2777
2789

سلام دوستان

من سالها مشکل داشتم و گره تو زندگیم افتاده بود رابطه ام با شوهرم هر روز بدتر میشد و اتفاقای عجیبی تو خونه می افتاد و خوابهای عجیبی میدیدم که بلاخره تونستم این مشکلات رو حل کنم و دوست دارم به شما هم بگم اگر حتی یک نفرم مشکلش حل بشه خدا رو شاکرم


دخترا طولانیه من از قبل تایپ کردم که طول نکشه


تازه عروس بودم که با شوهرم دعوای شدیدی کردیم و قهر رفتم خونه پدرم ۳-۴ ماه گذشته بود و همسرم جتی یه پیامک به من نداد یا خانواده اش سراغی ازم نگرفتن

با مادرم رفتیم پیش دعا نویس ۳ تا دعا بهم داد که یکیش زبان بند بود برای خانواده شوهر یکی دعای مهر و محبت که گفت اینو بزار توی پارچه و بهش عطر بزن پیشت باشه و یه دعای دیگه نمیدونم چی بود که گفت بزار توی دل یه گوسفند رو بنداز آب روان.

من اینارو انجام دادم ولی بازم خبری از شوهرم‌ نشد

آخرش خودم باهاش تماس گرفتم و قرار گذاشتیم بیرون و خلاصه آشتی کردیم

ولی مشکلاتمون از اونجا به بعد تازه شروع شد

دعواها روز به روز شدیدتر و طولانی تر میشدن

شوهرم قهر میکرد ۲۰ روز

آشتی میکردیم یک هفته بعد دوباره دعوا و قهر

با اینکه من خیلی عوض شدم و پخته عمل میکردم ولی شوهرم اخلاقش تندتر شده بود

اتفاقات عجیبی که برام می افتاد مثلا توی حمام بودم کسی خونه نبود در از اونور قفل شد روم هرچی کشیدم باز نشد مجبور شدم شیشه حمامو بشکنم تا بیرون بیام

عکسها از روی دیوار پرت میشدن وسیله های کوچیک گم میشدن و دیگه پیدا نمیشدن

شیر آب جلوی چشمم باز میشد و...

ابن اواخر وقتی تنها بودم که دیگه صدام میکرد خیلی آروم و درگوشی جوری که شک میکردم که حتما توهم زدم

یا داشتم ظرف میشتم در میزد میرفتم درو باز میکردم کسی نبود

(ما طبقه بالای خونه پدرشوهرم هستیم و بجز اونا کسی نیست که بیاد در بزنه . بخواد مزاحم بشه)

البته همه اینا با فاصله اتفاق می افتاد و من میگفتم اتفاقی شده و نمیترسیدم

تا اینکه خواب هام شروع شد

مثلا خواب دیدم خوابیدیم دخترم پیشمه و خوابه ولی چشماش بسته ست با یه پارچه کهنه

به شوهرم گفتم چرا چشمای دخترمو بستی گفت من نبستم گفتم پس کی بسته مگه ما جن داریم تو خونه؟

یهو یه صدا اومد گفت آره دارین اسمشم خیلی یه

که توی خواب صدای یه جیغ وحشتناک اومد و اومد موهامو باز کرد و من بیدار شدم

آینده رو میدیدم البته نه همیشه ولی یه سری اتفاقا رو دو روز زودتر تو خواب می دیدم 

یبار خواب دیدم یه سری آدم تو خونه ان که نمیشناسم یکی شون اومد گوشی بهم داد گفت با تو کار دارن

گفتم الو  با یه صدای مردونه که سعی میکرد جذابش کنه گفت سلام خوبی؟

گفتم ممنون گفت چرا به من نگاه نمیکنی؟به من نگاه کن

تو خواب خیلی ترسیده بودم و جرات نداشتم بجز روبروم چشامو برگردونم نگاه کنم.که یهو منو بلند کرد روی دستاش و برد بالا من ترسیدم و خودم انداختم پایین و بیدار شدم

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

رابطه جنسی منو شوهرم به شدت سرد شده بود اونم از طرف من.هیچ میلی به شوهرم نداشتم ولی به مردای دیگه جذب میشدم با اینکه خیلی از نظر فکر و نگاه خودمو کنترل میکنم

و شوهرم  هم زیباست هم خوش اندام



تا اینکه با چله نور آشنا شدم

اون خانمی که این رو بهم یاد داد که امیدوارم هرچی از خدا میخواد بهش بده

گفت با شروع چله ممکنه اذیت بشی و خواب هم ببینی که اینا نشان پاکسازیه و نترس

گفت موجودات غیراورگانیک این چله رو دوست ندارن پس هرکاری میکنن که قطعش کنی پس حتی اگه یه روز یادت رفت یا نتونستی عیبی نداره چله رو قطع نکن و ادامه بده


همینطورم شد ۲ بار چله رو قطع کردم 

با شروعش دعوای خیلی وحشتناکی بین منو شوهرم شد 

کمرم درد میکرد و ول میکردم

ولی برای بار سوم تمام سعی امو کردم و ادامه دادم

روز دهم چله خواب دیدم یه گربه داره تو خونه ام میچرخه هرچی بهش چیز پرت میکردم که فرار کنه ایستاده بود زل زده بهم تو چشمام به شوهرم گفتم چیکار کنم چرا نمیره بیرون

شوهرم گفت تقصیر خودته خودت اوردیش تو این خونه

(و اینجا بود که یادم اومد که رفتم پیش دعا نویس و از اون به بعد مشکلات شروع شد)


یه بار دیگه هم خواب گربه رو دیدم که تو پتوی منو شوهرم لم داده بود و نگام میکرد

و روز ۱۵ چله خواب دیدم روی یک پل هستم و چندتا از دوستانم هم هستن

یه پسر خیلی خوشتیپ و زیبا روی یک نیمکت نشسته بود و بهم علامت میداد بیا پیشم

منم رفتم پیشش و نشستم رو نیمکت

میخواست آزارم بده که من با صدای بلند گفتم یانور

یهو از جلد آدم دراومد و شد یه کوتوله با دستای بلند و زمخت 

با اینکه کوچیک بود ولی خیلی سنگین بود دستاشو میکشیدم به دوستام گفتم کمکم کنین میخوام از پل بندازمش پایین 

اومدن کمکم ولی به لبه پل که رسیدیم اونا نمیتونستن بلندش کنن خودم داد میزدم و میگفتم برو گمشو از زندگی من بیرون ازت متنفرم

دوتا دستشو گرفتمو پرتش کردم پایین

از خواب پریدم و خیس عرق بودم 

و از اون به بعد رابطه منو شوهرم روز به روز داره بهتر میشه 

و خداروشکر اصلا دعوا نکردیم .



چله نور

برای شروع چله صدقه حتما بدین

آیه الکرسی +۴ قل

۱۰۰ تا استغفرالله ربی و اتوبه الی

۱۰۰ تا صلوات هدیه به فرشتگان و ارواح حامی

۱۰۰ بار یا نور

زیارت آل یس


فقط عزیزم بدون که دوست ندارن این چله رو

و در زمان چله ممکنه اذیت بشی یا نیمه رها کنی

خوده من ۳ بار ولش کردم کمردرد شدید گرفته بودم

که اینا نشان پاک شدن هست

حتما خواب میبینی 

برای بار اول نیتتون قرب الهی باشه

دفعات بعد به هر نیتی میتونین بخونین 

اون خانم به من گفت برای بچه دار شدن هم خیلی مجربه

سوالی دارین بپرسین

چه وحشتناک الان چطوره اوضاع؟

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
چله نور برای شروع چله صدقه حتما بدین آیه الکرسی +۴ قل ۱۰۰ تا استغفرالله ربی و اتوبه الی ۱۰۰ تا ص ...

برای بچه دار شدن هم می شه؟

می شه برای کسی انجام داد؟ از خانواده خودمون

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.

من تاکید زیاد دارم که پیش دعا نویس نرید به هیچ وجه چون بلد نیستن یه طلسمی مینویسن بدتر تو هچل میفتین قران بزارید دعا بزارید حرز امام جواد ایت الکرسی هرچی به خدا نزدیک بشی اون انرژی که اونا میدن ضعیف تر میشه

لعنت به طرزفکرایی که باعث مرگ دوتا جوون بیگناه شد🩵

ارواح حامی یعنی کی ها؟ 

آدم می ترسه

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
الان خیلی خوبه اصلا کابوس نمیبینم و خوابهام برعکس قبلا که همیشه تاریک بود الان روشنه  رابطه ام ...

هنوزم ادامه میدی

لعنت به طرزفکرایی که باعث مرگ دوتا جوون بیگناه شد🩵
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792