2777
2789
عنوان

تبادل نظر فرهنگی هنری

| مشاهده متن کامل بحث + 173603 بازدید | 2695 پست
سلام....

حرفهاتون همه منطقیه...یه عده زود باور و خوش باورن و به سادگی فریب میخورن و بعد زخم خورده هر کس حرفی از جنس حرفایی که فریبشون داده میزنه به سنگین ترین جرائم متهمش میکنن.

شاید پذیرش این مسئله واقعا برای من اینقدر سخته!!!!! و من زیاد از حد ارمانگرایانه به این مسائل نگاه میکنم و بیش از اندازه از مردم سرزمینم منطقی بودن انتظار دارم.... به هر حال شما همه از من هم بزرگترید و هم بیشتر توی اجتماعات این مدلی حضور داشتین!
این اولین و اخرین حضور من در چنین اجتماعاتی هست....یعنی به سایت های این مدلی دیگه هرگز نخواهم رفت...(تمام عمرم جز سایت های علمی مربوط به رشته ام و چند سایت خبری و دانلود کتاب و فرهنگی جایی نرفتم این باعث دید ارمانی من شده)

اما اینجا کمک کرد باور کنم در جامعه ای زندگی میکنم که :

شاید یکی از دغدغه های مهم ادمهاش ارایششون هست!!!!

به راحتی به هم تو هین میکنن غافل از اینکه مخاطبشون یک انسانه!!!

عمیق نگاه نمیکنن و به سادگی میشه با ظاهر فریبشون داد!!

و........

اخ که چقدر قلبم درد میگیره از این همه فقرررررررررر............


فکر کنم یه جورایی بحث مورد نظر عوض شد
:))

دقیقا پاپا گینا جون
این شعر زیبا در هر جا و برای همه کس کاربرد داره برای همینه که عاشقشم.
و در مورد صحبت هایی که کردی چون فرصت نشد برم و پست های اون تاپیک رو بخونم نمیدونم موضوع چیه اما حالا که اینطور شد میرم میخونم بعد نظرم رو با اجازت میگم.

حوریثا جون
متاسفانه متاسفانه این موضوع (نظر دادن بی جا و بدون فکر و اطلاعات کافی) بین ایرانی ها خیلی شایع هست.
حالا بعضیا اسمش رو میذارن غیرت و نوعدوستیه ایرانی!!!!!!
اما اگه نگیم تمام مشکلات میشه گفت بیشتر مشکلاتی که ما ایرانی ها همه جای دنیا باهاش دست به گریبان هستیم همین از دخالت های بی جا و نظر دادن ها ی از سر دلسوزی (البته بیشتر کنجکاوی!!) نشات میگیره.
قبول داری؟
مثلا یکی با شوهرش مشکل داره میاد درد دل کنه (از سر حماقت در یک مکان عمومی با کسانی که اصلا نمیدونه مرد هستن یا زن...) مطرح میکنه و انواع جواب های ریز و درشت سرازیر میشه به سمتش.
حالا یکی از این راه حل ها به دلش میشینه و میره همونو اجرا میکنه!!!!!حالا اگه اون اندرز یکم مغرضانه باشه
وای خدای من
بنای یک زندگی به همین راحتی فرو میریزه.
من مدتی در کنار پزشک حاذقی روانکاوی میکردم.با آدم های نه چندان عادی در ارتباط بودم.در خودم این توان رو ندیدم که ادامه بدم.داشتم زیر بار این همه نادانی له میشدم.کنار کشیدم..........
این فرهنگ رو
این مردم رو
این اعتقادات غلط رو
نمیشه به این راحتی عوض کرد.
به جای گرفتن شماره ی یک روانشناس با یک عده از روانشناس کار کشته تر!!!!مشورت میکنن و نتیجش میشه طلاق و یک عالمه بچه ی سرگردان ..........


بهترین درسها را در زمان سختی آموختیم
و دانستیم صبور بودن نوعی از ایمان است
و خویشتن داری نوعی از عبادت
ناکامی به معنی تأخیر است نه شکست
و خندیدن........ آری خندیدن خود ِ نیایش است

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



فافا جان
به عنوان یک خواهر کوچکتر یک نصیحتی بهت میکنم که به هر کسی که این تفکر رو داشته باشه میگم.
انقدر در مسائلی که باعث آزار روح و روانت میشه دقیق نشو.
انقدر ایدآلیست نباش چون وقتی زندگی اون روی سکه رو نشونت بده بد جوری شوکه میشی.
و فکر میکنم یکم بخاطر سن و سال و روحیه ات دچار غلیان احساسات هستی .البته طبیعی و تا حدی خوبه چون نشون میده بی تفاوت نیستی به اجتماع دور و برت .اما با هر باد مخالفی نمیشه ایستادگی کرد درخت 100 ساله هم که باشی میشکنی.
ما جنس ظریف و شکننده ای داریم خیلی بیشتر از این ها باید مراقب روح و روانمون باشیم.چون قراره مادر باشیم.
اینا رو گفتم عزیزم چون احساس کردم این موضوع خیلی اذیتت کرده.

بهترین درسها را در زمان سختی آموختیم
و دانستیم صبور بودن نوعی از ایمان است
و خویشتن داری نوعی از عبادت
ناکامی به معنی تأخیر است نه شکست
و خندیدن........ آری خندیدن خود ِ نیایش است
سلام دوستان خوبم
سارا جان منم فکر میکنم بحث عوض شد اما اتفاقا بحث جالبی و نقد زیبایی راجع به فرهنگ ما ایرانیها کردین.
حوریثا جان من کاملا با گفته هات موافقم مخصوصا که یادم میاد وقتی دانشجو بودم تویاخبار رادیو فردا یه موضوع جنجالیو راجع به دانشگاه ما عنوان کرد که اصلا وجود خارجی نداشت درواقع ما راحت توی خوابگاه مشغول گوش دادن به آهنگهای رادیو فردا و قر دادن بودیم که یکدفعه اعلام کرد به خبری که همینک از فلان دانشگاه رسیده توجه کنید نمی دونم اینقدر دانشجو الان زیر ضرب و شتم و ....... قرار گرفتن و خلاصه تا آخر خبر خودتون متوجه اید ازاون به بعد من یاد گرفتم در مورد هیچ حادثه ای تا به چشم خودم چیزیو ندیدم به حرف هیچ رسانه ای بی جهت توجه نکنم مگر اینکه درمورد یک خبر نقل موافق و مخالف رو با هم گوش کنمو استنباط کنم و افکارمو دست هیچ شبکه خبری ندم.
فافای عزیزم به نظر من اینجا اگرچه محیط نامناسبی هست و ذهن آدمو مشوش میکنه اما خوبه که بدونی این واقعیت جامعه هست و چند ماه یا سال دیگه که به امید خدا بری سرکار باید با همین آدمها رودررو بجنگی که خوب خیلی بیشتر ناراحت و متاسفت میکنه پس سعی کن از همین الان این آدمها را بپذیری که همین هستند وگرنه خیلی از نظر روحی تا یه مدتی برات مشکل پیش میاد.
حوریثا جون فکر میکنم طبق معمول سوء تفاهم پیش اومده.من مسئله ای رو تعمیم ندادم.نگفتم همه ی کسانی که تو اون بحث از نجابت حرف میزدن اینگونه بودن.اما از بینشون میشناختم عده ای رو که گفتم.و نوشتم آدمهایی که از نجابت حرف میزنن..... و ادامه.این طرز جمله بندی خیلی معموله.مثلا آدم چند نفر رو میشناسه که علارغم تحصیلات بالا دچار فقر فرهنگین و میگه : این آدمها قسمتی از جامعه ی ما رو تشکیل میدن .آدمهایی که علارغم تحصیلات عالیه دچار فقر فرهنگین.حتما شما هم اینگونه جمله ها رو قبلا شنیدی!و من هم همینطور نوشتم :"این آدمها ،قسمتی از جامعه ی ما رو تشکیل میدن که تو این سایت با یک اسم مجازی نظراتشون رو میگن.

ما این آدمها رو به خصوص در یک سال اخیر خیلی خوب شناختیم.آدمهایی که خودشون رو نجیب و پاک و دیندار میدونن اما از ظلم حمایت میکنن.

کسانی که تو اون تاپیک از ارزشمندی نجابت حرف میزنن ، چشمهاشون رو در برابر تجاوز به همین زنان هموطنشون در جایی که همه مون میدونیم کجاست، میبندن. "


دوم اینکه به نظر من هم پایبندی به یک ارزش اخلاقی دلیل بر نفی ارزش اخلاقی دیگر نیست.اما اثر یک سری از ارزشهای اخلاقی در جامعه پررنگ تر از بعضی دیگره.

مثلا در مورد همین دو ارزش اخلاقی مورد بحث ، به نظر من البته ، کسی که به قول اونها نجیب نیست تنها میتونه به خودش آسیب برسونه و در صورت ارتباط با یک آدم متاهل به یک خانواده و یا چند خانواده.

اما زیر پا گذاشتن ارزشهای اخلاقیی که من ذکر کردم همونطور که میبینیم ، در یک اجتماع بزرگ ، در یک سرزمین بزرگ تاثیر گذاره .

این اثرگذاریها بسیار با هم تفاوت دارن.بنابراین از دید من گروه دوم گناهکار تر از گروه اولن.


از دید گروه دوم حتی ممکنه اون کسانی که گفتم بهشون تجاوز شده هم نجیب نباشن چون خودشون ، خودشون رو در معرضش قرار دادن.اما من این آدمها رو نه تنها نجیب بلکه دارای ارزشهای اخلاقی بزرگی میبینم که ما فاقدشیم.مثل شجاعت ، مثل فداکاری ، مثل سازندگی ، هدفمند بودن.
ماها گوشه ی خونمون نشستیم و فقط شعار میدیم که آره جامعه باید اینطور باشه ، باید اونطور باشه.اما اون آدمها با شجاعت سینه سپر کردن و رفتن جلو و خودشون رو برای هر سرانجامی حتی مرگ آماده کردن.


اخلاق از دید آدمهای مختلف متفاوته.


در مورد اون تاپیک بخصوص من کاری ندارم که سازنده اش داشته دروغ میگفته یا نه.تو این سایت خیلی برخورد کردیم با آدمهایی که براحتی دروغشون در اومد.
اما چیزی که در اینگونه تاپیکها جلب توجه میکنه ، نوع برخورد آدمهای مختلف با عملیه که موسس تاپیک عنوان کرده و نه برخورد با خود اون موسس.بطور مثال همون کسی که به موسس تاپیک گفت تو باید بمیری.این یعنی این آدم در مورد همه ی آدمهایی که چنین کاری رو انجام میدن ، دیدش اینه.

من همیشه وقتی صحنه ی سنگسار رو میدیدم ، تعجبم بیشتر از آدمهایی بود که سنگ پرتاب میکردن.حالا این آدمی که براحتی با چند تا جمله ی یک شخص براش حکم قتل صادر میکنه ، لابد وقتی بهش القاء کنن که مثلا یکی مفسد فی الارضه خودشم سنگ برمیداره تا در کشتنش سهیم باشه.



سارا جون البته در مورد مشاور هم متاسفانه عملکرد ضعیف بعضی مشاورا باعث شد فرهنگ ماهرچه بیشتر به سمت ندید گرفتن اونا بره.
یه خاطره براتون میگم البته فقط برای خنده.
یکی از هم اتاقیهای ما پدر و مادرش خارج تحصیل کرده بودن و تا چندین سال هم اونجا بودن و خلاصه دختره فرهنگ کاملا متفاوتی توی یه سری مسایل با ایرانیها داشت ترم اول فیزیکشو افتاده بود رفته بود پیش مشاور که این اولین شکست منه تو زندگی و خیلی افسرده هستم و نمی دونم چطور به پدر و مادرم بگم و خلاصه کلی درد دل بعد مشاوره هم بهش گفتهبود بیجا کردی درس نخوندی دیوانه پدر و مادرت مگه پول مفت دارن خرج تو کنن جای اینکه پولت هدر بدی بیای مشاور درس میخوندیو و.................. میگفت من از ترس اینکه تا چند دقیقه دیگه نزنه تو گوشم خودمو جمع کردمو الفرار.
البته الان چندسالی اوضاع یک کم فرق کرده ولی مشکل ما اینه که مشاورامون هم از دل همین فرهنگ دراومدن و خودشون اون اعتمادیو که باید به کار خودشون ندارن
از همه ممنون بابت پاسخ هاتون....و از سارا جان معذرت میخوام که بحث منحرف شد (کوانتوم)....

از این جا به بعد فکر کنم بهتره بحث برگرده سر موضوع اصلیش....

حرف اخر:


تو هرچه می خواهی باش ، اما ... آدم باش !!!

چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است که به این مردم،

آسایش و خوشبختی بخشیده است !!!

مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟

پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

امروز گرسنگی فکر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است .

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن!
فافا جون
اصلا مهم نیست و احتیاجی به عذر خواهی هم نیست.
به هر حال این مسئله هم به نوعی تبادل نظر هست دیگه.حوب کردی مطرحش کردی.
من پیشنهاد میکنم هر دو موضوع رو اگر البته حرف ناگفته ای از هر دو مونده باشه با هم پیش ببریم.
چون من قصدم از مطرح کردن قضیه ی فیزیک کوانتوم روشن شدن یک قسمت بود که برام مبهم بود اونم زحمتش رو پاپاگینا کشید.
:)

بهترین درسها را در زمان سختی آموختیم
و دانستیم صبور بودن نوعی از ایمان است
و خویشتن داری نوعی از عبادت
ناکامی به معنی تأخیر است نه شکست
و خندیدن........ آری خندیدن خود ِ نیایش است
مهسا جون
تا حدی حق با شماست.اما به نظر من هر چقدر مشکل شخص براش اهمیت بیشتری داشته باشه همونقدر براش دنبال راه حل میگرده.
اگه انقدر مشکل حاد هست که کار به جدایی داره میکشه خوب بگرده و مشاور یا دکتر خوب پیدا کنه.
من حرفم اینه که چرا اکثر مردم ( ایران منظورم هست) برای یک معده درد ساده در به در دنبال بهترین پزشک موجود در ایران!!میگردن و ساعت ها توی مطبش به انتظار میشینن........اما برای حاد ترین مشکلات روحی حاضر به رفتن پیش متخصص نیستن.
نه
اینا بهانه هست که مشاور خوب نیست و کم هست و......... البته پزشک متخصص خوب هم کم هست ولی اگر مشکل زخم معده در میون باشه اون شخص دنبال یک دکتر خوب نمیگرده؟؟؟؟
اگر بخواهیم مثالی رو که از دوستت آوردی رو تعمیم بدیم میشه برای هر شغلی که فکرش رو بکنی مثال بیاریم.

بهترین درسها را در زمان سختی آموختیم
و دانستیم صبور بودن نوعی از ایمان است
و خویشتن داری نوعی از عبادت
ناکامی به معنی تأخیر است نه شکست
و خندیدن........ آری خندیدن خود ِ نیایش است
سلام دوستان عزیز
سارای عزیزم البته من اونجا هم گفتم اینو بعنوان یه شوخی آوردم نه اینکه خدای نکرده همه همین هستند ولی معتقدم الان اونطوری که باید مشاورا برای شناختن خودشون تلاش نمی کنن و اهمیت حضورشونو روشن نمی کنن نه اینکه خدای نکرده همه اونا مشکل حرفه ای دارن.
واقعاالان به نظر من لازمه توی همه مدارس در کنار مربی بهداشت مشاور هم باشه تا از اول بچه ها با این افراد آشنا باشن و یاد بگیرن اینطوری مشکلشونو حل کنن.
البته مردم ما برای مشکلات روحیشون سریع به دکتر اعصاب یا روانپزشک مراجعه می کنن اما این نقش مشاور هست که اصلا جا نیوفتاده و کسی اونا رو نمی شناسه.
مهسای گل
یادم رفت بگم که میدونم موردی که از دوستت تعریف کردی بعنوان شوخی مطرح کردی اما همین شوخی ها و جوک هایی هم که درست میکنن بخشی از واقعیت های جامعه هستن که بصورت طنز مطرح میشن.
برای همینم هست که ما نمیتونیم تا توی فرهنگی زندگی نکرده باشیم شوخی ها شون رو بپذیریم و با جوک هاشون بخندیم.
:)
از پست اول هم متوجه منظورت شدم حرف هایی که زدی کاملا نقد به جاییه .

بهترین درسها را در زمان سختی آموختیم
و دانستیم صبور بودن نوعی از ایمان است
و خویشتن داری نوعی از عبادت
ناکامی به معنی تأخیر است نه شکست
و خندیدن........ آری خندیدن خود ِ نیایش است
بچه ها این مطلبی که میذارم البته نسبت به بحثها بیربطه اما چون میدونم همه دوست دارین از تاریخ ایران بشنویم میذارم و هر وقت امر کردین پاکش میکنم اما خوندنش خالی از لطف نیست:
در پایگاه‌های دیگر : بفرمایید غذای پنج هزار ساله بخورید

| تاریخ ارسال: 28/1/1389 |

ماهی و دانه‌های گشنیز را با هم خوب ترکیب کنید و در داخل برگ مو جای دهید. این ترکیب، دستور پخت یک نوع دلمه است که ساکنان محوطه باستانی شهر سوخته، 5 هزار سال پیش مصرف می‌کرده‌اند.

شهر سوخته محوطه‌ای باستانی متعلق به 5 هزار سال پیش است که در 55 کیلومتری جاده زابل به زاهدان واقع شده است. این شهر بزرگ در پی مطالعات باستان‌شناسی به یکی از مهمترین محوطه‌های باستانی جهان بدل شد و بخشی از میراث کهن بشری از جمله نخستین گام‌ها برای ساخت نقاشی متحرک (انیمیشن)، جراحی جمجه و ساخت چشم مصنوعی در این منطقه برداشته شده است. گفته می‌شود که مردمانی سخت‌کوش ساکنان این شهر باستانی را تشکیل می‌دادند و آنقدر در اقتصاد پیشرفت کردند که امروز از شهر سوخته به عنوان نبض اقتصاد 5 هزار سال پیش شرق فلات ایران یاد می‌شود.
شهر سوخته امروز منطقه‌ای خشک و بی آب و علف است که گویا هیچ گاه انسان در آن زندگی نمی‌کرده است. اما پژوهش‌های گیاه‌باستان‌شناسی خلاف این را اثبات می‌کند. این پژوهش‌ها نشان می‌دهد که این منطقه در پنج هزار سال پیش و در زمان حیات ساکنان شهر سوخته از پوشش گیاهی مناسبی برخوردار بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در این منطقه به فراوانی وجود داشته است. هر چند که شهر سوخته در پنج هزار سال پیش نیز منطقه ای بسیار گرم بوده، اما آب کافی از رود هیرمند به این منطقه می‌رسیده و زمین‌های کشاورزی شهر سوخته را سیراب می‌کرده است.
پنج غذای باستانی
باستان‌شناسان در چندین سال کاوش مختلف و با همکاری آزمایشگاه گیاه‌شناسی موزه‌ی ملی شرق‌شناسی ایتالیا با انجام بررسی‌های بسیار دقیقی روی باقی‌مانده مواد غذایی در ظروف باستانی، تجزیه و تحلیل سطح درونی ظروف و سرند کردن خاک سطح محوطه‌ها موفق شدند بیش از 25 نوع دانه‌ی خوراکی و گیاهی مصرفی، چند نوع نوشیدنی، انواع میوه‌ها و سبزی‌ها و روش آماده‌سازی چند نوع غذای ساکنان این محوطه‌ی باستانی را شناسایی کنند.

1. ماهی و دانه‌های گشنیز را با هم خوب ترکیب کنید و درون برگ مو جای دهید. این ترکیب، دستور پخت یک نوع دلمه است که ساکنان محوطه باستانی شهر سوخته، 5هزار سال پیش مصرف می‌کرده‌اند. البته با آنچه امروز به عنوان دلمه خورده می‌شود متفاوت است ولی ارزش یک‌بار درست کردن را دارد.

2. تخم اردک یا غاز را درون خاکستر گرم بپزید. همزمان دست‌ به‌کار پخت نانی شوید که از آرد کنجد پخته شده است. گفته می‌شود که این غذا را با این نان میل می‌کردند و باید خیلی خوشمزه باشد.

3. یکی دیگر از غذاهای شهر سوخته با گوشت گوسفند یا بز پخته می‌شده است. با این تفاوت که گوشت را در شیر می‌پختند و به این ترتیب طعم خاصی پیدا می‌کرده است.

4. به تنوع غذایی‌تان سوپ را هم بیفزایید. ساکنین شهر سوخته از ترکیب جو، گوشت گوسفند، کشک و کشمش نوعی سوپ می‌پختند و آن را با نان پخته شده از آرد کنجد میل می‌کردند.

5. بررسی‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که مردم شهر سوخته از خیار، انگور، خربزه، هندوانه، پسته‌ی وحشی، زیره، گشنیز و سیر فراوان به عنوان میوه و سبزی، ماست و شیر به عنوان لبنیات، تخم اردک، گوشت اردک، ماهی، گوسفند، بز و گاو به عنوان پروتئین‌های خوراکی و از ماءالشعیر (آب جو تخمیر نشده) و آب انگور به عنوان نوشیدنی در پنج هزار سال پیش بهره می‌بردند.
به گفته باستان‌شناسان بررسی‌ها روی مواد مصرفی و ترکیبات غذایی ساکنان شهر سوخته نشان می‌دهد که آنها از تغذیه سالم برخوردار بوده‌اند و همه‌ی پروتئین‌ها، ویتامین‌ها و ترکیبات مورد نیاز زندگی را در جیره غذایی خود مصرف می کرده‌اند. مردمان شهر سوخته از تمام طبیعت پیرامون خود به نحو شایسته‌ای بهره‌برداری می‌کردند. گویا در آن زمان دورریزی وجود نداشته و همه چیز در خدمت زندگی انسان و تعامل وی با طبیعت بوده است.

منبع:

خبرگزاری میراث فرهنگی


سلام دوستان

یادمه استفان هاوکینگ اول یکی از کتابهاش که برا عموم منتشر کرده بود گفت که ناشر ازش خواسته بوده که تو کتابش اصلا فرمول ننویسه ، چون در اونصورت خواننده های کتاب نصف میشن.

حالا هم فکر کنم مطلبی رو که راجع به سفر به آینده نوشتم اگر بدون فرمول توضیح بدم ، شاید جذابیتش بیشتر شه.

اگر موافقین توضیح بیشتری میدم و اگرنه که میریم سر یه مبحث دیگه.

اگر این مطالب براتون جذابیتی نداره و یا درک واضحی ازشون ندارید ،خواهش میکنم که اصلا و ابدا از خودتون نا امید نشید.فیزیک چیزی نیست که کسی با خوندن چند پاراگراف بتونه هضمش کنه.بخصوص مباحثی مثل نسبیت یا کوانتوم .
زمان دانشجوییم برام پیش میومد که گاهی ساعتها سر یک صفحه میموندم تا کامل درک کنم که چی میگه.
البته فکر نکنید که دانشجوی زرنگی بودم.فقط مباحثی که برام جذابیت داشت اینطور بود.مثلا همین قسمت از بحث نسبیت خاص اول فیزیک مدرنمون بود و من انقدر عمیق خونده بودمش که تو میان ترم نمره اول شدم.اما مباحثی رو که دوست نداشتم مثل الکترو مغناطیس اصلا خوب نمیخوندم.

به هر حال منظورم از این صحبتها اینه که اگه این مطالب براتون نامفهومه خیلی طبیعیه و اگر حوصله اش رو ندارین میتونیم یه مبحثی رو شروع کنیم که همه بتونن مشارکت کنن.نظرتون چیه؟


اینجا علاقه مند به استیفن هاوکینگ هم هستتتتتتتتتتتتتتتت!! :)) کلی هیجان زده شدم....

خانم پاپاگینا میتونم رشته تحصیلیتون رو بپرسم؟

مطالبتون با فرمول خیلی جالبتر میشه چون قضیه وارد یه بعد منطقی میشه....البته این نظر منه :)



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز