2777
2789

سلام دوستان

من یک پسر یک سال و نیمه دارم و یک پسر ۸ ساله.

پسر بزرگم وقتی توی این سن یک سال و خرده ای بود شرایط زندگیم کاملا فرق داشت و مجبور نبودم حتما بزارمش مهدکودک. و اینکه پسر بزرگم اصلا وابسته بهم نبود، کلا شخصیت و مدلش فرق داشت ، جوری بود که مثلا وقتی همه چیزش رو براه بود من با کلی اسباب بازی میزاشتم میرفتم حموم ولی در حموم باز بود و هروقت میخاست میومد منو میدید و باز میرفت. ولی پسر دومم، که یک سال و نیمه است الان، خیلیییی بهم می‌چسبه و کاملا شخصیت اش و مدلش فرق میکنه با اولی، یعنی دو دقیقه تنها توی یه اتاق حتی با اسباب بازی یا وسیله هرچقدر براش جذاب باشه نمیمونه، حتماااا حتماااا باید من هم باشم پیشش، کلا خیلی می‌چسبه و نسبت به آدم‌های دیگه خیلی غریبی هم میکنه.

من شرایط زندگیم جوریه که باید و مجبورم بزارمش از الان مهدکودک. و خودم تنها و سرپرست بچه هام هستم.

ولی متاسفانه اصلا همکاری نمیکنه و با اینکه چندین هفته خودمم داخل مهد میرفتم و توی اتاق باهاش می‌نشستم تا اینکه کمی عادت بکنه تا کم کم ازش فاصله بگیرم و مثلا بخوام به مرحله بیرون اتاق برم حتی نرسید، یعنی همش از سرو کول من بالا میره و سخته براش ، و وقتی ببینه من نیستم که گریه و جیغ و بچم بیچاره نفسش میره و منم طاقت نیاوردم و دیگه مهد نبردم، انقدر اونجا غریبی کرد که فقط نزدیک دوماه بردمش ولی راستش خودم طاقت نیاوردم.

مربی اش مهربونه و من قبولش دارم. ولی من نتونستم محکم وایستم جلوی بچم. مربی میگفت الان که دیگه پسرت غریبی با من نمیکنه و شما چندین هفته است داخل اتاق هستید ، حالا دیگه بیرون اتاق بنشینید، که از وقتی این مرحله رو اومدیم اجرا کردیم، دیگه پسرم شروع به گریه کرد، که من سریع میرفتم داخل اتاق، چون طاقت شنیدن گریه های شدیدش رو نداشتم، که مربی اش بهم گفت شما با این کار باعث میشید تا گریه میکنه و میاید، اینجوری بچه عادت نمیکنه به اینجا، و شما کارتون اشتباهه.یعنی میگفت بمون همون بیرون اگر من نتونستم آرومش کنم تا نیم ساعت اونموقع میگم بیاید.

خلاصه من نتونستم تحمل کنم این روش رو. که دیگه نبردم مهد.

ولی زندگی شخصی و کاریم اصلا به مشکل خورده و باید هرجور شده بزارمش مهدکودک. بنظرتون چیکار کنم؟؟ روش مربی رو شما منطقی میدونید؟؟ بچم وقتی گریه کرد چه جور طاقت بیارم و نرم داخل ؟؟ خیلی سخته وقتی گریه هاشو می‌شنوم...😪😪😓😓😭😢😢

ممنون میشم نظراتون رو بخونم. خیلی مستأصل ام.🙏😓😓😭😢😢😭🙏🙏🙏

بنظرم راست می‌گفته 

کانال فروش لباس بچگانه(توی روبیکا )  دارم اگر خواستین بهم بگین لینکشو بدم 🌾🌾🌾 این قشنگه که من تو دل زمین پچ پچ میکنم ولی تو توی عرش آسمون میشنوی 💗 عماد من 🤍 ممنونم ازت به خاطر نعمت هایی که بهم دادی چه اونایی که بعدا ارزششونو فهمیدم   چه اونایی که فهیدمو یادم رفت تشکر کنم ؛ دوستان تو تاپیکای فان و باحال تگم کنید ممنون میشم ، ماچ ،بای   

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من با شرایط شما کاری ندارم حتما فکر همه چی رو کردی ک اوردیش ب دنیا ولی اون بچه الان تا دو سه سال فقط شمارو میخاد نه مربی مهربان نه اسباب بازی و...خودت رو ازش محروم نکن حتی اگه عادت کرد ،شما نیاز طبیعی اون بچه هستی میشع بچه رو از نیاز طبیعیش گرفت اونم با ترفند با عادت دادن؟

هر کسی مردم رو دسته کنه ،چه‌ اینوری چه اونوری من گزارش میزنم ،،،فحش هم بدید مشکلی نیست ،با یه تایپک و دوتا خط کسی فکر و خط فکریش عوض نمی‌شه ،پس دستذاز قانع کردن هم بردارید 

عزیزم بچه با بچه فرق داره به قول شما شخصیت و عادت هاشون


شما میخوای اینکارو کنی بچه خب عادت داره کنار شما باشه اما شما هم مجبوری

پس تنها راه حل یه مشاور کودک خیلی درست حسابیه ک باهاش صحبت کنی بهت راهکار بده خود بچه رو ببینه 

بتونه بگه چیکار کنی اذیت نشه

به توصیه هر کسی گوش نده


من خودم از بچگی عادت داشتم مادرم بره سر کار 

مدرسه رفتم نتونست بیاد حتی یه دقیقه بشینه من نه گریه نه چیزی

ولی بلد نبود ک باید چیکار کنه مادرم

چون تا عصر نمیدیدمش!! فک کن از صبح تا عصررر

ظهر میرفتم خونه مادربزرگم

خیلییییی برام سخت بود قشنگ یادمه

بزرگ شدم خیلییی ساله گذشته ولی هنوز اثر اونزمان بنظرم روم مونده خیلی عذاب اور بود درسته ک صدام درنمیومد


اونزمان نه مشاوری بود نه چیزی

کسی چه میدونست اینا چی هستن اصلا


اما شما پیگیرش شو هم کار خودتو راحت کن هم بچه رو

واقعا؟ آخه چه جوری تحمل کنم؟ 

نه اصلا نکن ،محبت فیزیکی مادر نیاز بچه است طوری که تو رشدش تاثیر داره 

هر کسی مردم رو دسته کنه ،چه‌ اینوری چه اونوری من گزارش میزنم ،،،فحش هم بدید مشکلی نیست ،با یه تایپک و دوتا خط کسی فکر و خط فکریش عوض نمی‌شه ،پس دستذاز قانع کردن هم بردارید 

عزیزم واقعا سخته واسه مادر که گریه بچه شو ببینه . دختر منم شدیدا وابسته بود درست مثل پسر شما ، شخصیت شون اینطوریه که سخت به شرایط عادت میکنن به اصطلاح بهشون میگن بچه های سخت دلیلشم استرس زیاده بچه س.دختر من تا ۳ سالگی اینطوری بود بعدش به راحتی وابستگیش کم شد و مهد گذاشتمش. 

شما تو بارداری استرس و ناراحتی داشتی؟ توصیه من اینه مهد نزاریش آخه از لحاظ روانی بچه دچار استرس شدید میشه و ممکنه به مغزش آسیب برسه طفل معصوم

بله من منطقی تصمیم میگیرم و با احساساتم برای تصمیمی که گرفتم عزاداری میکنم 🙂😕 کتاب، شعر، موزیک و فیلم حالمو خوب میکنن 🌿
من با شرایط شما کاری ندارم حتما فکر همه چی رو کردی ک اوردیش ب دنیا ولی اون بچه الان تا دو سه سال فقط ...

دقیقا 

بله من منطقی تصمیم میگیرم و با احساساتم برای تصمیمی که گرفتم عزاداری میکنم 🙂😕 کتاب، شعر، موزیک و فیلم حالمو خوب میکنن 🌿
یعنی بهش صدمه میزنم؟


بله محبت فیزیکی حضور فیزیکی  شما کنارش نیاز اون بچه هست مثل شیر مثل غذا،،،دیدن شما براش آرامش بخشه براش هورمون رشد ترشح میشه با وجود دیدن شما و آرامشی ک پیدا می‌کنه خلاق میشه بازی می‌کنه و کشف می‌کنه 

هر کسی مردم رو دسته کنه ،چه‌ اینوری چه اونوری من گزارش میزنم ،،،فحش هم بدید مشکلی نیست ،با یه تایپک و دوتا خط کسی فکر و خط فکریش عوض نمی‌شه ،پس دستذاز قانع کردن هم بردارید 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز