2777
2789
عنوان

لطفا کمکم کنید

1904 بازدید | 14 پست
پدرم 3 هفته پیش ازدنیا رفت. شرایط زندگی من طوری هست که بچه هام را هر روز صبح پیش خانواده ام میارم و بعدازظهر میبرم خونه خودم. پسرم 10 سالشه و کلاس چهارم دبستان و دخترم 1 ساله است. پسرم رابطه خوبی با پدر خودش نداره. درحقیقت میشه گفت که خیلی از هم دور هستند.
بشدت برای پدرم بیقراری میکنه و دلتنگی. یعنی به واقع میتونم بگم یتیم شده. تو این مدت هم فقط 2 شب خونه خودمون بوده. میگه میخوام پیش مامانی باشم.
به نظر شما باید پیش دکتر ببرمش یا صبر کنم با این مسئله کنار بیاد؟ چقدر زمان میخواد؟ امتحاناش هم از هفته دیگه شروع میشه.
دکتر یا مشاور در زمینه تو کرج میشناسید؟
آب جایگزین ندارد آب را درست مصرف کنیم.....
آخی، الهی.
خدا رحمت کنه پدرتون رو.
من اطلاعی در این زمینه ندارم فقط وقتی خوندم ناراحت شدم.
امیدوارم پسر گلت زود با این مسأله کنار بیاد.
هر روز با دستورات آشپزی و شیرینی پزی سرآشپزباشی همراه باشید. http://sarashpazbashi.com

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام عزیزم
انشاالله غم آخرت باشه
به نظر من که دکتر نمیخواد باید اجازه بدی پیش مامانی بمونه تا با این مسئله کنار بیاد و قبولش کنه اما اگه مامانی زیاد گریه و زاری میکنه بهتره مثلا فقط شبا ببری بذاریش اونجا پیشش بخوابه و تو روز پیش خودت باشه به مامانی هم بگی که شبا اتاقش جدا باشه که پسرت یه وقت متوجه گریه هاش نشه
فاطی عزیزم. مامانم خیلی خودداره و سعی میکنه اصلا گریه نکنه بخصوص جلوی دیگران. همه رعایت پسرم را میکنند ولی نمیدونم باید چیکار کنم. بخدا دیشب بقدری گریه کرد که دل همه مون خون شد.
آب جایگزین ندارد آب را درست مصرف کنیم.....
سلام خدا رحمت کنه براشون فاتحه فرستادم
در مورد پسرت قبل از اینکه ببریش مشاور خودت همین 148تماس بگیر و شرایط را بگو اگه حضوری لازم بود میگن ایشاا... خدا بهترین ها را براشون قراربده و مشکل پسرت هم به زودی حل شه
   آرامش سهم قلبی است که درتصرف خداست.    
منم دقیقا" وقتی پدربزرگم فوت کرد به دلیل ارتباط قلبی نزدیکی که باهم داشتیم و اینکه رابطه خوبی با پدرم نداشتم و ندارم همین حالات رو تجربه کردم البته من دو سه سال از پسر شما بزرگتر بودم ولی واقعا" این حس رو داشتم که یتیم شدم . هنوز بعد از گذشت 15 سال هر وقت یادش می افتم اشک میریزم و دلم براش تنگ میشه . به نظرم باید یه کم بهش زمان بدی . کنار اومدن با مرگ عزیزان اونم تو سن کم مشکلتره ولی مطمئن باش خیلی زود به روال عادی زندگی برمیگرده . خدا پدرتون رو رحمت کنه .
نارسیس عزیزم، قلبم لرزید.
من بعنوان یه مادر چه کاری براش انجام بدم بهتره؟ برم یه مدت پیش مادرم زندگی کنم؟ حس اون موقع خودت رو یادت میاد که چه چیزی آرومت میکرد؟ آخه بدبختی اینه که شوهرم هم آدم نیست.
آب جایگزین ندارد آب را درست مصرف کنیم.....
به نظر من بد نیست پیش مادرتون بمونه چند وقت . اگر اینطوری آروم میشه خوب چه اشکالی داره؟ البته اگر با شوهرتون مشکل پیدا نمی کنید . البته باید به همه سفارش کنید رعایت حال پسرتون رو بکنن و جلوش گریه زاری نکنن .
باید با پدرش صحبت کنین همآهنگ کنه ببردش پارک و بیرون. دوتائی مردوه برن. به پدرش نزدیک بشه غصه شو زودتر از یاد می بره.
تسلیت می گم
کلاْ افرادی که ازدواج میکنند دو دسته اند . آنهایی که از جانشان سیر شدند و آنهایی که قصد جان دیگری را دارند
بهتره با همسرت در اینمورد با هم برید پیش مشاور...چون به نظرم اون باید تغییر کنه و پسرش و جذب کنه...خیلی بده که پسر با پدر صمیمی نباشه...نمونه هایی دیدم که این رابطه همینطور مونده حتی بعد بچه دار شدنه پسر یعنی نوه دار هم شدن...باز صمیمی نیستن
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز