشه باز دلم میخواد کار کنم. بچه ها بزرگ میشن و همیشه انقدر نیازمند ما نمیمونن. به نظر من فداکاری بیش از حد و اینکه آدم اگه دوست داره کار کنه به خاطر بچه کلا بذاره کنار اشتباهه. حتی حتی اگه فرض کنیم برای بچه مادر خانه دار بهتر باشه نباید که ما کلا فنا بشیم. فردا بچه بزرگ میشه آدم میمونه با حسرت و سرخوردگی. چه عیب داره کمی هم به فکر آرزوها و علایق خودمون باشیم. تازه اونطور که اطرافیان من هستن خیلی مامانای خونه دار وقت اضافشون بیشتر صرف خواب و آرایشگاه و خرید و مهمونی میشه. جسارت نشه البته همه مثل هم نیستن
پشت هر آدم موفقی اینترنت قطع شده وجود داره...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792