2777
2789
عنوان

متولدین ماه مهر ( 92 )

| مشاهده متن کامل بحث + 15726 بازدید | 2093 پست
لنا جون چه پسر شیرین و شیطونی داری عزیزم چه کارای با مزه ای میکنه از طرف من ماچش کن ببین عزیزم بچه ها یه خروار اسباب بازی داشته باشن بازم عاشق بازی کردن با وسایل خونه هستن و دوست دارن کارهای مارو تقلید بکنن و این کاملا طبیعبه و اکثرا تمام بچه ها اینجوری ان تو میتونی وقتی که خوابه کارای شخصیت رو انجام بدی یا وقتی داره کارتون میبینه پسر من یکساعت صبحا و یکساعت عصرا کارتون میبینه و من کارای خونه رو توی این دو ساعت تمام و کمال انجام میدم یا میتونی از بعد از عید روزی دو ساعت بذاریش مهد کاری که من میخوام بکنم و توی این دوساعت میتونی یا یه کلاس بری یا باشگاه بری یا خرید کنی یا خونه کسی بری و...
🍁🍁🍁🍁

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بچه ها خیلی ممنون که پاسخ دادید سانازی خانونم لیلا جون و ترنم جون . یه کم از نگرانی در اومدم فک میکردم بچم خسیسه . ولی اینجور که شما گفتین مقتضای سنشونه. لیلاجون دقیقا با پسرخواهرم که یکسالشه اصلا به هیچ راهی کنار نمیاد اجازه نمیده اصلا به وسایل ما نگاه کنه اما خوشحال میشه که یا مابریم خونشون یا اونا بیاند خونه ما . البته خودش هرچی از اسباب بازیهای اونو برداره اصلا ایرادی نداره تازه ریاستشم میکنه
زندگی را دوست دارم ...
سانازی خوش اومدی .خوش گذشت ؟ یه مدت غایب بودی؟ لنا جون منم دلم میخاد به علاقهمندیهام برسم اما کسی نیس بچمو نگه داره دائم تو خونه ام . حوصلم سرمیره. دوستای ساکن مشهد اونجا هوا چه جوریه دلم میخاد بیام مشهد. البته نمیدونم با این دختر بدغذا کارم درسته یانه ولی واقعا به سفر نیاز دارم شدید.اونجا هم هوای الوده ست؟
زندگی را دوست دارم ...
سانازی عزیزم من تو انجام کارهای خونه مشکلی ندارم تو بیداریش سریع انجام میدم چون کثیفی و به هم ریختگی اعصابمو داغون میکنه خیلی بهانه میگیره و همش یه چیزی میخواد و ...... عزیزم من چند ماهه که دارم به مهد کودک فکرمیکنم خیلی دوست دارم بذارمش مهد قرانی ولی رفتم پرسیدم گفتن زیر 3سال نمیشه و در واقع از مهر سال اینده قبول میکنن
گل پسرمن ۸ سالشه خداجونم ازالان دعا میکنم یک عروس خوب و نجیب و پاکدامن نصیبم کنی امین😉😉😉
برای خودم خیلی برنامه دارم دوست دارم برم باشگاه و کلاس زبان اگه ایشون رو بتونم بذارم مهد البته شما میخوای مهد کودک بذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هزینش چقدره؟؟؟؟؟؟؟ من فقط در مورد مهد قرانی تحقیق کردم تا مهر سال اینده هم من دیوونه میشم رسما
گل پسرمن ۸ سالشه خداجونم ازالان دعا میکنم یک عروس خوب و نجیب و پاکدامن نصیبم کنی امین😉😉😉
دوستان بارها گفتم برنامه های عموپورنگ-محله گل و بلبل- که در حال حاضر هم از شبکه دو درحال پخشه رو ضبط کنید... دختر من خیلی چیزا ازش یاد گرفته .... میگه خانوم چمنی میگه ماباید آبمیوه های تازه بخوریم یا میگه زهره خانوم گفته نون سنگک خیلی خوبه سبوس داره... باور کن هم اجتماعیشون میکنه و هم یاد میده که تو کارها باید مشارکت داشته باشن و دوست باشن
بــــــــــــــــاران برای کسی تکراری نمیشود، هر وقت بیاید دوست داشتنی است
سلام به همه مامانای گل و گلاب مامی شاد جون مرسی عزیزم خداروشکر خوب بود یه مدت به خاطر گرفتاریهای زندگی غیبت صغری داشتم ولی از این به بعد بیشتر سر میزنم لنا جون مثل خودمی منم طاقت بهم ریختگی رو ندارم دایما پشت سر پسرم در حال جمع و جور هستم سورنا هم از من یاد گرفته وسایلش رو کم و بیش سرجاش میذاره اره عزیزم از بعد از عید میخوام روزی دو یه ساعت بذارمش مهد هنوز چیزی راجع به هزینش نمیدونم چون نرفتم بپرسم
🍁🍁🍁🍁
سلام مامی شاد هوای مشهد الان خوبه الودگی خاصی نداره دختر من هم جدیدا داره شبا دیر میخوابه قبلا تا 9.5 خواب بود ولی تقریبا یک ده روزی هست که از ساعت 8 به بعد شوهرم شروع میکنه براش قصه گفتن ولی تا ساعت 10 هم ممکنه خوابش نبره ... حتی سه شب که داریم می بریمش با ماشین بیرون که تو ماشین خوابش ببره ... و به قدری که به شوهرم وابسته است که بنده خدا نمی تونه کوچکترین کار شخصی اش انجام بده که صد البته ناشی از تربیت غلط خود شوهرم هست... مثلا امشب که من خونه مامانم هستم چون فردا تعطیله دیگه روز پادشاهیه شوهرمه که میتونه با خیال راحت و بدون مزاحمتهای الناز کاراش انجام بده ... ظهر ها هم اگر دور و برش خلوت باشه چه تو خونه مامانم چه تو خونه خواهر شوهرم میخوابه و گاهی اوقات هم نمی خوابه و توی مسیر برگشت به خونه تو ماشین میخوابه که چون نزدیک ساعت 4 خودم نمیزارم زیاد بشه خوابش که شب زودتر خوابش ببره اگر دیر بخوابه من هم اعصابم خرد میشه به خصوص اینکه باید همش با شوهرم باشه و نمیزاره اون کاراش بکنه ....
النازم... من از آن روز که در بند توام آزادم
دختر من هم سی دی لی لی حوضک رو که براش خریدم خوب نگا میکنه و بعد از چند بار دیدن اسم همه حیوونها رو میگه یا اینکه مثلا یک کتاب قصه براش خریده بودم که پشت اخرین صفحه عکس حدود 30 تا کتاب قصه به همراه اسمشون بود که من همه رو براش خوندم و دفعه دوم یا سوم خودش اسم کتابها رو میگفت .... منظورم اینکه همه چیز خوب می فهمه ولی بشین نکن و دست نزن و این کار نکن ... چون باب میلش نیست اصلا گوش نمیکنه چه برسه به اینکه بخواد عمل کنه .... مثلا دیروز بشقاب سیب زمینی رو گذاشتم جلوش داشت میخورد به اخراش که رسیده بود من یک دونه برداشتم کلا به خاطر لجبازی همه رو ریخت رو فرش .و بشقاب برعکس کرده بود و نمیزاشت جمعشون کنم ... که البته از این دست کارها به وفور انجام میده و واقعا لجبازی و یکدندگی رو به نهایت رسونده ... ولی مامانم و خواهر شوهرم میگن وقتی شما نیستید از این کارا نمیکنه ... ولی به محض اینکه چشمش به من و علی الخصوص به باباش میفته شیطنت ها و ازار و اذیت هاش شروع میشه ...
النازم... من از آن روز که در بند توام آزادم
من هم مثل لنا و سانازی هستم یعنی مثل یک جارو برقی تو خونه عمل میکنم و پشت سر دخترم و باباش ریخت و پاشهاشون جمع میکنم و میشورم و می سابم ..واقعا بدم میاد از خونه به هم ریخته و نامنظم اصلا انگار یک نفر داره بهم فحش میده ..یه اینجور ادمی هستم من
النازم... من از آن روز که در بند توام آزادم
ترنم جون راست میگه مردها خودشون هم به اندازه یه بچه شلختگی و بری و بپاش دارن حالا تازه همسرمن میگه من مثل تو شدم و به هم ریختگی و شلوغی اعصابمو خرد میکنه طفلی تقصیر نداره چون خانواده همسرر من شلختگی رو به نهایت رسوندن واسه همین انگار ریخت و پاش دوتا بچه رو جمع میکنیم
گل پسرمن ۸ سالشه خداجونم ازالان دعا میکنم یک عروس خوب و نجیب و پاکدامن نصیبم کنی امین😉😉😉
لنا جون شوهر من به خودی خود شلخته نیست ولی وقتی با النازه و نمیتونه هیچ کاری انجام بده از دست اون مجبوره بزاره و بره پیش بچه ...اگر بتونه جمعش میکنه ولی اگر نتونست از اونجایی که من طاقت شلوغ پلوغی رو ندارم سریع خودم وارد عمل میشم طفلی تقصیر نداره چون خانواده همسرر من شلختگی رو به نهایت رسوندن دقیقا مثل خانواده همسر بنده
النازم... من از آن روز که در بند توام آزادم
لنا جون منم بعضی وقتا افسردگی میگیرم واسه اینکه هیچ وقتی برای خودم ندارم. و خیلیم احساس پوچی میکنم. من در حد خودم خیاطی بلدم و همیشه لباسه ومانتوهامو خودم میدوزم ولی سه ساله که نمیتونم درست و حسابی خیاطی کنم و الانم تا دست میزنم به چرخم میاد رو پام میشینه و مامان اینو بزنم، منم بازی کنم
من عاشق خبر خوشم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

اجاق گاز

shabnam_1402 | 22 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز