2777
2789
عنوان

تبادل نظر فرهنگی هنری

| مشاهده متن کامل بحث + 173603 بازدید | 2695 پست
آره دالیا جون در کل دختر قویی نبود.اما ضعف و قدرت آدمها همونطور که با مانیا مقایسه اش کردی در مقایسه ی آدمها باهمدیگه ست که معنا پیدا میکنه.این دختر در مقایسه با خواهر مانیا در قبال ترک نامزدش قوی تر به نظر می رسید.اما به هر حال همه ی ما آدمها هم ضعیفیم و هم قوی.شدت و ضعفشه که تو ماها فرق داره.البته خودسازی نقش بزرگی در این قدرت و ضعف ها داره.

بد نیست دوباره گریزی بزنیم به فیلم آبی.ژولی تا موقعی که سعی میکنه نسبت به مرگ شوهر و دخترش خودش رو بی تفاوت نشون بده ، زندگی بی ثمری رو پی میگیره.اما وقتی عکس العمل نشون میده.عصبانی میشه و گریه میکنه و به اصطلاح خودش رو تخلیه میکنه شروع میکنه آهنگ ناتمام همسرش رو تکمیل کردن و به نوعی زندگیش دوباره مفید میشه.

آدمها گاهی سعی میکنن که قوی باشن اما این قدرت فقط در یک ظاهر قوی خلاصه نمیشه.

تو برخورد اول دختر تا حدودی متوجه دودلی نامزدش شده اما انگار که میخواد باور نکنه.اما تو برخورد دوم باهاش برخورد میکنه و سعی میکنه در مواجهه باهاش قوی باشه و حتی تا جایی که امکان داره جلوی سرازیر شدن اشکهاش رو میگیره.
اما در عین حال رک هم هست و به مانیا از حس درونی واقعیش حرف میزنه و میگه در واقع بیشتر از این که متوجه شده پسر داره به شخص دیگه ای فکر میکنه ناراحته و حس حسادت بهش دست داده.

و میبینیم که برخورد خود مانیا هم با دختر با اینکه تازه باهاش آشنا شده با برخوردش با خواهر خودش فرق داره.خواهرش رو همش سرزنش میکنه که بسه دیگه.رفته که رفته.اما با دختر ابراز همدردی میکنه و میگه : میدونم.از دست دادن سخته.خیلی سخته...

اینکه شخصیت اصلی در حال رانندگیه در تمام فیلم کنایه از حضور زنیه که سکان زندگیش رو خودش دست گرفته و بقیه فیلم حول محور کیفیت سکانداری او می گذره.
به نظر میاد با یه زن خود ساخته قوی مواجه هستیم ولی کل فیلم به نوعی روند پرده برداری از شکست و ضعف اونه.
چیزی که اون موقع من رو خیلی متاثر کرد نوع رابطه سرد و ناموفقش با پسرش بود. پسرش عملا ازش فاصله می گرفت. اون این مادر مدرن رو که تمام محبتش در واژه ها می گنجه نمی خواست. اگه اشتباه نکنم خیلی اظهار محبت کلامی به پسرش می کرد. اگه اشتباه می کنم بگین ولی تو خاطرم این مونده که به پسرش می گفت دوستت دارم.
اما این دوست داشتن رو بچه تجربه نمی کرد .چون دوست داشتن خودمحوری بود. پسرش مادری رو که می خواست نداشت و با این حساب دوست داشتن یا نداشتن اهمیت چندانی دیگه نداره.
من فکر می کنم نوع عواطف تغییر شکل یافته رو کیارستمی خیلی خوب تو این فیلم نشون داده بود. یکی دوست داشتنی که به کلام میاد اما معطوف به خوده. یعنی پسرش رو به خاطر خود پسرش دوست نداره که حاضر باشه براش فداکاری بکنه به خاطر وجود خودش دوست داره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه جای فیلم هم به نظر من خیلی جالب اومد

اونجا که پسر مادرش رو متهم به دروغگویی کرد و به مادرش گفت که تو دادگاه دروغ گفتی که پدرم معتاده! و مادر گفت من مجبور بودم چون قانون نقص داره برای گرفتن حقم مجبور بودم و ...

تو این صحنه مونده بودم حق با کدومشونه!
یادم اومدم دالیا جان...
به نظر من حق با مادره نبود. چون دروغگویی هیچ وقت وسیله خوبی نیست اون هم دروغی که در واقع تهمته!نامردیه. میگم یه چیزایی از این شخصیت بود که برام زشت بود....یکیش همین بود. شما فکرش رو بکن این دروغگویی ناشی از یک خودسریه . اگر هر کس بخواد قانونی رو که به نظرش نقص داره اینطور دور بزنه دیگه چی میشه.
یه سوال که تو این فیلم به نظرم محوریه. تو کدوم صحنه ها یا اپیزودها این خانم داره به سمت مقصدی میره ومقصدش معلومه و تو کدومها القلی حس پرسه زدن بی هدف رو به بیننده می کنه؟
سلام دوستان خوبم
منم هنوز نتونستم این فیلم رو تهیه کنم
پاپاگینا جان ف ی ل ت ر ش ک ن خوب داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوستان شاید بیربط باشه اما چند شب پیش یه فیلم دیدم به نامincendiary
با بازی
michelle williams , ewan mcgregor
فیلم فوق العاده زیبایی بود نمیدونم دیدین یا نه؟اما بهتون پیشنهاد میکنم حتما این فیلم زیبا رو ببینین که خیلی راحت تونسته احساسات مادری رو به تصویر بکشه
دوستان عزیز
بعد از نقد فیلم 10

یه پیشنهاد دارم البته اگه موافق باشین چون نمیدونم تو این تاپیک دوستان خصوصا گیلدا جان که موسس این تاپیک هستن موافق هستین یا نه
چند شب پیش یه فیلم دیدم که چند تا خانم کلوب کتابخوانی داشتند به این صورت که یه کتا ب رو معرفی میکردن و همه اعضای اون کلوب باید میرفتن ظرف مدتی که مورد توافق همه بود اون کتاب رو میخوندن و بعد از اتمام خوندن کتاب دور هم مینشستند و درباره ش صحبت و بحث میکردند
نمیدونم این تاپیک مطابق پیشنهاد من هست یانه؟
امیدوارم خارج از قوانین مباحثه در این تاپیک نباشه
این قرار باعث میشه کتابایی رو که همیشه تو ذهن داریم اما به دلیل مشغله های زندگی که همه مون کم و بیش باهاش درگیر هستیم مجبور بشیم بخونیم و سعی کنیم در یه محدوده زمانی باشه که همه بتونن بخونن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز